PDF متن کامل مقاله

يک معلم 48 ساله با سابقه 2 ماهه خستگي مداوم به پزشک عمومي خود مراجعه مي‌کند. در شرح حال وي نکته قابل ملاحظه‌اي وجود ندارد...

سابقه‌اي از عفونت اخير نمي‌دهد و استرس غير معمول را ذکر نمي‌کند. وي دچار کاهش وزن نيز نشده است. معاينه باليني طبيعي است: فشار خون 75/130 ميلي‌متر جيوه، نبض منظم 70 بار در دقيقه و فقدان لنفادنوپاتي.

مساله

خستگي بخشي طبيعي از زندگي به شمار مي‌رود ولي مي‌تواند علامت بيماري‌ها (از جمله ناخوشي‌هاي خطرناک) نيز باشد. اين علامت از شکايت‌هاي شايع در شرايط مراقبت‌هاي اوليه به شمار مي‌رود و تنها شکايت شايع‌تر از آن، سرفه است. البته فقط در 7-5 از بيماران مراجعه‌کننده در مراقبت‌هاي اوليه، خستگي شکايت اصلي است ولي اين نسبت به طرز قابل ملاحظه‌اي در ميان کشورهاي غربي، مختلف و در طول زمان ثابت است. نسبت بيماران مراجعه‌کننده به علت خستگي به عنوان يک شکايت فرعي تقريبا 3 برابر است. حدود سه‌چهارم مراجعات انجام گرفته به خاطر خستگي، فقط به خاطر يک حمله منفرد هستند و مراجعه براي پيگيري صورت نمي‌گيرد. احتمالا اين امر بدين خاطر است که خستگي بيشتر بيماران بهبود مي‌يابد؛ به خصوص اگر يک توجيه محدود از نظر زماني (مثل عفونت اخير) براي آن وجود داشته باشد.

بنابراين جاي تعجب ندارد اگر پزشکان عمومي تنها در نيمي‌ از بيماران شاکي از خستگي، بررسي‌هايي را انجام دهند و در تعداد کمي از اين آزمون‌ها نتيجه غيرطبيعي حاصل شود. با وجود اين، بروز بالاي شکايت خستگي بدين معني است که آزمون‌هاي آزمايشگاهي براي خستگي حدود 5 کل تعداد آزمون‌هاي آزمايشگاهي درخواست‌شده توسط پزشکان عمومي را تشکيل مي‌دهند.


احتمال يافتن يک تشخيص

تشخيص‌ يک بيماري خاص در کمتر از نيمي از بيماران دچار خستگي حاصل مي‌شود؛ به علاوه بسياري از اين تشخيص‌ها توصيفي (مثل استرس) يا هم‌معني خود خستگي هستند. بيماران درک مي‌کنند که ممکن است بيماري زمينه‌اي قابل شناسايي وجود نداشته باشد؛ هرچند گاهي عقايد بيماران و پزشکان جور نيست و نسبت بيشتري از پزشکان نسبت به بيماران، مساله را روان‌شناختي تلقي مي‌کنند.

عوامل مستعدکننده براي مراجعه مي‌توانند وقايع پراسترس زندگي (زمينه حدود دوسوم شکايات خستگي) مثل مشاجرات کاري، مشکلات خانوادگي، سوگواري يا مشکلات مالي يا ناخوشي‌هايي چون عفونت مجاري تنفسي باشند. هيپوتيروييدي و کم‌خوني در کمتر از 3 اين بيماران تشخيص داده مي‌شود. ساير بيماري‌ها از جمله بيماري آديسون، نارسايي کليه، نارسايي کبد، مسموميت با مونواکسيد کربن، بيماري سلياک، بارداري، سوءاستفاده در منزل و آپنه هنگام خواب همگي نادرند؛ هرچند همه آنها (البته به ندرت) ممکن است با خستگي به عنوان شکايت اصلي تظاهر کنند، در واقع تقريبا همه بيماري‌ها مي‌توانند به صورت خستگي تظاهر کنند.


شرح حال و معاينه

پس از اخذ شرح‌ حال ابتدايي، پرسش‌هايي در مورد دستگاه‌هاي عضوي اصلي، به خصوص در مورد خونريزي (منوراژي، گوارشي)، علايم گوارشي، علايم ادراري (از جمله پلي‌اوري و پلي‌ديپسي)، کيفيت و طول خواب (آپنه هنگام خواب با حملات تنگي نفس شبانه، خواب‌آلودگي روزانه و غالبا خرخر مشخص مي‌شود)، عفونت‌هاي اخير، درد يا تورم مفصل و مشکلات مربوط به سلامت روان از جمله تمرکز، انگيزش، وقايع پراسترس و خلق بپرسيد. براي خستگي اياتروژنيک، داروهاي با و بدون نسخه را مرور و به خصوص در مورد مصرف الکل سوال کنيد. بيمار را معاينه کنيد؛ از جمله آزمايش ادرار به عمل آوريد و فشار خون را اندازه‌ بگيريد. بيماران مبتلا به بيماري آديسون ممکن است دچار کم‌فشاري خون وضعيتي و نيز افزايش پيگمانتاسيون باشند.


