..:::: باهوش‌ها اشیاء کوچک و بزرگ را چگونه می‌بینند؟ ::::..

پژوهش‌های صورت گرفته توسط پژوهشگران دانشگاه روچستر نشان می دهد، افراد با بهره هوشی (IQ)‌ بالاتر در مشاهده اشیاء بزرگتر و حرکات پس زمینه دچار ضعف هستند. افرادی که در آزمون های بهره هوشی نمرات بالاتری کسب می کنند، تنها باهوش محسوب نمی‌شوند، بلکه پردازش اطلاعات حسی آنها با افراد عادی نیز تفاوت دارد. پژوهشگران دانشگاه روچستر با نمایش تصاویر ویدئویی ثابت و متحرک بر روی صفحه نمایش رایانه، قدرت ادراک بصری افراد باهوش و معمولی را مورد ارزیابی قرار دادند.
نتایج بدست آمده نشان می دهد، افراد با بهره هوشی بالاتر در مشاهده اشیاء بزرگتر یا حرکات پس زمینه‌یی دچار ضعف بوده و اغلب این تصاویر را نادیده می‌گیرند، اما برعکس در مشاهده اشیاء کوچک و در حال حرکت از تمرکز بسیار بالاتری برخوردار هستند. توانایی تمرکز برای جلوگیری از حواس پرتی و تفاوت در ادراک بصری برای مشاهده حرکات اشیاء کوچک، علت عملکرد مغزی بهتر افراد باهوش را توضیح می‌دهد. نتایج این مطالعه در مجله Current Biology منتشر شده است. 

..:::: دو والدها باهوش‌ترند ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران کانادایی نشان می‌دهد، کودکانی که از بدو تولد در کنار هر دو والد (پدر و مادر) بزرگ شوند، با توسعه سلول‌های مغزی بیشتر مواجه شده و در مقایسه با کودکان تک والد افراد باهوش‌تری هستند. پژوهشگران موسسه مغز هاچیکس (HBI)‌ دانشگاه کالگری نقش حضور والدین در افزایش هوش فرزندان را بر روی موش ها و با ایجاد گروه های خانوادگی تک و دو والد مورد بررسی قرار داده و میزان توسعه سلول های مغزی از بدو تولد تا جوانی را محاسبه کردند.
دکتر «ساموئل وایس» مدیر HBI تأکید می کند: نتایج بدست آمده در این مطالعه نشان می دهد، موش ها با بیشترین تعداد سلول های مغزی در گروه های خانوادگی دو والد رشد کرده اند؛ این گروه از دوران نوزادی از توجه و پرستاری ویژه هر دو والد برخوردار بوده اند که این مسئله به توسعه هرچه بیشتر سلول های مغز منجر شده است.
پژوهشگران معتقدند، وجود هر دو والد در سال های نخست حیات کودک به توسعه بیشتر سلول های مغزی کمک کرده و باعث افزایش بهره هوشی کودک می شود؛ این کودکان از توجه و ثبات احساسی بیشتری برخوردار بوده و کمتر تحت تأثیر تنش و استرس احساسی سال های نخست زندگی قرار می گیرند. اما حضور هر دو والد در کنار کودک و ثبات احساسی دارای اثرات متفاوتی بر روی دو جنسیت دختر و پسر است؛ این مسئله در پسران به تولید سلول های بیشتر مغزی در بخش خاکستری منجر و باعث افزایش حافظه و توانایی یادگیری آنها می شود.
در دختران نیز این امر به تولید سلول های بیشتر مغزی در ماده سفید مغز کمک می‌کند که باعث افزایش هماهنگی و توانایی های اجتماعی می‌شود. تحقیقات صورت گرفته در مدل موش، نقش حضور در تولید سلول‌های مغزی را نشان می‌دهد که احتمالا دارای اثرات مشابه در سایر پستانداران از جمله انسان ها نیز هستند. تجربیات سال های نخست زندگی و دریافت حمایت از سوی هر دو والد دارای اثرات بسیار مثبت و دراز مدت بر عملکرد مغز در سال های بعدی زندگی است. 

