تشخيص افتراقي قرمزي و تورم پلک
قرمزي و تورم پلک که از شايعترين علل مراجعه روزمره بسياري از بيماران به مراکز درماني است طيف وسيعي از بيماريهاي مختلف را دربرميگيرد. اين طيف از آلرژي مختصر پلک (که حتي بدون اقدام درماني نيز خود به خود بهبود مييابد) تا سلوليت اربيت (که ميتواند در اثر ترومبوز سينوس کاورنو و مننژيت حتي به نابينايي و مرگ منجر شود) و نيز تومورهاي بدخيم گسترده است. در اغلب موارد ميتوان با معاينه دقيق پلک و ارزيابي علايم و نشانهها و نيز توجه به مواجهات محيطي و شغلي بيمار به تشخيص قطعي رسيد. تشخيص زودهنگام و اقدام عاجل براي درمان سلوليت اربيت (عفونت نسوج اطراف کره چشم) به ويژه در کودکان داراي اهميت زيادي است و هر پزشکي بايد در اين زمينه توانا باشد. مقالهاي که پيش روي شماست در يادآوري علل، تشخيص افتراقي و درمان قرمزي و تورم پلک بسيار مفيد است.
تشخيص افتراقي قرمزي و ادم پلک گسترده است و طيفي مشتمل بر درماتوزهاي خوشخيم و خودمحدود شونده تا تومورهاي بدخيم و عفونتهاي تهديدکننده بينايي را در بر ميگيرد. معمولا با معاينه پلک و ارزيابي دقيق علايم و مواجهات بيمار ميتوان به تشخيص قطعي رسيد. مشاهده يک پلک قرمز متورم اغلب وجود سلوليت را يادآوري ميکند. سلوليت اربيت عفونتي شديد بوده با پروپتوز و فلج چشمي تظاهر ميکند و به بستري و تجويز آنتيبيوتيک وريدي به منظور جلوگيري از تهديد بينايي نياز دارد. وضعيتهايي که خطر کمتري دارند، نظير درماتيت تماسي، درماتيت آتوپيک و بلفاريت، علل شايعتر قرمزي و ادم پلک هستند. اين وضعيتهاي کمخطرتر اغلب با کورتيکواستروييد موضعي و بهداشت مناسب پلک بهبود مييابند. تشخيص آنها براساس سرنخهاي باليني نظير سير زماني، وجود يا عدم وجود علايم تحريکي، پوستهريزي و ساير يافتههاي پوستي صورت ميگيرد. ضايعات مجزاي پلک نيز شاخص تشخيصي مهمي هستند. يافتن وزيکول، اروزيون و دلمه ميتواند نشانهاي از عفونت هرپس باشد. ندولهاي خوشخيم و خودمحدود شونده پلک نظير گلمژه(hordeolum) و شالازيون اغلب به کمپرس گرم پاسخ ميدهند، در حالي که ضايعات بدخيم به برداشت جراحي نياز دارند.
بيماران مبتلا به قرمزي و ادم پلک اغلب در ابتدا به پزشک خانواده مراجعه ميکنند. در بيماران مبتلا به تورم و قرمزي پلک ممکن است شک به سلوليت ايجاد شود، هرچند درماتيت عامل بسيار شايعتري است. تشخيص افتراقي ادم پلک گسترده است اما آگاهي درباره نماي کليدي چندين عامل بالقوه ميتواند به پزشکان براي تشخيص اين وضعيتها کمک کند (جدول 1).
در بيمار مبتلا به ادم پلک بايد توجه ويژه به ديد، مواجهات و ساير عوامل در تاريخچه وي معطوف گردد (شکل 1).
درماتيت تماسي
درماتيت تماسي شايعترين عامل التهاب پوست پلک است. پوست پلک به محرکها و آلرژنها بسيار حساس است زيرا ضخامت اندکي دارد و در معرض تماس مکرر مستقيم با آلودگيها از طريق انگشتان و دست با مواد شيميايي است. پوست پلک به عنوان يکي از حساسترين نقاط بدن، ممکن است اولين يا تنها منطقهاي باشد که نشانههاي درماتيت تماسي را بروز ميدهد، در حالي که ساير نقاط بدن در صورت مواجهه با عامل مشابه سالم باقي ميمانند.
