روش33- OCT؛ آناليز پلاكهاي آترواسكلروتيك
OCT کارآگاه ريزبين؛ آناليز پلاكهاي آترواسكلروتيك
اگر چه آنژيوگرافي كرونري روش رايجي براي تصويربرداري و ارزيابي پلاكهاي آترواسكلروتيك است، ولي تنها توانايي ثبت تصاوير را به صورت دوبعدي دارد، بنابراين جزييات اندكي از ديواره عروق را نشان ميدهد. معمولا بيماريهاي عروق كرونري (AD) با حضور پلاكهاي flow-limiting بزرگ شناخته ميشوند، اما بسياري از سندرومهاي كرونري ناشي از گسستگي پلاكهاي آنژيوگرافيک كوچكتر هستند، كه تحت عنوان پلاكهاي پرخطر شناخته ميشوند و معمولا با فيبروزهاي كوچك و نازكي با ضخامت كمتر از 65 ميكرون پوشيده ميشوند و در اکثر مواقع تعداد ماكروفاژهاي متناظر با اين پلاكها نيز افزايش مييابد. بنابراين ثبت اين پلاكهاي پرخطر به دليل داشتن ساختارهاي در حد ميكرون نياز به تصاويري با رزولوشن بسيار بالا دارد كه از طريق OCT اين امكان فراهم ميشود.
ابتدا در سال 2002 از OCT براي تشخيص سه نوع پلاك هيستولوژيك تحت عنوان فيبروز(fibrosis)، بافت فيبروز نسبتا کلسيفيه شده(fibrocalcific) و lipid rich استفاده شد.
نتايج استفاده از OCT درون عروقي، توانايي اين سيستم را در نمايش و تشخيص ضايعات آترواسكلورتيك با جزييات ميكروسكوپيك به ويژه آن دسته از ضايعات كه به نظر ميرسد باعث خونريزيهاي ناگهاني ميشوند، تأييد ميکند. ويژگي كليدي OCT كه باعث ميشود استفاده از آن در اين موارد روز به روز گسترش يابد، رزولوشن بالا و سايز كوچك فيبرهاي تصويربرداري مبتني بر فيبر آنها است. شريانهاي كرونري سالم داراي ديوارههايي هستند كه ضخامت آنها در حد چند ميليمتر است و شريانهاي منقبض و تنگ ممكن است قطري كمتر از 1 ميليمتر داشته باشد. OCT سيستم مناسبي براي تصوير برداري از ساختارهايي با چنين ابعادي است. براي انتقال اطلاعات OCT از سيمهاي هادي استاندارد و كاتترهاي هادي استفاده ميشود اما پروبهاي OCT بايد در عين حال آنقدر كوچك باشند كه با قطر شريان كرونري مد نظر متناسب باشند. از آنجا كه اين سيستم يك بار مصرف است بنابراين بايد قيمت پاييني نيز داشته باشند. در ضمن براي ثبت توالي تصاوير از شريانها در هنگام ضربان قلب بايد نرخ تصويربرداري سريع باشد (بيش از 5/0 فريم در ثانيه).
اين سيستم شامل 4 جزء اصلي است، موتور تصويربرداري سرعت بالا، كامپيوتر با صفحه كليد و دو نمايشگر، يونيت واسط پروب (PIU) و پروب تصويربرداري كرونري. در كنار موتور تصويربرداري يك اينترفرومتر نور باند گسترده پلي كروماتيك منتشر شده از ديود سوپرلومنيسنت پلاريزه (SLD) را به دو پرتو نمونه و مرجع تقسيم ميكند. SLD داراي توان 5 و طول موج بين 1350-1280 است. پرتو نمونه در پروب تصويربرداري توسط يك كوپلر فيبر چرخشي در کنار PIU كوپل ميشود. به منظور اسكن طولي رگهاي خون براي تشكيل تصوير سه بعدي، PIU شامل يك مكانيسم موتوريزه است كه فيبر اپتيكي را از ميان غلاف شفاف پروب OCT در هنگامي فيبر در حال چرخش است برميگرداند.
