PDF متن کامل مقاله

مکمل غذايي طبق تعريف قانون سلامت و آموزش مکمل‌هاي غذايي(1) در آمريکا، فرآورده‌اي است که به صورت خوراکي مصرف مي‌شود و قرار است تکميل‌کننده رژيم غذايي باشد. اين عناصر رژيمي شامل ويتامين‌ها، مواد معدني، اسيدهاي آمينه، گياهان يا ساير مشتقات گياهي و موادي نظير آنزيم‌ها، بافت‌هاي اعضا، مواد هورموني و متابوليت‌ها هستند...

 مکمل‌هاي غذايي به صورت قرص، کپسول، عصاره، افشره، ژل نرم (soft gel)، کپسول‌ ژلاتيني (gelcaps)، مايع يا پودر عرضه مي‌شوند.

مروري بر پرفروش­ترين مکمل­ها

در جدول 1 خلاصه‌­اي از برخي فراورده‌هاي در دسترس، دوزهاي متداول و شواهد مربوط به کارآمدي و بي­‌خطري که امکان ارزيابي مزيت­‌ها و خطرهاي نسبي را در مورد هر يک از مکمل‌ها فراهم مي­‌سازد، ارايه شده است.


 

کوهاش سياه (سيمي‌سيفوگا راسموسا(2))

کوهاش سياه(black cohosh) از ريشه يک گياه به دست مي‌آيد و نبايد با کوهاش آبي (کالوفيلوم تاليکتروييدس(3)) که منجر به پرفشاري خون و مشکلات قلبي مي‌شود، اشتباه گرفته شود. اين گياه در فرهنگ بوميان آمريکا در طب سنتي مورد استفاده قرار گرفته است و در ايالات متحده به مدت بيش از 100 سال عمدتا براي درمان شکايت‌هاي زنانگي به کار رفته است. اغلب مطالعات از فرآورده تجاري آن با نام Remifemin استفاده کرده‌اند که به صورت استانداردشده، محتوي 1 ميلي‌گرم 27- د‌اکسي اکتئين در قرص‌هاي 20 ميلي‌گرمي است.

شواهد مربوط به کارآمدي کوهاش سياه از کارآزمايي‌هاي باليني روي Remifemin و مقايسه آنها با دارونما يا استروژن‌هاي کنژوگه، مقايسه عصاره آبي/ اتانولي با دارونما و از مطالعاتي که کوهاش سياه را به تنهايي يا در ترکيب با ايزوفلاون‌ها با دارونما يا استروژن‌هاي کنژوگه مقايسه کرده‌اند، به دست آمده است. مدت کارآزمايي‌ها، کوتاه و محدود به 14-12 هفته و پيگيري تا مدت يک سال است. پيامدهاي مورد بررسي شامل علايم وازوموتور، خشکي واژن، افسردگي، کيفيت زندگي و عوارض جانبي بوده‌اند. چندين کارآزمايي باليني نشان‌دهنده مزيت کوهاش سياه نسبت به دارونما هستند. با وجود اين، برخي نيز عدم وجود مزيت را نشان مي‌دهند و در ساير مطالعات نيز مزيت واضحي در مقايسه با استروژن‌هاي کنژوگه نشان داده نشده است. محدوديت‌هاي اين مطالعات عبارتند از کاهش علايم وازوموتور با گذشت زمان، اثر قوي دارونما و عدم اطمينان از تاثير هر يک از اجزا هنگام مطالعه روي ترکيبي از گياهان. متقاعدکننده‌ترين شاهد کارآمدي در گرگرفتگي از يک کارآزمايي تصادفي‌شده چندمرکزي با طراحي خوب در سال 2005 با مصرف دو بار در روز 20 ميلي‌گرم Remifemin در برابر دارونما منتج شده است. نتايج، نشان‌دهنده برتري Remifemin بر دارونما و هم‌ارزي آن با استراديول ترانس‌درمال با دوز پايين يا استروژن‌هاي کنژوگه بود. گزارش شده است که کوهاش سياه به خوبي تا 6 ماه با بروز اندک عوارض جانبي نظير راش و علايم گوارشي، سردرد، تهوع، گيجي، تشنج، تعريق يا يبوست تحمل مي‌شود. کم‌فشاري خون نيز گزارش شده است و بي‌خطري اين ماده حين بارداري و شيردهي هنوز مشخص نيست.


 

قره‌قاط (واسينيکوم ماکروکارپون(1))