درماتيت تماسي را ميتوان به انواع آلرژيک و تحريکي تقسيمبندي نمود. تابلوي تظاهرات اين انواع اغلب به راحتي قابل افتراق نيست اما بيماران مبتلا به درماتيت تماسي تحريکي نسبت به مبتلايان به درماتيت تماسي آلرژيک که به طور مشخص از خارش شکايت دارند، بيشتر با سوزش و تيرکشيدن مراجعه ميکنند.
اتيولوژي
درماتيت تماسي پلک در درماتيت تماسي آلرژيک با واسطه واکنش افزايش بيش حساسيتي نوع IV و در درماتيت تماسي تحريکي با واسطه اثر توکسيک (سمي) مستقيم رخ ميدهد.
در اغلب موارد عامل آن استعمال مواد بر روي موها، ناخن يا صورت است تا استعمال مستقيم بر روي پلکها. مواجهات شايعي که به درماتيت تماسي منجر ميشوند در جدول 2 فهرست شده است.
تشخيص
بايد درباره مواجهه با عوامل شناختهشدهاي که درماتيت تماسي پلک ايجاد ميکنند شرح حال دقيق گرفته شود. بايد درباره شغل بيمار، تفريحات و مصرف مواد آرايشي (از جمله مواد آرايشي غيرچشمي، محصولات جديد به کار رفته و محصولاتي که سابقا استفاده شده است، زيرا تغيير در فرمول آرايشي شايع است) پرسش شود. بيماران دچار درماتيت تماسي تحريکي ممکن است از خارش، سوزش يا تيرکشيدن پلکها و نواحي اطراف چشم با يا بدون درگيري صورت و دستها شکايت داشته باشند. معاينه فيزيکي ممکن است نشاندهنده ترکيبي از قرمزي، ادم و وزيکول در بيماران مبتلا به درماتيت حاد يا پوستهريزي پوست در مواردي که التهاب چندين هفته به طول انجاميده است، باشد (شکل2). اگر پس از گرفتن شرح حال و انجام معاينه فيزيکي عامل مسبب شناسايي نشد، ارجاع بيمار به متخصص پوست يا آلرژي براي انجام آزمون برچسب پوستي (test hctap) ميتواند آلرژن مخفي را شناسايي کند.
درمان
درمان درماتيت تماسي اجتناب از عامل ايجادکننده است. بيمار بايد فهرستي از آلرژنها يا محرکهاي شايع را تهيه و به وي توصيه شود برچسب تمامي محصولات را با دقت مطالعه کند. درماتيت تماسي آلرژيک حاد پوست پلک را ميتوان با دوز کم استروييد موضعي 2 بار در روز به مدت 10-5 روز درمان کرد. استفاده طولانيمدت از اين داروها بر روي پلک ممکن است به آتروفي پوست، گلوکوم يا کاتاراکت منجر شود؛ بنابراين، استفاده از ضعيفترين ترکيب موجود و در کوتاهترين زمان لازم براي از بين بردن بثورات حايز اهميت است. هرچند درماتيتهاي تماسي آلرژيک از نوع تاخيري با مکانيسم آزادسازي هيستامين از ماستسلها عمل نميکنند، ممکن است آنتيهيستامينهاي خوراکي به علت اثرات ضد خارش و تسکيندهندگي سبب بهبود علايم شوند.
در بيماران مبتلا به درماتيت تحريکي ممکن است استفاده از کمپرس سرد و سپس استعمال نرمکنندهها مفيد باشد. استفاده از استروييد موضعي براي درماتيت تماسي تحريکي موثر نيست (حداقل در يک مطالعه چنين بوده است).
با اين حال، در عمل اغلب از استروييدها استفاده ميشود زيرا افتراق درماتيت تماسي تحريکي و آلرژيک ممکن است دشوار باشد.
درماتيت آتوپيک
درماتيت آتوپيک، وضعيت پوستي مزمن و عودکنندهاي است که توزيع آن وابسته به سن است. در ايالات متحده آمريکا، 20%-10% از کودکان و 3%-1% از بزرگسالان به آن مبتلا بوده و تقريبا در 15% از موارد درگيري پلک رخ ميدهد.
اتيولوژي
تصور ميشود اتيولوژي درماتيت آتوپيک ترکيب پيچيدهاي از تداخلات ژنتيکي، محيطي و ايمونولوژيک را در بر ميگيرد. غالبا يک الگوي توارث قوي خانوادگي وجود دارد. تغيير کارکرد سلول T به صورت تشديد فعاليت T ياريگر2(2hT) مشاهده ميشود.