بخشي از نور پسپراكنده از شريان از طريق پروب تصويربرداري به اينترفرومتر ميرسد و با پرتو مرجع تركيب ميشود. سيگنالها به صورت جداگانه ثبت ميشوند و پس از ديجيتال كردن سرعت بالا سيگنالها فيلتر ميشوند و توسط مدارهاي ديجيتال برنامهريزي شده دمدوله ميشوند. بلوك اساسي پروب OCT، هسته فيبر اپتيكي شامل فيبر تك مد با ميكرولنز و دي فلكتور پرتو است كه در نوك آن جا سازي شده است (شكل1).
OCT توانايي تشخيص سه پلاك (فيبروز، lipidrich، calcified) را دارد. شكل 2، مقايسه هيستولوژي گوناگوني ضايعات را با تصاوير OCT به دست آمده از پلاكها نشان ميدهد.
علاوه بر توانايي OCT در تصويربرداري درون عروقي اين سيستم ميتواند نقش مهمي را به عنوان راهنما در جراحيهاي مربوط به عروق بازي كند. جراحان قلب بيش از يك ميليون كاتتريزاسيون كرونري در هر سال انجام ميدهند.
بسياري از اصلاحات شامل كاشت و جايگذاري يك يا بيش از يك استنت است. براي كاهش اين احتمال كه بافت ممكن است درون استنت رشد كند و باعث انقباض و تنگ شدن رگ شود استنت بايد خيلي با دقت قرار داده شود. اگرچه IVUS روش خوبي براي هدايت جراح در جايگذاري استنت است اما رزولوشن بسيار بالا OCT باعث شده كه كاربرد آن روز به روز افزايش يابد (شكل 3).
در مقايسه با IVUS، OCT ديد شفافتري از پروسه جايگذاري استنت و موقعيت آن نسبت به ديواره رگها ايجاد ميكند و باعث ميشود ضايعات احتمالي ايجاد شده در اثر اين پروسه كاهش يابد. OCT درون عروقي، رشد مجدد لايههاي داخلي رگ را به خوبي نشان ميدهد (شكل b3). اگر چه OCT نميتواند ساختارهاي عميق را به خوبي IVUS نشان دهد عمق نفوذ آن براي تصويربرداري از ضايعات ايجاد شده توسط پلاكهاي ضخيم كافي است.
تصويربرداري آنژيوگرافي اشعه ايكس قديميترين روش براي تصويربرداري از شريانهاي كرونري است. در هنگام انجام اين روش تصاوير اشعه ايكس فلوروسكوپيك با استفاده از عوامل كنتراست راديو پرتوناگذر به شريان هدف از طريق كاتتر وارد شده از طريق پا يا بازو تزريق ميشود. (پرتوناگذري: كيفيت يا خاصيت متوقفسازي عبور انرژي تابشي مثلاً در مورد پرتوي ايكس نواحي داراي چنين خاصيتي در فيلم اشعه ديده روشن يا سفيد به نظر ميرسند).
اين روش دو محدوديت اساسي دارد، زيرا بسيار تهاجمي است و در ضمن اطلاعات بسيار اندكي را در مورد ضايعات آترواسكلروتيك در حال رشد اطراف ديواره رگ نشان ميدهد. روش تصويربرداري ايدهآل عروق كرونري بايد بتواند باريك شدن عروق را همراه با ويژگيهاي پلاكهايي كه ديواره رگ را تهديد ميكند نشان دهد. در ضمن ارزان قيمت و غيرتهاجمي نيز باشد. در سال 1980 روش تصويربرداري IVUS يا التراسوند درون عروقي به اين منظور طراحي شد. اين سيستمها از ترانسديوسر التراسونيك چرخشگر يا آرايهاي از ترانسديوسرهاي ثابت كه در نوك كاتتر كار گذاشته شدهاند، استفاده ميكند تا نمايي از مقطع عرضي رگ را نشان دهند.