قره‌قاط به صورتي گسترده براي پيشگيري از عفونت مجاري ادراري(2) (UTI) به کار مي‌رود زيرا باور بر اين است که به دليل ويژگي‌هاي ضد چسبندگي پروآنتوسيانادين، از چسبيدن باکتري به سلول‌هاي اورواپي‌تليال جلوگيري مي‌کند. اخيرا يک مرور کاکرين، کارآمدي آن را در پيشگيري از UTI تاييد کرد. تمرکز اغلب مطالعات با استفاده از دوزهاي متغير، بر پيشگيري از UTI ناشي از اشريشيا کلي در بيماران داراي حال عمومي خوب و در بيماران دچار بيماري مزمن است. با اينکه از قره‌قاط براي درمان UTI نيز استفاده شده است، شواهدي براي اين انديکاسيون وجود ندارد. قره‌قاط در اشکال عصاره (خالص يا ترکيبي)، کپسول، افشره و تنتور در دسترس است ولي دوز مطلوب و دفعات دوزهاي آن هنوز معين نشده است. شواهدي مبني بر تاييد کارآمدي آن به عنوان داروي ضدقارچ يا ضدويروس وجود ندارد و داده‌هاي مربوط به ويژگي‌هاي آنتي‌اکسيداني آن، محدود هستند. ساير موارد استفاده، شامل پيشگيري از عفونت هليکوباکتر پيلوري و پلاک‌هاي دنداني، تحت بررسي قرار دارند. فرايندي براي استانداردسازي فرآورده‌هاي قره‌قاط وجود ندارد. دوز عصاره قره‌قاط تا 300 ميلي‌ليتر در روز به مدت 3 ماه در کودکان و 4 ليتر در روز براي بزرگسالان، سمي نبوده است. عوارض جانبي گزارش‌شده شامل سنگ‌هاي ادراري اگزالاتي و امکان نظري تداخل با وارفارين و مهارکننده‌هاي پمپ پروتون است.


 

اکيناسه

گونه‌هاي اکيناسه گياهان چهارفصلي هستند که در شمال شرقي آمريکا مي‌­رويند و از ريشه و برگ آنها به دليل ويژگي‌هاي تحريک ايمني براي طيفي از عفونت‌ها و بدخيمي‌ها استفاده مي‌شود. در ايالات متحده، فروش اکيناسه در حدود 10 از بازار مکمل‌ها را به خود اختصاص مي‌دهد. عصاره اکيناسه به صورت اکينوزيد يا سيکوريک اسيد4 يا 5، استانداردسازي‌شده ولي جزء فعال آن به طور قطعي، شناسايي نشده است. کيفيت و فراهمي اکيناسه در ترکيبات تجاري، متغير است. ترکيبات اکيناسه به صورت کپسول، عصاره فشرده، تنتور، چاي و يک فراورده نيمه‌جامد براي مصرف خوراکي و يک ترکيب موضعي براي استعمال خارجي در عفونت پوست در دسترس هستند. جديدترين مطالعات شامل کارآزمايي‌هاي تصادفي‌شده با شاهد دارونما، گزارش‌هاي قبلي مبني بر کارآمدي اکيناسه در کاهش مدت و شدت عفونت تنفسي فوقاني يا سرماخوردگي در بزرگسالان و نتايج به‌روزشده از يک مرور کاکرين را رد مي‌کنند. انتظار مي‌رود که در آينده مطالعات بيشتري براي تعيين تکليف اين شواهد متناقض انجام شوند. کارآمدي ساير موارد استفاده شامل تسريع بهبودي عفونت‌هاي پوستي و درماتيت آتوپيک، آکنه، گزش زنبور، تاول‌ها، زخم‌هاي سوختگي، عفونت‌هاي تنفسي تحتاني و بدخيمي‌ها در کارآزمايي‌هاي باليني تصادفي‌شده، اثبات نشده‌اند. تا 8 هفته استفاده از دارو، بي‌خطر تعيين شده است ولي يک نگراني مهم، واکنش‌هاي حساسيتي در بيماران آتوپيک است. خطرات استفاده از اين ماده در کودکان به دليل خطر راش، بيشتر از مزيت آن است. بي‌خطري آن در بارداري نيز مشخص نشده است. ساير عوارض کمتر گزارش‌شده شامل تهوع و استفراغ گذرا، خارش و لکوپني و سميت کليوي احتمالي حاصل گزارش‌هاي موردي هستند.


 

 

 

روغن ماهي

اجزاي سودمند در روغن ماهي و مکمل‌هاي روغن ماهي، اسيدهاي امگا-3، اسيد دوکوزاهگزاانوئيک(1) (DHA) و اسيد ايکوزاپنتاانوئيک(2) (EPA) هستند در حالي که روغن‌هاي مغزها و سبزيجات (مانند کانولا، دانه سويا، زيتون و بذر کتان) آلفالينولئيک اسيد(3) (ALA) دارند. شواهد خوبي از کارآزمايي‌هاي تصادفي‌شده باليني و مطالعات همگروهي آينده‌نگر مبني بر تاييد نقش روغن ماهي و مکمل روغن ماهي در محافظت قلب (براي پيشگيري ثانويه) به وسيله مکانيسم‌هاي متعدد شامل فعاليت آنتي‌اکسيداني، کاهش تري‌گليسريدها، کاهش خطر آريتمي‌ها و تجمع پلاکت‌ها و پايين آوردن فشار خون وجود دارد. در مورد شواهد مبتني بر پيشگيري اوليه از بيماري‌هاي قلبي عروقي، اختلاف نظر بيشتري وجود دارد و هنوز به شواهد بيشتري نياز است. شواهد موجود، مويد نقش روغن‌هاي ماهي در پيشگيري از سرطان، زوال عقل يا بيماري آلزايمر، عود بيماري‌هاي التهابي نظير بيماري التهابي روده يا بهبود لنگش متناوب نيستند. دوز روغن ماهي بر مبناي محتواي DHA و EPA است و 5 گرم روغن ماهي، تقريبا 560-170 ميلي‌گرم EPA و 310-72 ميلي‌گرم DHA دارد. سازمان جهاني بهداشت (WHO) مصرف روزانه 500-300 ميلي‌گرم EPA و DHA را توصيه مي‌نمايد در حالي که مقدار EPA و DHA توصيه‌شده براي پيشگيري ثانويه قلبي ـ عروقي، 1800-850 ميلي‌گرم است.


