..::::  پیشگیری از سرطان مری با بررسی مگس میوه  ::::..

بر اساس یک تحقیق ‌متمرکز بر تنظیم سلولهای بنیادی بالغی سازنده سیستم گوارشی مگس میوه، پژوهشگران به راهکارهای تازه‌ای برای بررسی مری ‌بارت (Barrett’s esophagus) دست یافته‌اند. مری‌بارت عامل خطرساز سرطان مری است و حالتی است که طی آن سلولهای بخش تحتانی مری به سلولهای شبیه معده تبدیل می‌شوند. در اغلب موارد تصور می‌شود این دگرگونی به طور مستقیم به دلیل سوء‌هاضمه مزمن اسیدی رخ می‌دهد که در آن، محتویات معده به مری پس زده می‌شود.
محققان در این پژوهش دلیل دیگری برای این دگرگونی یافته‌اند و آن، تغییر در عملکرد سلولهای بنیادی است. پژوهشگران موسسه BUCK یک مسیر سیگنالدهی (DPP) را که در توسعه مری بارت نقش داشته، دستکاری کرده‌اند. بعد از دستکاری، سلولهای بنیادی بالغی که به ‌طور معمول جدار مری مگس میوه Drosophila را تولید می‌کردند، به حالتی از سلول بنیادی تغییر شکل دادند که سلولهای معده را تولید می‌کرد. پژوهشگران می گویند: تا این مرحله، روشن نبود این مسیر سیگنالدهی در سلولهای بنیادی سیستم گوارشی چه کاری انجام می‌دهد یا چگونه بر بازسازی انواع مختلف سلولهای پوششی در روده مگس تأثیر می‌گذارد. مری‌بارت فقط یک عکس‌العمل مکانیکی ساده نسبت به فراوانی بیش ‌از حد اسید معده نیست و درنتیجه، مصرف آنتی‌اسید نیز بهترین راه درمان این بیماری پیچیده محسوب نمی‌شود. دستیابی به این نتیجه، راهی برای رسیدن به ‌هدف درمان‌های تازه می‌گشاید.
به گفته پژوهشگران، بین 5 تا 10 ‌درصد افراد مبتلا به بیماری بازگشت اسید به مری یا ریفلاکس گاستروازوفاژیال، دچار مری ‌بارت می‌شوند که اغلب پس ‌از سن 55 ‌سالگی است. در میان این جمعیت، احتمال ایجاد سرطان مری، حدود 5 درصد در سال است. این محققان می گویند: به ‌طور مشخص، پیش ‌از ایجاد سرطان، سلولهای پیش سرطانی در بافت بارت ظاهر می‌شوند. مری ‌بارت ممکن ‌است سالها پیش ‌از ایجاد سرطان وجود داشته باشد. برای نظارت بر این بیماران به منظور مشاهده نشانه‌های ایجاد سرطان، به‌صورت دوره‌یی آندوسکوپی بخش فوقانی GI انجام می‌شود. نتایج این بررسی در مجله Cell Reports به چاپ رسیده است.

ادامه نوشته

..::::  ازوفاژکتومي براي نئوپلازي مخاطي در مري بارت منطقي نيست  ::::..

امروزه براي درمان ديسپلازي درجه بالا و کارسينوم داخل مخاطي (intramucosal) در مبتلايان به مري بارت، به صورت فزاينده‌اي از تخريب (ablation) آندوسکوپيک استفاده مي‌شود. اين رويکرد بسيار موثر است ولي قادر به علاج سرطان‌هايي که به غدد لنفاوي متاستاز داده باشند، نيست. متاسفانه رزکسيون آندوسکوپيک مخاط (روش استاندارد براي مرحله‌بندي T به منظور هدايت درمان‌هاي بعدي اين بيماران) هم نمي‌تواند درگيري غدد لنفاوي را در تمامي موارد شناسايي کند. در نتيجه بسياري از جراحان با تمسک به ميزان بالاي متاستازهاي پيش‌بيني‌نشده به غدد لنفاوي، انجام ازوفاژکتومي را به جاي تخريب و رزکسيون آندوسکوپيک مخاط توصيه مي‌کنند. با اين حال، ميزان اين متاستازها در گزارش‌هاي مختلف تفاوت‌هاي زيادي داشته است.
به منظور ارزيابي فراواني متاستاز به غدد لنفاوي در مبتلايان به مري بارت دچار ديسپلازي درجه بالا يا کارسينوم داخل مخاطي، پژوهشگران يک مرور نظام‌مند انجام دادند و 70 گزارش مرتبط جمعا شامل 1874 بيمار اين چنيني را که تحت ازوفاژکتومي قرار گرفته بودند، شناسايي کردند. از ميان 524 بيمار مبتلا به ديسپلازي درجه بالا هيچ‌کدام متاستاز به غدد لنفاوي را نشان نمي‌دادند. از 1350 بيمار مبتلا به کارسينوم داخل مخاطي هم فقط 26 نفر داراي متاستاز به غدد لنفاوي بودند (93/1
%، فاصله اطمينان 95%: 66/2-19/1%).
اين داده‌ها قويا نشان مي‌دهند که در مبتلايان به مري بارت وجود ديسپلازي درجه بالا به تنهايي (در صورت طبقه‌بندي دقيق)، با متاستاز به غدد لنفاوي همراهي ندارد. در مبتلايان به مري بارت و کارسينوم داخل مخاطي، خطر متاستازهاي پيش‌بيني‌نشده به غدد لنفاوي 2
%-1% برآورد شده که با ميزان گزارش‌شدة مرگ‌ومير ناشي از ازوفاژکتومي (اغلب بيشتر از 2%) قابل مقايسه و حتي از آن کمتر است. به منظور مرحله‌بندي T مري بارت و ديسپلازي در يک ضايعه قابل رويت، انجام رزکسيون آندوسکوپيک توصيه مي‌شود. در صورتي که ضايعه تهاجم به زيرمخاط را نشان ندهد، درمان تخريبي مناسب خواهد بود. جراحان و متخصصان گوارش بايد توجه کنند که نگراني از متاستاز به غدد لنفاوي در اين بيماران، انجام ازوفاژکتومي را توجيه نمي‌کند. به علاوه، در مواردي که مرحله‌بندي بر اساس رزکسيون آندوسکوپيک مخاط فقط وجود ديسپلازي درجه بالا يا کارسينوم داخل مخاطي را نشان بدهد، اين داده‌ها بر عدم نياز به سونوگرافي آندوسکوپيک تاکيد مي‌کنند.

ادامه نوشته