بررسي بعدي چيست؟

هدف از بررسي منطقي عبارت است از اجازه دادن به بيشتر بيماران براي صرف نظر کردن از انجام آزمون‌ها و بهبود خودبه‌خود و در عين ‌حال شناسايي محدود بيماران دچار بيماري زمينه‌اي با سرعتي منطقي. بيماران جوان‌تر و نيز بيماراني که مکررا مراجعه مي‌کنند، به احتمال کمتري دچار بيماري زمينه‌اي هستند. عفونت اخير يا وقايع پراسترس مي‌تواند به تعويق انداختن آزمون‌ها را تاييد کند. زمان مي‌تواند تشخيص‌دهنده و نيز بهبوددهنده باشد هرچند احتمالا منطقي است که زمان مشخصي براي بررسي مجدد پيشنهاد گردد نه اين‌که تنها گفته شود: «اگر بهبود پيدا نکردي، برگرد». در صورت شناسايي علايم يا نشانه‌هاي هشداردهنده که بيشتر آنها آشکار هستند (کادر 2)، اقدامات مناسب را به عمل آوريد.

در کساني که پس از 4 هفته بهبود نيافته‌اند، بررسي‌ها لازم هستند؛ هرچند ممکن است در بدو مراجعه اگر تظاهرات آتيپيک باشد (بيمار سالمند يا بيماري که چندان مراجعه نمي‌کند) يا اگر تظاهرات باليني مطرح‌کننده يک تشخيص باشد (مثل پلي‌اوري و پلي‌ديپسي) نيز انجام اين بررسي‌ها ضروري باشد. مشخص شده است که شهود باليني نيز نقش مفيدي دارد: «هنر طبابت عمومي» در توجه به يک تظاهر اندکي نامعمول بر اساس شناخت فرد است.

بررسي‌هاي خط اول بايد معطوف به تشخيص‌هاي نسبتا شايع باشند. شواهد حاصل از يک کارآزمايي تصادفي‌شده حاکي از آن هستند که فايده تشخيصي مجموعه محدودي از آزمون‌هاي خوني (هموگلوبين، سرعت رسوب گويچه‌هاي سرخ، گلوکز و هورمون محرک تيروييد) تقريبا به اندازه مجموعه گسترده‌تري از آزمون‌ها است. معلوم نيست که آيا هيپرگليسمي خفيف باعث خستگي مي‌شود يا خير ولي در يک مطالعه در مورد شکايت خستگي در شرايط مراقبت‌هاي اوليه، موارد غيرطبيعي گلوکز خون بيش از کم‌خوني يا هيپوتيروييدي يافت شد. همچنين موسسه ملي سلامت و تعالي باليني (NICE) انجام آزمون براي بيماري سلياک را در بيماران دچار خستگي پايدار (حتي بدون ساير علايم مطرح‌کننده) توصيه مي‌کند. بسته به شرايط ممکن است ديگر آزمون‌هاي خط اول مناسب باشند (جدول 1).

اگر آزمون‌هاي خط اول طبيعي باشند، يک دوره انتظار همراه با مراقبت مي‌تواند معقول باشد. در صورت پايداري خستگي به مدت 3 ماه يا ايجاد ديگر علايم مطرح‌کننده يک تشخيص، آن گاه انجام آزمون‌هاي خط دوم منطقي است. اگر خستگي به مدت حداقل 4 ماه بدون توجيه روشني پايدار بماند، بايد تشخيص سندرم خستگي مزمن را مد نظر قرار داد. در صورت ادامه نگراني بيمار يا پزشک ممکن است ارجاع انديکاسيون داشته باشد.

پيامدها

در اين بيمار چون علايم هشداردهنده يا مطرح‌کننده يک تشخيص و يافته‌هاي غيرطبيعي وجود ندارند، ماهيت احتمالا موقتي خستگي و برخي از عوامل مستعدکننده احتمالي شايع آن مورد بحث قرار مي‌گيرند. بيمار راضي به اين برنامه است که در صورت عدم بهبودي، پس از يک ‌ماه براي انجام آزمون‌هاي خوني معمول (شمارش کامل سلول‌هاي خون، آزمون‌هاي کارکرد تيروييد و سرعت رسوب گويچه‌هاي سرخ [ESR] و ويسکوزيته) مجددا مراجعه کند. در عمل وي چند ماه بعد به خاطر مشکل ديگري مراجعه و اظهار مي‌کند که خستگي وي، احتمالا به خاطر رفع يک مشکل کاري، برطرف شده است.


منبع:

Hamilton W ,et al. Investigating fatigue in primary care. BMJ September

4, 2010; 341: 502-4.