 

بذر کتان

بذر کتان و روغن بذر کتان و روغن بذرک مشتق از آن ، منبع غني ALA ، (يک پيش‌ساز اسيدهاي چرب امگا-3) هستند که براي محافظت قلبي ـ عروقي به کار مي‌روند. بذر کتان، منبع فيبر و منبعي غني از ليگنان‌ها است که دسته‌اي از فيتواستروژن‌ها هستند و به عنوان يک فراورده غذايي در اشکال آرد، کوبيده، بلغورشده، پودرشده و کامل در دسترس هستند. با وجود اين، روغن بذر کتان که به صورت کپسول يا مايع در دسترس قرار دارد، تنها حاوي ALA است و جزء ليگنان بذر کتان را ندارد. علي رغم اينکه موارد استفاده بذر کتان بر اساس برخي از مطالعات براي بهبود سلامت با کنترل چربي، يبوست، مشکلات قاعدگي نظير درد پستان و علايم يائسگي ذکر شده است، کيفيت شواهد براي اين موارد استفاده، قوي نيست. اخيرا در مطالعه‌اي چنين نتيجه‌گيري شد که شواهد براي 13 مشکلي که بذر کتان براي آنها مورد مطالعه قرار گرفته بود، از کيفيت کافي براي توصيه برخوردار نبوده است. از بذر کتان بايد در بيماراني که در خطر انسداد روده قرار دارند و در مردان مبتلا به سرطان پروستات و زنان مبتلا به سرطان‌هاي وابسته به استروژن به دليل آثار هورموني نظري آن، با احتياط استفاده کرد.


 

 

زنجبيل (زينجيبر افيسيناله(4))

زنجبيل يک چاشني و ادويه باارزش است که در طب سنتي براي مشکلات گوارشي، آرتريت و براي درمان و پيشگيري از تهوع و استفراغ استفاده مي‌شده است. زنجبيل حاوي ترکيبات فنولي است که تحرک دستگاه گوارش و ترشح صفرا را افزايش مي‌دهند، تجمع پلاکتي را مهار مي‌کنند و به عنوان يک آنتي‌اکسيدان عمل مي‌کنند. مطالعات اخير، شواهد جديدي مبني بر عمل زنجبيل بر گيرنده‌هاي سروتونين و عمدتا گيرنده‌هايHT3-5 در ايلئوم ارايه مي‌کنند؛ اينها همان گيرنده‌هايي هستند که مورد استفاده ضدتهوع معروف، يعني اندانسترون (Zofran)، قرار مي‌گيرند.

يک فرابررسي روي 5 کارآزمايي تصادفي‌شده (بر مجموع 363 بيمار) نشان داد که دوز ثابت زنجبيل (حداقل يک گرم) براي پيشگيري از تهوع و استفراغ پس از جراحي (خطر نسبي: 69/0؛ فاصله اطمينان 95: 89/0-54/0) و استفراغ پس از جراحي 61/0؛ 84/0-45/0) موثرتر از دارونماست. در برخي از مطالعات، زنجبيل توانسته است از شدت تهوع و استفراغ در بيماران باردار دچار تهوع صبحگاهي بکاهد.

به طور کلي، زنجبيل به خوبي تحمل مي‌شود. عوارض جانبي شايع شامل احساس ناراحتي در شکم، سوزش سر دل و اسهال هستند. خطر نظري خونريزي نيز به دليل فعاليت ضدپلاکتي وجود دارد؛ با وجود اين، با دوزهايي تا 4 گرم در روز نيز افزايش خطر خونريزي ديده نشده است.


 

گلوکزآمين و کندرويتين

کندرويتين سولفات از غضروف کوسه يا گاو تهيه مي‌شود و براي درمان استئوآرتريت به کار مي‌رود. اين فرآورده به تنهايي يا در ترکيب با ديگر فرآورده‌ها نظير آسکوربات منگنز، گلوکزآمين سولفات يا گلوکزآمين هيدروکلريد در دسترس است؛ همچنين براي درمان کم‌خوني فقر آهن در ترکيب با آهن نيز در بازار وجود دارد. گلوکزآمين به صورت ترکيب هيدروکلريد و ترکيب سولفات در دسترس است و هر دوي اين ترکيبات در کارآزمايي‌هاي باليني روي استئوآرتريت مورد بررسي قرار گرفته‌اند. گلوکزآمين از پوشش محافظ موجودات دريايي به دست مي‌آيد يا به صورت مصنوعي ساخته مي‌شود. بر اساس مطالعات آزمايشگاهي حيواني، فرض بر اين است که گلوکزآمين از طريق تحريک متابوليسم کندروسيت‌ها در غضروف مفصلي و سلول‌هاي سينوويال در بافت سينوويال عمل مي‌کند.