اين روش ميتواند حجم پلاكها و محل رسوبات كلسيمي را نشان دهد. رزولوشن سيستمهاي IVUS موجود 300-100 ميكرومتر است كه براي نمايش كلاهكهاي فيبروز نازك و كوچك كه بسيار خطرناك هستند و باعث پاره شدن پلاك ميشوند، كافي نيست. آنژيوسكوپي شرياني ديد بهتري از شريانها را ايجاد ميكند. در اين روش از آندوسكوپي مينياتوري همراه با فيبر نوري استفاده ميشود كه از طريق كاتتر به قلب وارد ميشود. پس از انسداد شريان به صورت مختصر توسط بالن و كنار زدن خون باقيمانده از ناحيه مورد نظر پزشك ميتواند ترومبور، پلاك و ساير حالتهاي غيرطبيعي عروق را مشاهده كند. اگر چه آنژيوسكوپي توانايي خوبي در نمايش ضايعات عروقي دارد اما نميتواند ضايعات زير سطح را نمايش دهد. مانند IVUS، آنژيوسكوپي هم بسيار تهاجمي و گرانقيمت است، EBCT روش توموگرافي كامپيوتري با پرتوهاي الكتروني است كه از پرتوهاي الكتروني براي جمعآوري تصاوير لحظهاي از شريانهاي كرونري بدون نياز به كاتريزاسيون يا پروسههاي تهاجمي استفاده ميكند. براي ارزيابي يك CAD (حملات قلبي ناگهاني)EBCT درجه كلسفيكاسيون (سخت شدن) ديواره شريانها را بررسي و اندازهگيري ميكند. ازآنجا که ذخاير كلسيم و ميزان آنها رابطه مستقيمي با فاكتورهايي كه منجر به مرگ ناگهاني در حملات قلبي ميشوند، ندارد، اين ارزيابي نسبتاً مناسب نيست.
اگرچه تصويربرداري التراسوند درون عروقي (IVUS) (30-20) روش كاملتري نسبت به آنژيوگرافي است و توانايي آن در هدايت پروسه استنتگذاري، تشخيص گرفتگيهاي عروق كرونر و ارزيابي عملهاي اصلاحي عروق كرونر را به خوبي دارد. اما آناليز ميكروساختارهايي مثل پلاكها با روش تصويربرداري IVUS با محدوديتهايي روبهرو است، زيرا رزولوشن تقريباً پايين است و محدوده ديناميك (كمتر از50) نيز كوچك است.
بنابراين به تكنولوژيهاي پيشرفتهتري براي تشخيص ناپايداري پلاكها نياز است. اگر چه عمق نفوذ تصاوير OCT در بافتهاي غيرشفاف به چند ميليمتر محدود است رزولوشن بالاي آن يعني (15-10 ميكرومتر) كه 10 مرتبه بزرگتر از رزولوشن التراسوند، MRI و CT است باعث شده كه از آن در اين گونه موارد استفاده است. علاوه بر اين OCT به علت استفاده از فيبرهاي نوري سيستمي كوچك است كه قابل جايگذاري درون كاتتر يا آندوسكوپ است.
مقايسه OCT با ساير روشهاي تشخيصي پلاکهاي آترواسکلروتيک
استفاده و مقايسه OCT با استاندارد طلايي براي ثبت اين پلاكها نشان داد كه OCT رزولوشن و حساسيت بسيار بالايي براي شناسايي پلاكهاي آهکساز(calcific)و lipid rich دارد. تحقيقات نشان ميدهد، از آنجا كه در اين موارد تعداد ماكروفاژها نيز افزايش مييابد، با توجه به انحراف برگشتي شديد ناشي از ماكروفاژها، حساسيت و قدرت OCT در ثبت هر دو اين پلاکها بيش از %90 است. دستي و قابل حمل بودن پروب OCT و كاتتر آن نسبت به كاتتر IVUS يكي ديگر از مزاياي اين روش است. بنابراين در تشخيص سكته قلبي (MI) و آنژين صدري نيز ميتوان از اين روش استفاده كرد.
دقت تشخيصي سيستم OCT براي تقسيمبندي انواع بافت به خوبي شناخته شده است. براي مقايسه حساسيت و توانايي OCT و التراسوند درون عروقي رايج (C-IVUS) و التراسوند درون عروقي مبتني بر پسپراكندگي(IB-IVUS) برشهاي يكساني از نظر هيستولوژي مورد بررسي قرار گرفتهاند.