 

جدول1. بررسي‌هاي درخواستي پس از 4 هفته براي بيماراني که به خاطر خستگي به پزشک عمومي خود مراجعه کرده بودند


بررسي‌ها


نسبت () بيماراني که آزمون براي آنها درخواست شد


ميزان موارد غيرطبيعي ()


مواردي که بايد آزمون را مد نظر قرار داد


نوع شواهد


شمارش کامل سلول‌هاي خون


74


0/12


هميشه


شواهد حاصل از کارآزمايي‌هاي تصادفي‌شده در بستر مراقبت‌هاي اوليه


آزمون‌هاي کارکرد تيروييد


47


8/6


هميشه


مطالعات همگروهي در بستر مراقبت‌هاي اوليه


نمونه تصادفي گلوکز


19


مشخص نيست


اگر علايم مطرح‌کننده باشند يا بيمار چاق باشد


مطالعات همگروهي در بستر مراقبت‌هاي اوليه


سرعت رسوب گويچه‌هاي سرخ (ESR) يا ويسکوزيته پلاسما


12


0/32


هميشه


شواهد حاصل از کارآزمايي‌هاي تصادفي‌شده در بستر مراقبت‌هاي اوليه


پروتئين واکنشيC يا CRP


مشخص نيست


مشخص نيست


درصورت شک به عفونت پايدار


گزارش‌هاي موردي


بيماري سلياک


مشخص نيست


مشخص نيست


خط دوم يا درصورت وجود هرگونه علايم گوارشي


شواهد حاصل از کارآزمايي‌هاي تصادفي‌شده در بستر مراقبت‌هاي اوليه


کراتينين و الکتروليت‌ها


23


9/10


سن بالاي 60 سال يا در صورت وجود علايم ديگر مثل خارش‌ يا پلي‌اوري


مطالعات همگروهي در بستر مراقبت‌هاي اوليه


آزمون‌هاي کارکرد کبد


34


7/9


سن بالاي 60 سال يا در صورت مصرف بيش از حد الکل يا استفاده نادرست از داروها


مطالعات همگروهي در بستر مراقبت‌هاي اوليه


کلسيم


مشخص نيست


مشخص نيست


در صورتي که علايم به نفع هيپرکلسمي باشند



فريتين


20


1/9


زنان سنين باروري



تب غده‌اي (منونوکلئوز عفوني)*


مشخص نيست


مشخص نيست


بيمار زير 40 سال دچار عفونت اخير



ابزار غربالگري افسردگي (غالبا 9-PHQ)


مشخص نيست


17


درصورتي که علايم مطرح‌کننده باشند



*آزمون آنتي‌بادي هتروفيل (Monospot) مناسب‌ترين آزمون است؛ هرچند ممکن است در هفته اول تب غده‌اي منفي باشد. IgM ضد ويروس اپشتين- ‌بار ممکن است در مراحل ابتدايي‌‌تر قابل تشخيص باشد ولي بعيد است که در زمينه شکايت خستگي انجام آن لازم گردد.



کادر 1. نکات آموزشي


خستگي شکايت شايعي است که در 7 -5 از مراجعات به پزشکان عمومي گزارش مي‌شود.

بررسي‌ها مي‌توانند وجود بيماري را رد کرده، به بيمار اطمينان ببخشند ولي ميزان تشخيص بيماري زمينه‌اي توسط آنها پايين است.

در کساني که پس از يک ‌ماه بهبود نيافته‌اند يا تظاهرات ابتدايي آنها آتيپيک يا همراه با علايم هشداردهنده است، انجام بررسي‌ها ضروري است.

مراقب مشکلات مهمي همچون مسموميت با مونواکسيد کربن، بيماري سلياک، بارداري و آپنه هنگام خواب باشيد چون به راحتي مورد غفلت واقع مي‌شوند.

براي تعيين بهترين روش طبابت در بررسي بيماران دچار خستگي، هنوز شواهد بيشتري لازم است.


کادر 2. علايم هشداردهنده‌*


کاهش وزن

لنفادنوپاتي (مثل غده لنفاوي غيرحساس به لمس، محکم، سفت، با قطر بيش از 2 سانتي‌متر، در حال بزرگ شدن، سوپراکلاويکولار يا آگزيلاري)

هرگونه تظاهرات ديگر بدخيمي (مثل هموپتيزي، ديس‌فاژي، خونريزي از رکتوم، توده پستان، خونريزي پس از يائسگي)

نشانه‌هاي عصبي کانوني

تظاهرات آرتريت التهابي، واسکوليت يا بيماري‌هاي بافت همبند

تظاهرات بيماري‌هاي قلبي- تنفسي

آپنه هنگام خواب

*تمام موارد فوق مورد حمايت مرورهاي روايي بر اساس مطالعات همگروهي يا مورد- شاهدي انجام‌شده در شرايط مراقبت‌هاي اوليه يا ثانويه يا مبتني بر جمعيت‌ (آپنه هنگام خواب) هستند.


 

منبع: نشریه نوین پزشکی شماره ۴۸۶