براي استئوآرتريت بر مبناي دوزهاي مورد استفاده در کارآزمايي‌هاي باليني موجود، دوز 500 ميلي‌گرمي گلوکزآمين هيدروکلريد به ميزان سه بار در روز به تنهايي يا همراه با کندرويتين سولفات 400 ميلي‌گرم به ميزان سه بار در روز توصيه شده است. ترکيبي حاوي 1500 ميلي‌گرم در روز گلوکزآمين هيدروکلريد و 1200 ميلي‌گرم در روز کندرويتين سولفات با 228 ميلي‌گرم در روز آسکوربات منگنز در دسترس است. با وجود اين، حد بالاي قابل تحمل منگنز، 11 ميلي‌گرم در روز است و به دليل امکان سميت براي دستگاه عصبي مرکزي پيشنهاد مي‌شود هنگام استفاده از ترکيباتي که حاوي منگنز هستند، جوانب احتياط رعايت شود.

يک فرابررسي روي 20 مطالعه، برتري ترکيبي از گلوکزآمين را در مقايسه با دارونما براي درد و کارکرد در بيماران مبتلا به استئوآرتريت نشان داد ولي به دوزهاي مشخص مرتبط با پيامدهاي مفيد اختصاصي دست نيافت. گلوکزآمين سولفات به تنهايي به مدت 3 سال مورد بررسي قرار گرفته است که کندي پيشرفت استئوآرتريت از نظر راديولوژيک و 20 کاهش در درد زانو را نشان داده است. در يک کارآزمايي بزرگ تصادفي‌شده باليني که در آن از گلوکزآمين به تنهايي، کندرويتين به تنهايي يا از ترکيب آن دو براي مقايسه تاثيرشان با دارونما يا سلکوکسيب بر زانوي دردناک دچار استئوآرتريت در بزرگسالان استفاده شده بود، پاسخ باليني در مورد ترکيب اندکي بهتر از هر يک از داروها در مقايسه با دارونما بود. با اين حال، فقط ترکيب اين دو دارو به صورت معني‌داري بهتر از دارونما به نظر مي‌رسيد و ميزان پاسخ‌دهي، همچنان کمتر از سلکوکسيب بود (5/6 عدد درصد در برابر 0/10 عدد درصد). به طور کلي، پاسخ در بيماراني که مبتلا به درد اوليه متوسط تا شديد بودند، بهتر از گروهي بود که درد خفيف داشتند. در يک مطالعه مقدماتي کوچک بر 63 بيمار دچار استئوآرتريت زانو، نشان داده شد که يک ترکيب موضعي شامل گلوکزآمين و کندرويتين که به مدت کوتاه (8 هفته) مورد استفاده قرار مي‌گيرد، براي کنترل درد موثر بوده است.

عوارض جانبي کندرويتين نادرند و آثار گزارش‌شده شامل درد گاه‌گاهي اپي‌گاستر و تهوع، ادم پلک، آلوپسي و اکستراسيستول هستند. آثار جانبي محتمل گلوکزآمين نيز با وجودي که شايع نيستند، متمرکز بر نگراني‌هاي نظري در مورد آثار متابوليک بر متابوليسم گلوکز بوده‌اند؛ با اين حال، مطالعات درازمدت 3 ساله، عوارض سوئي را بر سطوح HbA1c، گلوکز يا ليپيدها نشان نداده‌اند. تشديد آسم و آثار گوارشي نيز براي اين ماده توصيف شده است.


 

چاي سبز (کامليا سيننزيس(1))

چاي سبز و چاي سياه، هر دو از گياه يکساني تهيه مي‌شوند و تفاوت اصلي ميان آنها در فرايند آماده‌سازي است. چاي سبز با بخار دادن اندک برگ‌هاي تازه چاي به دست مي‌آيد در حالي که چاي سياه حاصل تخمير برگ چاي است. بخاردهي، پلي فنول‌ها را تثبيت مي‌کند و فلاوانول‌ها مشتمل بر اپي‌گالوکاتشين گالات(2) (EGCG) را که مسوول بسياري از مزايا (آنتي‌اکسيداني و ضدالتهابي) هستند، حفظ مي‌کند. چاي سبز منبع کافئين نيز هست. کافئين يک متيل‌گزانتين محرک دستگاه عصبي مرکزي و شل‌کننده عضلات صاف است و مانند يک ديورتيک عمل مي‌کند. چاي سبز عموما براي درمان بيماري‌هاي مزمن مختلف و پيشگيري از بيماري‌ها از جمله پيشگيري از سرطان استفاده مي‌شود. مطالعات نشان مي‌دهند که EGCG، پروتئين کيناز فعال‌شده توسط ميتوژن(3) (MAPK)، پروتئين فعال‌ساز 1 علامت‌دهنده سلولي مرتبط با فاکتور رشد و فاکتور B هسته‌اي (NF-kappaB)، توپوايزومراز 1، متالوپروتئينازهاي ماتريکس و ديگر اهداف سلولي سرطان‌ را مهار مي‌کند و بنابراين، جلوي سرطان‌زايي را در بافت‌هاي مختلف مي‌گيرد. با وجود اين، شواهد باليني مربوط به پيشگيري از سرطان توسط چاي سبز، قوي نيست. مطالعات مربوط به سرطان تخمدان، دلگرم‌کننده‌اند ولي براي نتيجه‌گيري کافي نيستند. مطالعات در زمينه پيشگيري از سرطان‌هاي معده و کولورکتال، عمدتا همه‌گير شناختي هستند و نتيجه‌ قاطعي ندارند؛ با وجود اين، شواهد موجود در زمينه پيشگيري از سرطان‌هاي مثانه، مري و پانکراس، اندکي بهترند.

