ميراث به‌جا‌مانده از هر انسان، به فراخور جايگاه اجتماعي، شخصيتي، علمي و ميزان ثروتش متفاوت است. از بعضي از افراد، تنها خاطره‌اي در ذهن خانواده‌هايشان باقي مي‌ماند، اما بعضي‌ ديگر حتي پس از مرگ هم ميراثي از خود به جاي مي‌گذارند كه بر زندگي انسان‌هاي ديگر تاثير مي‌گذارد و روند تكامل يك جامعه را تغيير مي‌دهد. در اين ميان البته كساني هم پيدا مي‌شوند كه ناخواسته نام و خاطره‌شان جاودان باقي مي‌ماند!

هنريتا لكس

«هنريتا لكس» (Henrietta Lacks) يكي از اين افراد بود. او در آگوست سال 1920 در يكي از شهرهاي ايالت ويرجينيا به دنيا آمد. خانواده آنها بسيار پرجمعيت بود. مادر هنريتا هنگام دهمين زايمانش، درگذشت. پدر او كه حس مي‌كرد از عهده سرپرستي اين همه فرزند برنمي‌آيد، هركدام از آنها را به خويشاوندي سپرد، وظيفه بزرگ كردن هنريتا را هم به پدربزرگش سپردند. هنريتا در سال 1941 با پسرعمويش ازدواج كرد. تا آن هنگام آنها در مزارع تنباكو كار مي‌كردند، اما در اين زمان براي كار به كارخانه نورد فلز رفتند. آنها صاحب‌ خانه و پنج فرزند شدند. هنريتا در ژانويه 1951 به علت وجود توده‌اي كه در شكمش احساس مي‌كرد و خونريزي غيرطبيعي بدون ارتباط با سيكل قاعدگي مجبور شد به بيمارستان برود. از او آزمايش سيفليس به عمل آمد كه منفي بود. او را براي آزمايش‌هاي بيشتر به بيمارستان جانز هاپكينز فرستادند. اين بيمارستان، تنها انتخاب او بود، چون تنها بيمارستان در دسترسي بود كه بيماران سياه‌پوست را مي‌پذيرفت. آزمايش‌هاي پاتولوژي نشان داد كه او سرطان دهانه رحم دارد. او را چند روز با گذاشتن ميله‌هاي راديم درون واژن، درمان و سپس مرخص‌اش كردند، در عين حال به او توصيه كردند براي پيگيري درمان، دوباره بازگردد. طي درمان با اين شيوه، قسمت كوچكي از بافت دهانه رحم هنريتا را كه حاوي سلول‌هاي سالم و همچنين سلول‌هاي سرطاني بود، برداشتند (البته بدون اجازه او). اين سلول‌ها را به دكتر «جورج اوتو گي» دادند. هنريتا براي ادامه درمان با اشعه ايكس دوباره به بيمارستان بازگشت، اما در اين زمان حال او بد شده بود. پزشكان كه تصور مي‌كردند بيماري زمينه‌اي مقاربتي او، وضعش را بدتر كرده، درمان آنتي‌بيوتيكي را درباره وي به كار گرفتند. هنريتا هشتم آگوست در بيمارستان بستري شد و تا زمان مرگش در بيمارستان باقي ماند. او چهارم اكتبر 1951 در 31 سالگي به دليل نارسايي كليوي ناشي از بيماري درگذشت. كالبدشكافي بعد از مرگ نشان داد كه سلول‌هاي سرطاني به همه بدن او دست‌اندازي (متاستاز) كرده بود. پيكر هنريتا را بدون سنگ قبر در يك مراسم خانوادگي به خاك سپردند. اما ميراث اين زن «عادي» چه بود؟ سلول‌هايش!

سلول‌هايي كه به دكتر جورج اوتو گي دادند، خصوصيتي شگفت‌انگيز داشتند، آنها زنده مي‌ماندند و به رشد خود ادامه مي‌دادند. تا پيش از آن، سلول‌هايي كه از بدن افراد برمي‌داشتند، تنها چند روز زنده باقي مي‌ماندند و همين مساله باعث زحمت دانشمندان مي‌شد و آنها نمي‌توانستند آزمايش‌هاي دلخواه را روي سلول‌ها انجام بدهد. اما دكتر اوتو گي متوجه متفاوت بودن بعضي از سلول‌هاي هنريتا از لحاظ توان بقا و تكثير شد. وي اين سلول‌ها را جدا و نام سلول‌هاي «هلا» (HeLa) را براي آنها انتخاب كرد. اين نام از تركيب دو حرف اول نام كوچك و خانوادگي «Henrietta Lacks» ايجاد شد. اين سلول‌ها «جاوداني» بودند، يعني برخلاف ديگر سلول‌هاي انساني كه بعد از چند چرخه تكثير مي‌مردند، همچنان زنده مي‌ماندند و تقسيم مي‌شدند. همين سلول‌هاي فناناپذير، سوژه آزمايش‌هاي مهم و تاثيرگذاري در پژوهش‌هاي پزشكي و زيست‌شناسي شد. يكي از مهم‌ترين پژوهش‌هايي كه بدون ياري جستن از سلول‌هاي «هلا» غيرممكن بود، پژوهش‌هاي مربوط به ساخت واكسن بيماري فلج اطفال يا پوليو بود. در آن سال‌ها، 10‌هزار نفر روي اين بيماري كار مي‌كردند. با استفاده از همين سلول‌هاي «هلا» بود كه در سال 1954 «جونانس سالك» موفق شد واكسن بيماري فلج اطفال را بسازد.

