..:::: نقش جنسیت و شخصیت بر سلامت فرد ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران آمریکایی نشان می‌دهد، جنسیت و شخصیت افراد نقش مهمی در مبارزه با بیماری‌های روحی و روانی ایفا می‌کنند. محققان دانشگاه واشنگتن در این پژوهش 2859 نفر شامل 1471 مرد و 1388 زن را مورد بررسی قرار داده و از افراد در مورد شادی و رضایت از زندگی، همچنین سلامت روحی و روانی سوالاتی پرسیدند. 
 
محققان دریافتند، مردان در برابر بیماری‌های تک علامتی نسبت به زنان، آسیب‌پذیری کمتری دارند و در برابر بیماری‌های چندعلامتی آسیب‌پذیرتر هستند؛ همچنین زنان با دو نوع شخصیت متمایز، نسبت به سایر زنان کمتر به بیماری‌های روانی مبتلا می‌شوند. «رابرت رزمن» نویسنده این تحقیق تأکید کرد، شخصیت و جنسیت نقش بسیاری در ابتلا به بیماری ایفا می‌کند. تعداد علائم بیماری در زنان نقش کمتری داشته و آسیب‌پذیری آنها را نیز کمتر می‌کند. زنانی که سازگاری بیشتری دارند، روابط اجتماعی بهتری داشته و در مقابله با بیماری‌های روحی، حمایت بیشتری می‌شوند؛ علاوه بر این، زنانی که وظیفه‌شناسی کمتری دارند، کنترل مناسبی بر روی احساسات خود دارند.  

..:::: ماست چگونه بر شخصیت انسان تاثیر می‌گذارد؟ ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط دانشمندان ایرلندی نشان می‌دهد، باکتری روده که مشابه باکتری موجود در ماست است، بر شیمی مغز تأثیر گذاشته و به شکل‌گیری شخصیت انسان کمک کرده است. باکتری روده بر شیمی مغز اثر می‌گذارد و این بدان معناست که خوردن ماست می‌تواند به شادتر شدن افراد کمک کند. این باکتری همچنین به شکل‌گیری شخصیت انسان کمک کرده و بخش کلیدی در توسعه شخصیت اولیه انسان محسوب می‌شود. محققان دانشگاه کورک در خصوص نحوه دقیق اثرگذاری این باکتری بر مغز تردید دارند، اما این ایده مطرح شده است که عصب واگ – عامل ارتباط معده و مغز- در این فرآیند دخالت دارد. 
 
به گفته محققان، باکتری روده به تعامل بیشتر انسان‌های اولیه با یکدیگر کمک کرده و این مسئله شانس تکثیر باکتری را افزایش داد. در این مطالعه، موش‌هایی که مقادیر مشخصی محصولات پروبیوتیک مصرف کردند، با کاهش نشانه‌های اوتیسم و سطح اضطراب مواجه شدند. محصولات پروبیوتیک از جمله ماست پروبیوتیک به ازدیاد باکتری روده منجر شده و به همین علت، یک ابر ماده‌غذایی با قابلیت برطرف کردن مشکلات روده از جمله کولیت، اسهال و تقویت سیستم ایمنی بدن شناخته می‌شود.  

 

..::::  شخصیت خود را با مواد غذایی شکل دهید  ::::..

یافته های جدید علمی دانشمندان نشان می دهند که مواد غذایی می توانند در دستگاه گوارش واکنش هایی ایجاد کنند که باعث تغییرات روحی در انسان می شود و بر شخصیت انسان تاثیر می گذارد. یافته های جدید علمی نشان می دهند که مغز و روده ارتباطی قوی با یکدیگر دارند. بر اساس گفته بسیاری از دانشمندان، مواد غذایی می توانند در دستگاه گوارشی واکنش هایی ایجاد کنند که باعث تغییرات روحی در انسان می شود. برخی از دانشمندان حتی گمان می برند که مواد غذایی بر شخصیت ها نیز تاثیر می گذارند.
این ایده که روده منشا احساسات انسان است، بخشی از پزشکی سنتی است. در سنت های بهداشتی آسیایی، شکم مرکز بدن و منشا استحکام روحی است، اما پژوهشگران مدت زمانی طولانی به این مساله اهمیت نمی دادند و آن را جدی نمی گرفتند. در مغز انسان هیچ بخشی وجود ندارد که مخصوص دستگاه گوارشی باشد، اما 4 تا 5 برابر اعصابی که در نخاع وجود دارند، از دیوار ه های روده می گذرند. این اعصاب حتی می توانند مزه های مختلف غذا را نیز تشخیص دهند. اما با وجود این شکم و مغز همواره در ارتباط هستند.
مغز سیگنال های مربوطه را از طریق گردش خون یا از طریق هورمون ها دریافت می کند. سپس این سیگنال ها در مغز به بخشی که مربوط به احساسات است، انتقال داده می شوند. این رابطه نزدیک بین شکم و احساسات در طی دوران تکامل انسان شکل گرفته است. این مساله حتی در زندگی عادی برای همه مشخص است که گرسنگی حال را بد می کند و اگر هم انسان از نظر روحی حالش خوب نباشد، اشتها ندارد. غذایی که انسان مصرف می کند، در مغز دقیقا ثبت می شود. اگر او اشتها داشته باشد و دستگاه گوارشی اش درست کار کند، سیستم درست است. اما اگر در دستگاه گوارشی اختلالی ایجاد شود، مغز متوجه این مساله می شود. به همین دلیل بسیاری از بیماری های مربوط به روده با ترس و افسردگی همراه هستند.
تعدادی از پژوهشگران آلمانی تاثیرات مستقیم نوع غذا را بر رفتار و حالت موش های آزمایشگاهی بررسی کردند. این محققان درتحقیق خود به این نتیجه رسیده اند که نوع ماده غذایی تاثیر مستقیم بر حال موش ها دارد.اگر این امر در میان انسان ها نیز صدق کند، این یافته ای بسیار موثر خواهد بود، زیرا می توان از این طریق با بیماری های روحی و روانی مبارزه کرد. اما از طرف دیگر، برخی پژوهشگران با این یافته های علمی محتاط تر برخورد می کنند و می گویند که این مساله به فاکتورهای متعدد دیگری بستگی دارد. دانشمندان قصد دارند که در سال آینده تحقیقی در این مورد انجام دهند و کشف کنند که تغییرات در نوع مواد غذایی چه تاثیراتی بر مغز انسان می گذارد.