همچنين گفته شده است که چاي سبز براي پيشگيري از بيماري‌هاي قلبي ـ عروقي که در آنها استرس اکسيداتيو و التهاب، علل اصلي محسوب مي‌شوند، مفيد است. EGCG واکنش التهابي را کاهش مي‌دهد و پراکسيداسيون چربي و راديکال‌هاي ناشي از نيتريک اکسيد را کم مي‌کند. مشاهدات همه‌گير شناختي نشان مي‌دهند که يک رابطه معکوس ميان مصرف هميشگي نوشيدني چاي سبز و بروز وقايع قلبي عروقي وجود دارد. با وجود اينکه تمام شواهد حاصل از پژوهش روي چاي سبز بسيار نويدبخش است، در آينده نياز به مطالعات آينده‌نگر با طراحي مناسب براي ارزيابي اين مساله وجود دارد که آيا داده‌هاي مشاهده‌اي اوليه در مورد سود قلبي ـ عروقي در شرايط باليني نيز تاييد مي‌شوند يا خير.

تا کنون، هيچ دوز ويژه‌اي براي چاي سبز تعيين نشده است. دوزهاي مورد استفاده در مطالعات مختلف، به طور قابل توجهي با هم متفاوتند ولي معمولا ميان 10-1 فنجان در روز بر اساس استفاده متداول در کشورهاي آسيايي متغيرند. چاي سبز در صورتي که به ميزان معتدل استفاده شود، بي‌خطر است. آثار جانبي، عمدتا نظري و بر مبناي جزء کافئين چاي است.


 

 

لوتئين

لوتئين يک کاروتنوييد است که در سبزيجات داراي برگ‌هاي سبز تيره مانند اسفناج، ميوه‌هاي مختلف، ذرت و زرده تخم مرغ وجود دارد. لوتئين و زياگزانتين 2 رنگدانه کاروتنوييدي عمده‌اي هستند که در ماکولا و شبکيه انسان وجود دارند. لوتئين و زياگزانتين، آنتي‌اکسيدان‌هايي هستند که تصور مي‌شود طول موج‌هاي پرانرژي آبي نور را از طيف نور مرئي، تصفيه مي‌کنند. مطالعات همه‌گير شناختي مکرر نشان داده‌اند که خطر ابتلا به دژنراسيون ماکولار مرتبط با سن(1) (ARMD) در افرادي که به ميزان زياد، سبزيجات و ميوه مصرف مي‌کنند، پايين است. در يک مطالعه 12 ماهه تصادفي‌شده دوسوکور روي 90 بيمار مبتلا به ARMD که لوتئين (10 ميلي‌گرم)، لوتئين همراه با آنتي‌اکسيدان‌ها يا دارونما دريافت کرده بودند، کارکرد بينايي با مصرف لوتئين تنها يا لوتئين همراه ساير مواد مغذي بهبود يافت. ريچر و همکاران در يک مطالعه پيگيري گزارش کردند که افرادي که کمترين ميزان چگالي رنگدانه‌هاي نوري ماکولا را داشتند، احتمالا بيشترين سود را از لوتئين (10 ميلي‌گرم) يا لوتئين همراه با مکمل‌هاي آنتي‌اکسيداني مي‌بردند. آنها به اين نکته نيز توجه کردند که در افرادي که به درمان با مکمل‌ها جواب داده‌اند، بهبود چگالي رنگدانه‌هاي نوري ماکولا پس از 12 ماه مصرف مکمل، ادامه يافت.

مطالعه سلامت پزشکان و مطالعه سلامت پرستاران، تا 20 محافظت در برابر کاتاراکت را در افرادي که بالاترين سطح لوتئين سرم را داشتند، گزارش کرده‌اند. المديلا و همکاران در يک مطالعه آينده‌نگر 2 ساله، اين يافته‌ها را تاييد نمودند و پيشنهاد کردند که مصرف زياد لوتئين با استفاده از ميوه‌ها و سبزيجات غني از لوتئين يا مکمل‌ها مي‌تواند به بيماران دچار کاتاراکت مرتبط با سن در بهره‌مندي از کارکرد بينايي بهتر، کمک نمايد. در افرادي که در مطالعه برنامه درمان تکميلي با آنتي‌اکسيدان لوتئين(2) (LAST) 10 ميلي‌گرم مکمل لوتئين دريافت کردند، کارکرد و حدت بينايي و حساسيت در خيرگي (glare sensitivity) و پيگمانتاسيون ماکولار بهتر بود.