..:::: باهوش‌ها بیشتر اعتماد می‌کنند ::::..

پژوهشگران در تحقیقات خود دریافتند: اشخاص باهوش بر خلاف افراد با بهره هوشی پایین، بیشتر به دیگران اعتماد می‌کنند. دانشمندان دانشگاه آکسفورد مطالعاتشان را بر اساس «همه‌پرسی اجتماعی عمومی» انجام داده‌اند که هر یک یا دو سال در ایالات متحده اجرا می‌شود. به گفته نویسندگان این مقاله، افراد باهوش‌تر در ارزیابی شخصیتی بهتر عمل می‌کنند و تمایل دارند با اشخاصی ارتباط برقرار کنند که کمتر محتمل است به آن‌ها خیانت کنند. آن‌ها همچنین در سنجیدن موقعیت‌ها برای اعتماد به شخص خاص عملکرد بهتری دارند.
این مطالعه نتایج تحقیق پیشین پیرامون اعتماد و هوش را در کشورهای اروپایی تایید می‌کند و نتایج آن حائز اهمیت است زیرا اعتماد اجتماعی در موفقیت نهادهای مختلف مانند سیستم‌های رفاهی و بازارهای مالی دخیل است. بر اساس یافته‌های جدید، افرادی که به دیگران اعتماد می‌کنند از سلامت و شادمانی بیشتری نیز برخوردار هستند. جزئیات این مطالعه در مجله PLOS ONE منتشر شده است.

..:::: مثبت‌نگرها، باهوش‌ترند ::::..

بر اساس پژوهش جدید محققان، وضعیت ذهنی مثبت می‌تواند قدرت مغز را شکوفا کند. دانشمندان دریافته‌اند افراد شاد در مطالعات انجام‌شده نسبت به همتایان استرسی‌ عملکرد بالاتری داشتند و کارمندان کارآمدتری نیز بودند. گوگل در میان نخستین شرکت‌های بزرگی بود که بازی‌های میزی و زنگ ‌تفریح‌های جالبی را به دفاترش وارد کرد. محققان حاضر در این پژوهش به دنبال آن بودند که آیا فرمول «کار سخت، بازی سخت» می‌تواند عامل بخشی از موفقیت کارمندان گوگل بوده باشد.
اکنون تیمی از محققان دانشگاه بولزانو-بوزن (Bozen-Bolzano) ایتالیا پس از جمع‌آوری داده‌هایی از 42 دانشمند علوم رایانه در دانشگاه‌ها، ثابت کرده‌اند استراتژی گوگل، شیوه مناسبی بوده است. آن‌ها دانشجویانی را با هدف بررسی چگونگی اثرگذاری عواطف و مزاج‌ها بر توانایی‌ برنامه‌نویسی‌شان و خلاقیت و توانایی حل مسله آن‌ها آزمودند. در میان بسیاری از مهارت‌های لازم برای طراحی نرم‌افزار، تولیدکنندگان باید دارای مهارت‌های بالای حل مسئله تحلیلی و خلاقیت در فرآیند تولید نرم‌افزار باشند.
پس از اندازه‌گیری وضعیت‌های عاطفی دانشجویان با استفاده از تکنیک روانشناختی «مقیاس اثرگذاری تجربه مثبت و منفی بر تعادل» (SPANE-B)، محققان خلاقیت هر عضو را با درخواست از او برای نوشتن زیرنویس‌های تعدادی عکس‌ آزمودند. سپس از شرکت‌کنندگان خواسته شد نوعی بازی را با هدف بررسی توانایی حل مسئله و مدت زمان حل این معما توسط آن‌ها، انجام دهند. نتایج نشان داد طراحان نرم‌افزاری شاد در حل مسئله بهتر عمل کردند و شرکت‌هایی مانند گوگل به این مهارت پاداش بالایی می‌دهند. افزون بر این، شادترین طراحان نرم‌افزار در عملکرد حل مسئله تحلیلی بهره‌وری بسیار بالاتری در مقایسه با سایرین داشتند.