سيگنالهاي التراسوند با استفاده از سيستم IVUS و با استفاده از يك كاتتر MHZ 40 با رزولوشن 8 بيتي به دست آمده اند.
با استفاده از استاندارد طلايي در تصويربرداري هيستولوژي حساسيت OCT براي تقسيمبندي تودههاي ليپيدي، فيبروز و كلسيفيكاسيون به ترتيب %100، %98 و %95 بوده است. حساسيت IB-IVUS به ترتيب عبارت است از: %100، %94 و %84 و حساسيت C-IRUS عبارت است از: %100، %93 و% 67.
با توجه به عمق نفوذ OCT ميتوان گفت كه OCT بهترين پتانسيل را براي تقسيمبندي بافت در پلاكهاي كرونري دارد. IB-IVUS پتانسيل بهتري در تشخيص ضايعات فيبروز و تودههاي ليپيدي نسبت به C-IVUS دارد.
روشهاي كلينيكي متعددي براي تعيين انواع بافتهاي پلاكها و تقسيمبندي پلاكها بر اساس آناليزهاي رياضي سيگنالهاي التراسوند ارايه شدهاند. OCT توانايي زيادي در ثبت تصاوير با رزولوشن بالا از مقطع عرضي با رزولوشن محوري در حد 15 ميكرومتر و رزولوشن جانبي 20 ميكرومتر دارد. تصاوير OCT از پلاكهاي آترواسكلروتيك كرونر انسان در مقايسه با IVUS خيلي بهتر هستند. در مقايسه با OCT ميتوان گفت كه C-IVUS و IB-IVUS تقريباً نتايج يكساني دارند.
تصويربرداري IB-IVUS
تصاوير C- IVUS نياز به سيستم IVUS دارند و از كاتتر 40 مگاهرتزي استفاده ميكنند. به علاوه از يك مبدل آنالوگ به ديجيتال استفاده ميشود كه اطلاعات ميتواند درآن ذخيره شود. سيگنالهاي التراسوند با رزولوشن 8 بيتي ذخيره ميشوند. سيگنالهاي ذخيره شده به صورت offline قابل بررسي هستند. مقادير پس پراكنده جمع شده به عنوان توان ميانگين با مقياس دسي بل اندازهگيري ميشوند. به منظور دستيابي به موقعيت عرضي و چرخشي قسمت مورد نظر، سوزنهاي جراحي متعددي با دقت به درون شريانهاي كرونري وارد ميشود و نواحي كه سوزنها در آنها فرو رفتهاند، پيش از تصويربرداري OCT و IVUS با جوهر خاصي مشخص ميشوند تا به عنوان نقاط مرجعي براي بررسي هيستولوژي در نظر گرفته شوند. سپس كاتتر درون شريانهاي كرونري پيش ميرود و با استفاده از يك ابزار با نرخ 5/0، pull-back ميشود. پس از اينكه تصويربرداري انجام شد قسمت مشخص شده با جوهر به عنوان ناحيه مرجع براي تعيين قسمتهاي مورد نظر براي استفاده در هيستولوژي استفاده ميشوند.
تصويربرداري C-IVUS
تمام تصاوير C-IVUS به صورت gray-scale و با نرخ 8 بيت ديجيتال ميشوند و براي بررسي و آناليزهاي آينده در كامپيوتر ذخيره ميشوند.
براي مقايسه اين سه روش شريانهاي كرونري با هر سه روش تحت تصويربرداري قرار گرفتهاند. دو روز پس از تثبيت با فرمالين %10، نمونههاي شرياني حلقهاي شكل براي تصويربرداري آماده ميشوند و برشهاي عرضي به اندازه 40 ميكرومتر به اين بافتها اعمال ميشود.
آناليز آماري
مقادير 61/0 تا 8/0 نشاندهنده تطبيق خوب بين تصاوير حاصله از OCT و IVUS و مقادير 81/0 تا 1 نشاندهنده نتايج بسيار عالي بين اين دو روش از تصويربرداري است.