ادامه نوشته

..::::  رابطه گروه خونی و شخصیت  ::::..

گروه خوني شما چيست؟ A ،B ،AB يا O؟ بخش عمده‌اي از ژاپني‌ها معتقدند که شخصيت هرکس به نوع گروه خوني او ربط دارد. اما در پس اين اعتقاد چيست؟ خون از موارد اشتراک تمام انسان‌هاست. اما اغلب ما چندان اهميتي به گروه خوني‌مان نمي‌دهيم، البته به جز زماني که بحث انتقال خون مي‌شود. اما در ژاپن، گروه خوني افراد نقش مهمي در زندگي، شغل و زندگي عاشقانه‌شان ايفا مي‌کند. عده زيادي در ژاپن معتقدند که گروه خوني يک فرد تعيين‌کننده خلق و خو و شخصيت اوست. در اغلب مکالمات، چه به خواستگاري و آغاز يک رابطه عاشقانه مربوط باشد و چه به مصاحبه شغلي، حتما با اين سوال مواجه مي‌شوند که: «چه گروه خوني داريد؟» بسياري از موسسه‌هاي دوستيابي هم درباره گروه‌هاي خوني افراد پرس‌وجو مي‌کنند و بر مبناي آن، درباره معرفي افراد به يکديگر وارد عمل مي‌شوند. برخي کودکستان‌ها هم روش‌هاي آموزشي خاصي را متناسب با گروه خوني کودکان در پيش مي‌گيرند و حتي گزارش شده که در برخي شرکت‌هاي بزرگ، وظايف و مسووليت‌هاي افراد براساس گروه خوني‌شان تعريف مي‌شود. اين باورها حتي در عرصه سياسي ژاپن هم وارد شده‌اند. يکي از نخست‌وزيران سابق ژاپن به حدي گروه خوني افراد را مهم مي‌دانست که در پروفايل شخصي خود نوشته بود گروه خوني A دارد در حالي که رقيبش در حزب مقابل از گروه خوني B است.
براساس يک باور عمومي در ژاپن، کساني که گروه خوني A دارند، کمال‌گراياني حساس هستند، ولي بيش از حد دچار اضطرابند. افرادي با گروه خوني O کنجکاو و بخشنده، ولي سمج و خيره‌سر هستند. بخش زيادي از ژاپني‌ها معتقدند که افرادي با گروه خوني AB متکلف و تظاهرنما، اما در عين حال مرموز و غيرقابل پيش‌بيني هستند و کساني که گروه خوني B دارند، بشاش، اما با رفتارهايي نامتعارف هستند که به فردگرايي و خودخواهي تمايل دارند. تاکنون نيز که چهار کتاب درباره تفاوت‌هاي شخصيتي افراد با گروه‌هاي خوني متفاوت نوشته شده‌اند، رکوردهاي جديدي در فروش کتاب در ژاپن ثبت کرده‌اند و بيش از ۵ ميليون نسخه از آنها تاکنون به فروش رفته است. دليلي که اغلب براي چنين رويکردي ارائه مي‌شود، اين است که در جامعه نسبتا يکدست و همگوني که ژاپن دارد، با چنين تفکري، چارچوبي راحت و ساده‌تر براي تقسيم‌بندي افراد در گروه‌هايي مشخص فراهم مي‌شود.
مطالعات مربوط به گروه‌هاي خوني پس از آن در ژاپن بيشتر شد که فردي به نام «ماساهيکو نومي» بدون هيچ پيشينه پزشکي در دهه ۱۹۷۰ ميلادي کتابي را در اين باره منتشر کرد. به تازگي هم پسر او با انتشار يک سري کتاب‌هاي عامه‌پسند راه پدرش را ادامه داده است. او مي‌گويد که به دنبال قضاوت درباره افراد يا کليشه‌سازي نيست، بلکه فقط مي‌خواهد که بهترين استفاده از استعداد و توان افراد شود و روابط انساني ارتقاء يابد.