عارضه جانبي گزارش شده‌اي براي لوتئين وجود ندارد. بي‌خطري مصرف 10 ميلي‌گرم در روز مکمل لوتئين پس از يک سال نشان داده شده است.


 

ليکوپن

ليکوپن يک رنگدانه قرمز است که به بيشترين ميزان در گوجه فرنگي، فرآورده‌هاي گوجه فرنگي، توت فرنگي و هندوانه يافت مي‌شود. ليکوپن يک آنتي‌اکسيدان از خانواده کاروتنوييد است. علاقه و استفاده از ليکوپن به دليل امکان اثر محافظتي آن در برابر سرطان پروستات و ساير سرطان‌ها، بالاست. چند مطالعه مورد- شاهدي و آينده‌نگر بزرگ که بر ارزيابي‌هاي تغذيه‌اي متمرکز بوده‌اند، نشان مي‌دهند که مصرف گوجه فرنگي و فرآورده‌هاي گوجه فرنگي احتمالا با کاهش خطر سرطان پروستات همراه است. در يک مطالعه باليني نشان داده شد که ليکوپن با دوز 15 ميلي‌گرم دو بار در روز به مدت 4-3 هفته، فاکتور رشد شبه انسوليني 1 يک واسطه سرطان پروستات) را تا 53 کاهش مي‌دهد. در يک مطالعه باليني، درمان تکميلي با ليکوپن به ميزان 4 ميلي‌گرم دو بار در روز منجر به بهبودي‌هايي در مردان مبتلا به سرطان داخل اپي‌تليومي درجه بالاي پروستات شد. شواهد دال بر سودمندي ليکوپن مورد اختلاف نظر هستند و مطالعاتي هم به نفع و هم به ضرر آن وجود دارند. اين مساله به خوبي در يک مطالعه مشهود است که نظريه مصرف بيشتر ليکوپن/ فرآورده‌هاي گوجه فرنگي براي محافظت از سرطان پروستات را تاييد نمي‌کند. مطالعه ديگري که افراد را به مدت 2/4 سال پيگيري کرده است، نشان مي‌دهد که مصرف سبزيجات و ميوه با خطر کلي سرطان پروستات ارتباطي ندارد. با وجود اين، خطر سرطان پروستات خارج از پروستات (تومورهاي مرحله 3 يا 4) با افزايش مصرف سبزيجات، کاهش مي‌يابد (خطر نسبي: 41/0؛ فاصله اطمينان95: 74/0 - 22/0) ؛ براي مصرف بالا در مقابل پايين: 01/0=p). اخيرا يک مطالعه کوچک، تاثير دوز 15 ميلي‌گرم در روز ليکوپن را بر هيپرپلازي خوش‌خيم پروستات مورد بررسي قرار داد. پس از 6 ماه، نويسندگان چنين نتيجه گرفتند که ليکوپن با دوز 15 ميلي‌گرم در روز، سطوح آنتي‌ژن اختصاصي پروستات(1) (PSA) را در مردان کاهش مي‌دهد (05/0>p) در حالي که تغييري در گروه دارونما ايجاد نمي‌شود. در گروه دارونما پيشرفت هيپرپلازي خوش‌خيم پروستات طبق ارزيابي با سونوگرافي ترانس‌رکتال (05/0>‌p) و معاينه رکتوم با انگشت (01/0>‌p) رخ داد؛ با اين حال، پروستات در گروه ليکوپن بزرگ نشد. علايم بيماري که به وسيله پرسشنامه نمره بين‌المللي علايم پروستات سنجيده شد، در هر دو گروه بهبود يافت ولي در مرداني که مکمل‌هاي ليکوپن دريافت مي‌کردند، اين بهبود به صورت معني‌داري بيشتر بود.

هيچ گونه عوارض جانبي براي ليکوپن شناسايي نشده است. در مطالعات مربوط به پيشگيري از سرطان، مقدار ويژه‌اي براي مصرف آن تعيين نشده، اما مکمل‌هاي 30 ميلي‌گرم در روز ليکوپن به صورتي بي‌خطر مورد استفاده قرار گرفته‌اند.


 

شيرتيغک (سيليبوم ماريانوم(2))

شيرتيغک (milk thistle) جزئي از خانواده گل مرواريد است. بذرهاي آن حاوي سيلمارين است که ترکيبي از فلاوونوليگنان‌ها و بيش از همه، سيلي‌بينين است. شيرتيغک به صورت متداول براي محافظت از کبد در برابر سموم کبدي يا درمان بيماري‌هاي کبدي به کار مي‌رود. مکانيسم دقيق فعاليت آن معين نيست؛ با وجود اين، مي‌دانيم که سيلي‌بينين آنتي‌اکسيدان، پاک‌‌کننده راديکال‌هاي آزاد و مهارکننده پراکسيداسيون چربي است. نشان داده شده است که سيلي‌بينين در محيط آزمايشگاهي، تمايل به اتصال به گليکوپروتئين P دارد و 5- ليپواکسيژناز را مهار مي‌کند؛ بنابراين، تشکيل لکوترين‌هاي التهابي را کاهش مي‌دهد. همچنين در محيط آزمايشگاه نشان داده شده است که سيلي‌بينين با تحريک DNA پلي‌مراز، افزايش سنتز RNA ريبوزومي و تحريک رژنراسيون سلوهاي کبدي، داراي اثر رژنراتيو بر کبد است.