حساسيت OCT براي شناسايي كلسفيكاسيون، فيبروز، تودههاي ليپيدي، هيپرپلازي داخلي (افزايش غيرطبيعي در تعداد سلولهاي طبيعي با آرايش طبيعي در يک عضو يا بافت كه موجب افزايش حجم آن ميشود) به ترتيب %100، %98، %95 و% 86 است. حساسيت IB-IVUS در همين 4 مورد به ترتيب%67 و% 84، %94 و %100 و حساسيت C-IVUS به ترتيب در سه مورد اول %67 و% 93 ، %100 بوده است. تطابق كلي بين OCT و تشخيصهاي هيستولوژيك بسيار خوب بوده (1-85/0)، تطابق IB-IVUS (92/0-69/0) و C- IVUS (77/0-42/0) بوده است.
نتايج نشان داده است كه تصاوير OCT تطابق بيشتري با تحليلهاي هيستولوژيك نسبت به دو روش ديگر دارد. در ضمن هايپرپلازي داخلي را نميتوان توسط روش C-IVUS ثبت كرد و ثبت آن با اين روش تنها پس از جايگذاري استنت براي بررسي تنگي مجدد امكانپذير است. زيرا دلايل زيادي براي تنگي مجدد در هايپرپلازي داخلي وجود دارد كه شرايط كاملاً ويژهاي را ايجاد ميكنند. در حاليکه ديگر OCT ميتواند همين عارضه را به عنوان سيگنالهاي بسيار قوي دريافت كند.
محدوديتهاي موجود
مقايسه تصاوير تنها به بررسي سطوح ديواره رگ محدود ميشود، زيرا عمق نفوذ OCT محدوديت دارد. اگرچه اين مسأله باعث افزايش دقت OCT ميشود اما دقت دو روش ديگر وابسته به IVUS را كاهش ميدهد. نمايش تصاوير در OCT تنها زماني امكانپذير است كه خون با محلول نمكي از روي بافت مورد نظر كنار زده شود، بنابراين تصويربرداري در محلول نمكي انجام شده است.
به علاوه نمونههاي شرياني تحت تأثير فشارهاي فيزيولوژيك قرار نگرفتهاند. پلاك آترواسكلروتيك در حالت كلي شامل همپوشاني از تركيبات مختلف بافتها است، پس ممكن است غيرهموژن باشد. بنابراين دقت در بررسي و مقايسه روشهاي مختلف ميتواند وابسته به ابعاد بخشهاي مختلف برش باشد و بايد سعي شود تا جاي ممكن برشهاي نمونهها كوچك انتخاب شوند.
شكل 1)هسته پروب OCT پرخشي مورد استفاده براي تشخيصهاي درون عروقي
شكل 2) مقايسه تصاوير OCT (سمت راست) و هيستولوژي (چپ) ضايعات كرونري در شريانهاي جسد
شکل 3) مثالهاي از تصوير OCT جايگذاري استنت در عروق كرونري، (a) رشد اندك در اطراف استنت 6 ماه پس از كاشت
شكل 4 b) ضايعه calcified (فلش) ديواره شريان قسمت خارجي شريان در حالت نرمال
شكل 4 b) ضايعه calcified (فلش) ديواره شريان قسمت خارجي شريان در حالت نرمال
شكل 5) برش عرضي تصويربرداري، نواحي مورد نظر () به صورت تصادفي در هر تصوير قرار گرفتهاند (مربعهاي قرمز). A) تصوير هيستولوژيك، B) تصوير OCT ، C) C-IVUS و IB-IVUS (D را نشان ميدهد. توده لپپتيدي در هيستولوژي ثبت شده است. (فلش در A). همين توده توسط OCT به عنوان ناحيه سيگنال ضعيف با حاشيه پراكنده هموژن (فلش در B) شناخته شده و در IB-IVUS به صورت ناحيه آبي رنگ ثبت شده است. (فلش در D)، اما اين توده توسط روش C-IVUS قابل شناسايي نبوده است.
منبع: نشریه مهندسی پزشکی شماره ۸۵