به‌زودي تقاضا براي سلول‌هاي «هلا» بالا رفت و سلول‌هاي «هلا» به توليد انبوه رسيد. از اين زمان به بعد، سلول‌هاي فناناپذير «هنريتا» به محققان سراسر دنيا پست مي‌شد و در پژوهش‌هاي سرطان، ايدز، پژوهش‌هاي مربوط به اثر پرتوها و مواد سمي و نقشه‌برداري ژنتيكي مورد استفاده قرار مي‌گرفت. از اين سلول‌ها حتي براي آزمايش حساسيت به چسب و مواد آرايشي هم استفاده شد. تخمين مي‌زنند كه تاكنون، 20 تُن سلول «هلا» توليد و بيش از 60 ‌هزار مقاله علمي با استفاده از همين سلول‌ها نوشته شده باشد. هنوز هم هر ماه 300 مقاله بر اين تعداد اضافه مي‌شود. اما چرا سلول‌هاي «هنريتا» چنين ويژگي منحصربه‌فردي داشتند؟ پژوهشگران حدس مي‌زنند كه عملكرد تلومراز در اين سلول‌ها قدري با سلول‌هاي طبيعي تفاوت داشته باشد.

شماري از دانشمندان در دهه 70 با خانواده هنريتا تماس گرفتند و از آنها خواستند كه نمونه خون بدهند. تنها در اين زمان بود كه خانواده اين زن متوجه شدند كه سلول‌هاي هنريتا قبل از مرگش برداشته شده و چنين كاربردهايي پيدا كرده است. اما هيچ عضو ديگر خانواده هنريتا سلول‌هايي با خصوصيت او را نداشت. استفاده تجاري از سلول‌هاي هنريتا باعث شد كه كار به دادگاه هم كشيده شود، اما قاضي فدرال حكم داد كه چنين كاربردي بي‌اشكال است.

در سال 1966 دانشكده پزشكي Morehouse آتلانتا و شهردار اين شهر از خدمات پس از مرگ خانواده «لكس» تقدير كرد. متعاقب آن از خدمات پژوهشگران درگير در اين پروژه مانند دكتر «اوتو گي» كه متوجه ويژگي‌ فناناپذيري سلول‌ها «هلا» شد، هم تقدير شد. در سال 2011 دانشگاه ايالت مورگان به هنريتا دكتراي افتخاري پس از مرگ اعطا كرد و در همين سال تصميم گرفته شد دبيرستاني كه قرار است در سال 2013 افتتاح شود، به نام او باشد. در سال 1998 بي.‌بي.‌سي مستند يك‌ساعته‌اي را در مورد اين واقعه ساخت كه در جشنواره بين‌المللي سانفرانسيسكو به‌عنوان بهترين مستند علمي جايزه گرفت. در سال 2010 كتابي با نام «حيات جاويدان هنريتا لكس» به قلم «ربه‌كا اسكلوت» نوشته شد كه درباره خانواده «هنريتا» و تاثيرگذاري سلول‌هاي «هلا» بود. در مي‌2010 اعلام شد كه شبكه تلويزيوني HBOقصد دارد با همكاري «اپرا وينفري» و «الن بال» فيلمي در مورد اين ماجرا بسازد. در هفدهم همين ماه، يكي از قسمت‌هاي سريال مشهور Law & Orderپخش شد كه خط كلي داستان آن الهام‌گرفته از ماجراي «هنريتا» بود.

«هنريتا لكس» با اصليت آمريكايي‏-آفريقايي، زن، همسر و مادري بود كه ميراث جاوداني از خود به جا گذاشت كه روي زندگي همه بشريت اثر گذاشت. شايد ما هم قسمتي از سلامت خود را مديون «هنريتا» باشيم.

منبع