تمرکز اغلب کارآزمايي‌هاي باليني بر شيرتيغک بر درمان بيماري کبدي الکلي و غيرالکلي (ناشي از دارو يا سم) بوده است. شواهد موجود به نفع سودمندي شيرتيغک است؛ با وجود اين، اندازه اغلب اين تاثيرها کوچک و از نظر آماري، غيرمعني‌دار است. بر اساس نتايج مرورهاي نظام‌مند، کارآمدي باليني شيرتيغک براي بيماري کبدي معين نيست. تعداد اندکي از مطالعات بر بحث پيشگيري تمرکز کرده‌اند: 29 نفر با آزمون‌هاي طبيعي کارکرد کبدي، به صورت تصادفي در يکي از دو گروه دريافت درمان ضد سل يا درمان ضد سل با شيرتيغک قرار گرفتند. به ميزان 28 کاهش در ميزان خطر ايجاد آسيب کبدي در گروه شيرتيغک در مقايسه با گروه شاهد ديده شد.

بر مبناي مطالعات حيواني و آزمايشگاهي، علاقه به استفاده از شيرتيغک براي درمان و پيشگيري از سرطان نيز وجود دارد. البته در حال حاضر به دليل فقدان کارآزمايي‌هاي باليني انساني، شواهد کافي براي توصيه شيرتيغک براي پيشگيري از سرطان وجود ندارد.

در مطالعات حيواني، شيرتيغک در مقايسه با دکسرازوکسان اثر محافظتي بر سلول‌هاي قلبي موش‌هاي صحرايي مواجهه‌يافته با دوکسوروبيسين داشته است.

شيرتيغک معمولا به خوبي تحمل مي‌شود و عوارض جانبي گوارشي خفيف (تهوع، استفراغ، اسهال، سوءهاضمه، نفخ) و عوارض آلرژيک خفيف دارد. با وجود اينکه شواهد قطعي نيستند، هنگام ترکيب شيرتيغک با داروهايي که از طريق سيستم CYP450 متابوليزه مي‌شوند، بايد احتياط نمود.


 

پروبيوتيک‌ها

WHO پروبيوتيک‌ها را به صورت «ميکروارگانيسم‌هاي زنده‌اي که وقتي به ميزان کافي به کار برده شوند، فايده‌اي براي سلامت ميزباني دربردارند» تعريف کرده است. پروبيوتيک‌ها به صورت طبيعي در مجراي گوارشي يا اجزاي غذاها و نوشيدني‌ها يافت مي‌شوند. اين مواد را بايد از پره‌بيوتيک‌ها که کربوهيدرات‌هاي پيچيده‌اي هستند که رشد يا فعاليت باکتري‌هاي مفيد موجود در کولون را تحريک مي‌کنند، تمايز داد. اغلب پروبيوتيک‌ها، لاکتوباسيل يا بيفيدوباکتريوم و گونه‌ها و سوش‌هاي مختلف آنها (مانند لاکتوباسيلوس اسيدوفيلوس و بيفيدوباکتريوم بيفيدوس) هستند. ساير پروبيوتيک‌هاي شايع را مخمرها (مانند ساکارومايسس بولاردي) تشکيل مي‌دهند.

تصور مي‌شود که پروبيوتيک‌ها پيوستگي پوشش روده‌ را به عنوان مانعي براي ورود ارگانيسم‌هاي مضر تقويت مي‌کنند و باکتري‌ها يا مخمرهاي مضر را تحت کنترل مي‌گيرند. پروبيوتيک‌ها به صورت قرص، پودر، کپسول و در خوراکي‌هايي نظير ماست يا آب‌ميوه در دسترس هستند.

پروبيوتيک‌ها روشي بي‌خطر و موثر براي پيشگيري از اسهال مسافران ايجاد مي‌کنند. چند پروبيوتيک (ساکارومايسس بولاردي و ترکيبي از لاکتوباسيلوس اسيدوفيلوس و بيفيدوباکتريوم بيفيدوس) کارآمدي معني‌داري در اين زمينه نشان مي‌دهند. يک فرابررسي روي مطالعات کنوني نشان مي‌دهد که پروبيوتيک‌ها به صورت معني‌داري از اسهال مسافران پيشگيري مي‌کنند (خطر نسبي: 85/0؛ فاصله اطمينان 95: 91/0-79/0؛ 001/0> p).