ادامه نوشته

..::::  شخصیت افراد را از حالت خوابیدنشان تشخیص دهید!  ::::..

یک کارشناس زبان بدن در پژوهش جدید خود مدعی شده که موقعیت خواب فرد می‌تواند اطلاعات زیادی را درباره شخصیت وی نمایان کند.  رابرت فیپس، چهار حالت خواب را مشخص کرده و اظهار کرده که شکل خواب جنینی که از طرفداران بیشتری در میان افراد نگران برخوردار بوده، رایجترین شکل خوابیدن است. بیش از نیمی از انسانها از این شکل خواب استفاده می کنند که در آن زانوی فرد به سمت بالا کشیده شده و سر به داخل بدن خم شده است. به گفته فیپس، هرچه میزان این جمع شدنگی بیشتر باشد، فرد به دنبال آسایش بیشتر است.
دومین نوع رایج، موقعیت خواب کتابی است که 28 درصد از آن استفاده می‌کنند. در این موقعیت، بدن فرد کشیده بوده و بازوها و پاها در کنار هم قرار دارند که به گفته فیپس نشانه لجبازی بوده و این افراد احتمالا پس از بیداری محکمتر از زمان خواب خواهند بود. 25 درصد از انسانها به خواب در موقعیت مشتاق یا آرزومند تمایل داشته که بازوها به سمت جلو کشیده شده‌اند و از نظر فیپس یا به دنبال یک رویا بوده یا یک رویا به دنبال آنها است. این افراد بدترین منتقدان خود هستند و همیشه انتظار بهترین نتایج را دارند. آنها با اشتیاق برای مقابله با چالشهای روز از خواب بیدار می‌شوند.
افرادی که از موقعیت افتاده به روی شکم برای خواب استفاده می‌کنند، 17 درصد را در میان کل به خود اختصاص داده و از احساس کنترل کمتری بر روی زندگی خود برخوردارند. از لحاظ فیزیکی این یکی از ناراحترین موقعیتها برای خواب به شمار می‌رود. فیپس برای این پژوهش از افراد خواست تا رایجترین موقعیت خواب خود را ثبت کنند. به گفته وی، یک خواب شب خوب می‌تواند فرد را برای روز بعد آماده کند و موقعیتهای خوب نیز شکل احساس فرد را در زمان بیداری تعیین خواهد کرد.

ادامه نوشته

اختلال شخصيت مرزي

 اختلال شخصيت مرزي (BPD) در تقريبا 6 از بيماران مراقبت‌هاي اوليه و افراد نمونه‌هاي برگرفته از جامعه و در 20-15 بيماران بيمارستان‌ها و درمانگاه‌هاي سرپايي روان‌پزشکي وجود دارد. در شرايط باليني، حدود 75 بيماران دچار اين اختلال، مونث هستند، اگرچه اين درصد در نمونه‌هاي برگرفته از جامعه کمتر است. بيماران دچار BPD معمولا پس از تلاش براي خودکشي يا پس از حوادث خودآزاري عمدي به مراکز درماني مراجعه مي‌کنند. چنين حوادثي به دوره‌هاي بستري در بيمارستان با طول مدت ميانگين 3/6 روز در سال و تقريبا يک مراجعه به بخش اورژانس هر دو سال يک بار منجر مي‌گردد. اين ميزان‌ها 12-6 برابر ميزان‌هاي حوادث مشابه در بيماران مبتلا به اختلال افسردگي شديد هستند.
جدول 1 معيارهاي تشخيص BPD را بر اساس چهارمين ويرايش دستنامه تشخيصي و آماري اختلالات رواني (DSM-IV) خلاصه کرده است. دفعات مکرر تهديد يا اقدام به خودکشي هنگامي که همراه با ترس از ترک شدن باشند، به خودي خود قويا مطرح‌کننده تشخيص هستند. گرچه اين معيارهاي واضح و متقن شناسايي BPD را ساده مي‌سازند، تشخيص اين اختلال اغلب کمتر از حد مطرح مي‌گردد. يک دليل عمده براي اين موضوع آن است که بحران‌هاي مکرر، بي‌ثباتي عاطفي و رفتارهاي خودآزارانه‌اي که بيمار مبتلا به BPD را مشخص مي‌کنند، بيشتر حملاتي عمدي و ساختگي هستند تا نشانه‌هاي يک بيماري.

PDF متن کامل مقاله            HTML متن کامل مقاله

ادامه نوشته