عوامل تشديد يا ايجادکننده عبارتند از آلرژنهاي موجود در هوا، مواد شيميايي، غذاها و استرس روحي. کارکرد سدپوستي نيز در بيماران مبتلا به درماتيت آتوپيک کاهش يافته و آنها را به چنين آلرژنها و محرکهايي حساس ميسازد.
تشخيص
درماتيت آتوپيک با درگيري پلک ممکن است با خارش، ادم، اريتم (قرمزي)، ليکنيفيکاسيون (هيپرپيگمانته شدن و افزايش ضخامت پوست)، شقاق يا پوستهريزي ظريف پلک تظاهر کند. به طور تيپيک ادم و قرمزي پلک در درماتيت آتوپيک کمتر از درماتيت تماسي است و ليکنيفيکاسيون و پوستهريزي ظريف، نماي غالب است (شکل 3). با اين حال، در برخي موارد ممکن است افتراق آن از درماتيت تماسي دشوار باشد. در اين موارد، ميتوان با شناسايي ساير تابلوهاي درماتيت آتوپيک نظير توزيع ضايعات در مناطق فلکسور (چينهاي بدن) در بزرگسالان و کودکان بزرگتر و سابقه خانوادگي آسم، رينيت و درماتيت آتوپيک، تشخيص را مطرح نمود.
تابلوي درماتيت آتوپيک ممکن است با وقوع عفونت يا درماتيت تماسي پيچيده شود و تشخيص دشوارتر گردد. شک به اين عوارض بايد در بيماراني که دچار التهاب جديد يا حاد پلک در زمينه درماتيت آتوپيک به خوبي کنترل شده ميگردند، ايجاد شود.
درمان
درمان عبارتست از آنتيهيستامينهاي خوراکي؛ مرطوبکنندهها؛ و کورتيکواستروييد با دوز کم و به مدت کوتاه. ميتوان از داروهاي موضعي تعديل کننده ايمني نظير تاکروليموس و پيمکروليموس(Pimecrolimus) در موارد مقاوم استفاده کرد. استفاده از اين عوامل بر روي پلکها و صورت بدون خطر است اما از آنجا که در مطالعات حيواني و گزارشهاي انساني با انواع متعددي از سرطانها همراه بودهاند بايد به عنوان درمان خط دوم به کار گرفته شوند.
بلفاريت
بلفاريت، التهاب مزمن و شايع حاشيه پلک است. ميتوان آن را براساس منطقه آناتوميک درگير طبقهبندي نمود: بلفاريت قدامي قاعده مژهها را درگير ميکند، در حالي که بلفاريت خلفي دهانه غدد ميبومين را گرفتار ميکند. بلفاريت اغلب با بيماريهاي ديگري همچون روزاسه، درماتيت سبورييک و کراتوکونژونکتيويت سيکا همراه است.
اتيولوژي
اتيولوژي دقيق بلفاريت ناشناخته است. بلفاريت قدامي اغلب با عفونت استافيلوکوکي يا سبوره مرتبط است، در حالي که بلفاريت خلفي عموما از اختلال کارکرد غدد ميبومين ناشي ميشود.
تشخيص
در بيماران مبتلا به بلفاريت، لبههاي پلک قرمز و مختصري متورم است. وجود پوستههاي نرم، چرب و زرد يا ندرتا پوستههاي شکننده اطراف مژهها، بلفاريت را از ساير علل التهاب پلک افتراق ميدهد. بيماران اغلب ممکن است دچار خارش، علايم تحريکي و سوزش باشند. کشت لبه پلک در بيماران مبتلا به بلفاريت قدامي راجعه و آنهايي که به درمان پاسخ نميدهند انديکاسيون دارد. در موارد مقاوم ممکن است انجام بيوپسي براي کنارگذاشتن کارسينوم ضروري باشد.