دسوزا و همکاران در يک فرابررسي روي مطالعات کنوني دريافتند که نسبت شانس درمان فعال بر دارونما در پيشگيري از اسهال آنتي‌بيوتيکي 39/0 براي مخمر (فاصله اطمينان 95: 62/0 – 25/0؛ 001/0> p) و 34/0 براي لاکتوباسيل‌ها (فاصله اطمينان 95: 61/0-19/0، 01/0> p) بود. نسبت شانس ترکيبي 37/0 ( 53/0 – 26/0؛ 001/0> p) و به نفع درمان فعال به جاي دارونما بود. يک کارآزمايي جديد با استفاده از 100 گرم نوشيدني حاوي لاکتوباسيلوس کازئي، لاکتوباسيلوس بولگاريکوس و استرپتوکوکوس ترموفيلوس، دو بار در روز در طي يک هفته پس از دوره درماني با آنتي‌بيوتيک، بروز اسهال مربوط به آنتي‌بيوتيک و اسهال مربوط به کلستريديوم ديفيسيل را کاهش داد.


کوليت اولسرو

بهترين شواهد براي استفاده از پروبيوتيک‌ها در کوليت اولسرو ناشي از استفاده از ترکيبي از لاکتوباسيل‌ها، بيفيدوباکتري‌ها و استرپتوکوکوس ترموفيلوس (3#VSL) است که در ابتدا روزانه مصرف شود. پيشگيري ثانويه از پوچيت (pouchitis، التهاب کيسه ايلئومي)، باعث حفظ فروکشي بيماري در 85 از بيماران مي‌شود. گزارش ساير مطالعات حاکي از اين است که با استفاده از لاکتوباسيلوس GG يا بيفيدوباکتري‌ها، به تنهايي يا در ترکيب با مسالازين، تفاوتي در ميزان عود در ماه 6 (44/0= p) و ماه 12 (77/0=p) ميان گروه‌هاي درمان وجود نداشت. با وجود اين، درمان با لاکتوباسيلوس GG (9‌10 × 18 باکتري زنده در روز) در طولاني کردن دوره عاري از عود موثرتر از درمان استاندارد با مسالازين (2400 ميلي‌گرم در روز) است (05/0> p).


بيماري کرون

شواهد براي استفاده از پروبيوتيک‌ها در حفظ دوره فروکشي در بيماري کرون ، چندان محکم نيستند. با اينکه برخي مطالعات پيامد مثبتي را نشان داده‌اند، اغلب مطالعات کوچک و فاقد قدرت آماري جهت نتيجه‌گيري‌هاي اساسي بوده‌اند.

دو مرور کاکرين براي پيشگيري از بيماري آلرژيک و بيش‌حساسيتي غذايي در شيرخواران (مطالعاتي که از لاکتوباسيلوس رامنوسوس استفاده کرده‌اند)، شواهد مثبتي را به نفع پيشگيري از درماتيت آتوپيک يافته‌اند. با وجود اين، زماني که مطالعه مروري محدود به درماتيت آتوپيک يا استفاده از پروبيوتيک‌ها به تنهايي بودند، يافته‌ها از نظر آماري چندان معني‌دار نمي‌شدند. يک مرور جديد بر روي مقالات مربوط به استفاده از پروبيوتيک‌ها در پنوموني بيمارستاني در بيماران شديدا بدحال، به دليل تعداد کم نمونه مطالعه و ضعف طراحي، شواهد کافي را مبني بر کارآمدي نيافت.


 

رسوراترول

رسوراترول (resveratrol) پلي‌فنولي است که در بسياري از گونه‌هاي گياهان شامل انگورها، مغزها، شاه‌توت و درخت صنوبر شناسايي شده است. مطالعات حيواني و آزمايشگاهي، تاثيرات آنتي‌اکسيداني، ضد سرطاني، ضد پروليفراسيون و ضد باکتريايي آن را شناسايي کرده‌اند. اخيرا به دليل فعاليت‌هاي محافظت شيميايي رسوراترول در مقابل تعدادي از سرطان‌ها و منافع سلامتي بالقوه آن در برابر بيماري کرونري توجه به آن جلب شده است.


سرطان

مطالعات آزمايشگاهي مويد آن هستند که رسوراترول ، پروليفراسيون، چرخه سلولي، مرگ سلولي و آنژيوژنز را از طريق تنظيم مسيرهاي متعدد پيام رساني، تنطيم مي‌کند. علاوه بر اين، رشد رده‌هاي مختلف سرطاني را مهار مي‌نمايد و تاثيرات آپوپتوزي سيتوکين‌ها، شيمي‌درماني و تابش گاما را تقويت مي‌کند. البته براي تاييد اين يافته‌هاي آزمايشگاهي، نياز به مطالعات باليني وجود دارد.


قلب و عروق

رسوراترول آثار محافظتي خود بر قلب را از طريق مهار تجمع پلاکت‌ها در محيط آزمايشگاه و در بدن موجود زنده، مهار شديد توليد نيتريک اکسيد در ماکروفاژها و در عين حال، تحريک سنتز نيتريک اکسيد در سلول‌هاي آندوتليال و مهار توليد سيکلواکسيژناز-2 و فعال‌سازي NF-kappa B ناشي از فاکتور نکروز توموري آلفا و بيان ژن التهابي اعمال مي‌کند. در صورت مصرف از منابع طبيعي، شواهدي از مسموميت با رسوراترول در اغلب موارد وجود ندارد.

منبع:

Najm W, Lie D. Dietary supplements commonly used for prevention. Primary Care: Clinics in Office Practice 2008; 35: 749-67.

 

منبع: نشریه نوین پزشکی شماره ۵۰۶