درمان
بهداشت پلک اساس درمان است. کمپرس گرم و به دنبال آن ماساژ آرام براي تخليه ترشحات ميبومين توصيه ميشود. شستشوي پلک با شامپو بچه رقيق شده يا شستشودهندههاي پلک باعث بهبود بيشتر ميگردد. براي بيماران مبتلا به بلفاريت استافيلوکوکي، استفاده از آنتيبيوتيک موضعي در هنگام شب به مدت يک هفته يا بيشتر ميتواند بهبود را تسريع بخشد. در بيماران مبتلا به اختلال کارکرد غدد ميبومين ميتوان تتراسيکلين خوراکي تجويز کرد. درمان کوتاهمدت با دوز کم کورتيکواستروييدهاي موضعي نيز به کار برده ميشود. از آنجا که بلفاريت ممکن است به عوارضي نظير ريزش مژهها(madarosis)، تريکيازيس (مژههايي که مسيرشان منحرف شده است) و اسکار قرنيه منجر شود، بيماراني که بيماري مقاوم دارند بايد به چشمپزشک ارجاع شوند.
سلوليت اربيت و پرهسپتال
سلوليت پرهسپتال و سلوليت اربيت، عفونتهاي پلک يا بافت اربيت هستند که با قرمزي و تورم پلک تظاهر ميکنند. هرچند اين وضعيتها در مقايسه با درماتيت تماسي و درماتيت آتوپيک از علل کمتر شايع تورم پلک به شمار ميروند، شناخت و درمان فوري به منظور پيشگيري از نابينايي و ساير عوارض جدي، نظير مننژيت و ترومبوز سينوس کاورنو حياتي است.
شناخت آناتومي پلک در افتراق سلوليت اربيت از سلوليت پرهسپتال حايز اهميت است. ديواره (سپتوم) اربيت غلافي از بافت همبند است که از استخوانهاي اربيت به لبههاي پلک فوقاني و تحتاني کشيده ميشود. اين ديواره به صورت يک سد در برابر عفونتهاي عمقي ساختمانهاي اربيت عمل ميکند (شکل 4). به عفونت بافتهاي سطحيتر از سپتوم اربيت سلوليت پرهسپتال اطلاق ميشود، در حالي که عفونتهاي عمقيتر از سپتوم اربيت، سلوليت اربيت تلقي ميشوند. افتراق بين اين وضعيتها براي درمان مناسب حايز اهميت است. سلوليت پرهسپتال و سلوليت اربيت در کودکان شايعتر از بزرگسالان است.
اتيولوژي
سلوليت پرهسپتال از گسترش مجاورتي عفونت دستگاه تنفسي فوقاني، تروماي موضعي پوست، آبسه، گزش حشرات يا زرد زخم ناشي ميشود. عامل 80%-60% از موارد سلوليت اربيت، سينوزيت است. جراحي، تروما يا عوارض ناشي از سلوليت پرهسپتال يا داکريوسيستيت نيز ممکن است به سلوليت اربيت منجر شود. پاتوژنهايي که مسوول اغلب موارد سلوليت پرهسپتال و اربيت هستند عبارتند از: هموفيلوس آنفلوآنزا گونههاي استافيلوکوک و گونههاي استرپتوکوک. ايزولههاي استافيلوکوک اورئوس مقاوم به متيسيلين موجود در جامعه (MRSA) در سلوليت پرهسپتال و اربيت رو به فزوني است.
تشخيص
سلوليت پرهسپتال و اربيت بايد از ساير بيماريهايي که ممکن است به صورت مشابه تظاهر کنند نظير تروما، بدخيمي، درماتيت تماسي و واکنشهاي آلرژيک افتراق داده شوند. سابقه سينوزيت، تب، بيحالي، ضربه موضعي، زردزخم يا جراحي ممکن است در افتراق سلوليت از ساير علل کمککننده باشد.
معاينه فيزيکي کليد افتراق سلوليت پرهسپتال از سلوليت اربيت است. هرچند هر دو وضعيت ممکن است با تورم و قرمزي پلک تظاهر کنند، سلوليت اربيت (شکل 5) با نشانهها و علايم ديگري نظير پروپتوز (بيرونزدگي چشم)، کاهش حدت بينايي، درد همراه با حرکات چشم، محدوديت حرکات عضلات خارجي چشم و نقصآوران مردمک (يعني اختلال در تحريک نوري ورودي به سيستم حرکتي مردمک که در اين حالت در صورتي که نور به چشم آسيبديده بتابد در مقايسه با زماني که نور به چشم سالم يا غير آسيب ديده بتابد کاهش انقباض هر دو مردمک به طور قرينه ديده ميشود)، تظاهر ميکند.
در بيماران مشکوک به سلوليت اربيت، بايد سيتياسکن با ماده حاجب براي ارزيابي وسعت عفونت و مشاهده آبسه پريوست درخواست شود. ساير آزمونهاي لازم شامل شمارش گويچه سفيد خون، کشت ملتحمه و کشت خون است.
درمان
سلوليت پرهسپتال خفيف در کودکان و بزرگسالان اغلب به صورت سرپايي و با تجويز آنتيبيوتيکهاي خوراکي وسيعالطيف (مثلا، ديکلوگزاسيلين ، آموکسيسيلين / کلاوولانات) و پيگيري با فواصل نزديک درمان ميشود. سلوليت پرهسپتال در کودکان کمسنتر از 4 سال به بستري در بيمارستان و تجويز آنتيبيوتيک وريدي نياز دارد. اگر پس از معاينه يا تصويربرداري با سيتياسکن شک به سلوليت اربيت ايجاد شد، ارجاع به يک چشمپزشک يا متخصص گوش و حلق و بيني ضروري است. تمامي بيماران مبتلا به سلوليت اربيت به نظارت در بيمارستان و تجويز آنتيبيوتيکهاي وريدي وسيعالطيف (نظير آمپيسيلين / سولباکتام، سفالوسپورين نسل دوم يا سوم) نياز دارند. با افزايش شيوع استافيلوکوک اورئوس مقاوم به متيسيلين (MRSA) در جامعه، ممکن است به رژيمهاي درماني تجربي(ciripme) جايگزين نياز باشد. اين درمانها عبارتند از کليندامايسين، کوتريموکسازول، دوکسي سيکلين و مينوسيکلين. بيماران مبتلا به سلوليت اربيت ناشي از MRSA خارج بيمارستاني(deriuqa-ytinummoc) ممکن است به درمان وريدي با وانکومايسين، لينزوليد يا داپتومايسين نياز داشته باشند.
ساير علل بالقوه آنژيوادم
آنژيوادم به تورم عمقي زياد با واسطه واکنش بيش حساسيتي نوع I اطلاق ميشود که توسط حلزون صدفدار، داروها يا ساير آلرژنها به وجود ميآيد. اين وضعيت ممکن است با تورم پلکها همانند سلوليت تظاهر کند؛ با اين حال، در اغلب موارد دو طرفه است و با تورم همزمان در ساير مناطق قابل اتساع بدن، به ويژه ساير ساختمانهاي صورت و اندامها همراه است. در سلوليت، رنگ پوست به بنفش متمايل است و با درد بيشتري همراه است. آنژيوادم اغلب خود محدود است، اما در صورت درگيري دستگاه تنفسي فوقاني، اقدام طبي فوري ضروي است.
گلمژه خارجي، داخلي و شالازيون
گلمژه خارجي، عفونت استافيلوکوکي شايع فوليکول مژه و غده زايس (seiZ)همراه با آن است. به طور تيپيک يکطرفه بوده و با تندرنس، قرمزي و تورم موضعي لبه پلک تظاهر ميکند.
گلمژه داخلي، عفونت استافيلوکوکي غدد ميبومين است. يکطرفه بوده و با درد، تورم پلک و قرمزي بيشتري در مقايسه با گلمژه خارجي همراه است.
شالازيون التهاب ليپوگرانولوماتوز ندولار و استريل غدد ميبومين است. بدون درد بوده و قرمز نيست. درمان خط اول در تمامي اين موارد عبارتست از کمپرس براي محدودکردن (لوکاليزه کردن) التهاب و درناژ خود به خودي. براي محدودکردن انتشار عفونت در گلمژه ميتوان آنتيبيوتيک موضعي تجويز کرد. در ضايعات مقاوم، ارجاع به چشمپزشک براي برش و درناژ ضروري است.
روزاسه
روزاسه، وضعيت مزمن پوستي است که بيش از همه بزرگسالان را در دهههاي چهارم و پنجم عمر گرفتار ميکند. معمولا با گرگرفتگي، قرمزي و تلانژکتازي صورت همراه است. برخي بيماران دچار پاپول و پوستول بر روي بيني، گونه، پيشاني و چانه ميشوند. هرچند درگيري پلک معمولا با بيماري منتشر پوست که کل صورت را گرفتار ميکند همراه است، نشانههاي چشمي روزاسه ممکن است ابتدا ظاهر شوند.
درگيري پلک ممکن است به صورت بثورات جوشمانند پلک، تورم اطراف اربيت و قرمزي، تلانژکتازي لبههاي پلک و افزايش ضخامت و نامنظمي پلک با درجات گوناگون تظاهر کند. درمان شامل بهداشت پلک، تتراسيکلين سيستميک، مترونيدازول موضعي يا ژل آزلاييک اسيد 15% است. با اين حال، ژل آزلاييک اسيد از مترونيدازول تحريککنندهتر است و بايد به بيماران توصيه شود از مصرف ژل اطراف چشمها خودداري کنند. بيماران مبتلا به روزاسه شديد ممکن است دچار نئوواسکولاريزاسيون و اسکار قرنيه شوند؛ اين بيماران بايد به چشمپزشک ارجاع شوند.
هرپس سيمپلکس و هرپس زوستر چشمي
درگيري لبه پلک در هرپس سيمپلکس ناشايع است و با دستههايي از وزيکولهاي کوچک همراه با تورم و قرمزي پلک به صورت يک طرفه تظاهر ميکند. در برخي موارد، وزيکولها بسيار مخفي هستند يا قبلا پاره شده به اروزيون تبديل شدهاند که در اين صورت تشخيص را پيچيده ميکنند (شکل 6). وزيکولها به طور تيپيک دلمه بسته و بدون اسکار بهبود مييابند.
هرپس زوستر چشمي وضعيت شايعي است که در منطقه توزيع عصب ششم به صورت يک طرفه تظاهر ميکند. بثورات ماکولوپاپولر دردناک، همراه با وزيکول، دلمه، زخم، قرمزي و تورم ظاهر ميشوند. اين وضعيت اکثر موارد در بزرگسالان سالمند رخ ميدهد. بيماران عمدتا به سردرد، تب و بيحالي دچار ميشوند. درمان با عوامل ضد ويروسي سيستميک انديکاسيون دارد و بايد ارجاع به چشمپزشک براي ارزيابي عواقبي همچون بيماري قرنيه يا ايريت (التهاب عنبيه) صورت گيرد.
تومورهاي بدخيم
کارسينوم سلول بازال(BCC)، 90% از تمامي تومورهاي بدخيم لبه پلک را به خود اختصاص ميدهد، در حالي که اين رقم براي کارسينوم سلول سنگفرشي(SCC) 5% است. هر دو نوع تومور به طور عمده در سالمندان، افراد با پوست روشن و شرح حال مواجهه مزمن با نور آفتاب رخ ميدهد، ضايعات اغلب بر روي پلک تحتاني و کانتوس داخلي ايجاد ميشوند. تظاهرات باليني گوناگون است اما يافته شايع وجود يک ندول همراه با تلانژکتازي است که ممکن است زخمي شود. درمان انتخابي هر دو نوع تومور جراحي ميکروگرافيک موس (Mohs) است.
کارسينوم سباسه 5%-1% از تومورهاي بدخيم پلک را به خود اختصاص ميدهد. کارسينوم مجزاي سباسه بدون درد است و به صورت ندولهاي غيرحساس که از غدد ميبومين يا زايس يا غدد سباسه کارونکل منشا ميگيرند تظاهر ميکند. اين ضايعات ممکن است از شالازيون مزمن تقليد کنند و اغلب در پلک فوقاني و کارونکل يافت ميشوند، اين تومورها از سرطان سلول سنگفرشي و بازال مهاجمترند. درمان آنها برداشت جراحي وسيع است.
بيماريهاي سيستميک
بيماريهاي سيستميک نظير ميکسدم، بيماري کليه، نارسايي احتقاني قلب و نشانگان وريد اجوف فوقاني ممکن است با تورم اطراف اربيت تظاهر کنند. ادم منتشر يا منطقهاي و نيز ساير نشانهها و علايم مخصوص هر يک از اين بيماريها نيز قاعدتا وجود دارد. «بثورات هليوتروپ» در اطراف چشم ممکن است اولين نشانه درماتوميوزيت باشد که يک ميوپاتي التهابي ايديوپاتيک است. ساير بيماريهاي سيستميک همراه با بثورات مجزاي پلک عبارتند از آميلوييدوز، لوپوس اريتماتوي ديسکوييد، نشانگان شوگرن، وگرانولوماتوز وگنر.
منبع: نشریه نوین پزشکی شماره ۴۱۳