..:::: چاقی می‌تواند به ناشنوایی نوجوانان منجر شود ::::..

بر اساس تحقیقات پژوهشگران بریتانیایی ، چاقی در نوجوانان ممکن است با مشکلات شنوایی همراه باشد در حالی که در بالغین، از دست رفتن شنوایی، پیامد شناخته شده و ناگوار چاقی به‌شمار نمی‌آید. پژوهشگران اثرات چاقی و از دست دادن شنوایی را در هزار و 488‌ جوان‌ 12 ‌تا 19 ‌ساله با استفاده ‌از داده‌های سطح مقطعی سنجش بررسی سلامت ملی و تغذیه، مورد بررسی قرار داده‌اند.
درنوجوانان چاق در‌مقایسه با نوجوانان دارای وزن طبیعی، فراوانی از ‌دست ‌رفتن حسی عصبی یک طرفه با فرکانس پایین (SNHL) و نیز SNHL دو‌طرفه با فرکانس پایین و یک طرفه و دو طرفه با فرکانس بالا بیشتر بود ولی این تغییرات از نظر آماری قابل ‌توجه نبود. به گفته این پژوهشگران در آنالیز با چند متغیر که از نظر عوامل خطرساز متعدد شاهد داشت (مثل تماس با دود، فقر، تماس با صداهای مزاحم مختلف) چاقی به طور مستقل و قابل توجه با 1.85 افزایش خطر از ‌دست ‌رفتن حسی عصبی یک طرفه با فرکانس پایین همراه بود. نتیجه این پژوهش در Laryngoscope منتشر شده است.

..:::: شناسایی نقش چشمگیر تغییرات اپی ژنتیک در بروز دیابت نوع دو ::::..

محققان دانشگاه لوند سوئد دریافته‌اند که بیماران مبتلا به دیابت نوع دو دارای تغییرات اپی ژنیتیکی بر DNA خود هستند که در افراد سالم دیده نمی‌شود؛ این تغییرات اپِی ژنتیک بر تعداد زیادی از از ژن‌هایی که در کاهش تولید انسولین مشارکت دارند، دیده شده است. تغییرات اپی ژنتیک در نتیجۀ دخالت عوامل محیطی و سبک زندگی رخ می‌دهد و می‌تواند عملکرد ژن ها را تحت تاثیر قرار دهد.
محققان با تحلیل سلول‌های تولید کننده انسولین در بیماران دیابتی و غیر دیابتی متوجه رخداد تغییرات اپی ژنتیک بر 800 ژن و بیان متفاوت بیش از 100 ژن شدند که می‌توانند در کاهش تولید انسولین سهیم باشند. کاهش تولید انسولین یکی از دلایل پنهان بروز دیابت نوع دو است.
به گفته محققان بعضی تغییرات اپی ژنتیک بر اثر بالا رفتن سن و افزایش شاخص توده بدنی رخ می‌دهد؛ بر خلاف ژن‌ها که نمی‌توانند دچار تغییر شوند، تغییرات اپی ژنتیک قابل بازگشت هستند. نتایج اولیه این تحقیق چنین نشان می‌دهد که تغییرات اپی ژنتیک سهم چشمگیری را در بروز دیابت نوع دو ایفا می‌کنند و بنا براین همانطور که می‌توان با دارو، بیماری‌های ناشی از تغییرات اپی ژنتیک نظیر سرطان و صرع را به طور کارآمدتری درمان کرد، همین کار را نیز می‌توان برای درمان هرچه موثرتر دیابت انجام داد. 

همایش925- کنگره کشوری بیماری های عفونی مقاوم به آنتی میکروبیال ها

برگزار کنندگان: مرکز تحقیقات مقاومت های میکروبی و مرکز تحقیقات عفونت های مقاوم بیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی مازندران 
زمان برگزاری: ۷ الی ۹ خرداد ۱۳۹۳
ارسال خلاصه مقالات: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
مکان برگزاری: ساری

سایت همایش

..:::: مصرف استاتین‌ پرقدرت به کلیه آسیب می‌رساند ::::..

وجود چندین ‌گزارش حاکی از آن است که گاهی مصرف استاتین‌ها بر کار کلیه تأثیر می‌گذارد، ولی این ارتباط مستلزم تایید پژوهشگران است. طی یک تحلیل گذشته‌نگر، محققان از داده‌های پایه‌یی اداری در کانادا، انگلیس و آمریکا برای سنجش همراهی میان مصرف تازه‌ی استاتین ‌و صدمه‌ی حاد کلیه (AKI) در 2 میلیون نفر در فاصله‌ی سال‌های 1997 و 2008 استفاده کردند.
این محققان استاتین‌های پرقدرت (بیش ‌از 10 ‌میلی‌گرم رزو‌و‌استاتین،‌ بیش ‌از 20 میلی‌گرم اتورواستاتین و بیش ‌از 40 ‌میلی‌گرم سیمو‌استاتین) را با استاتین‌های کم قدرت مقایسه کردند تا عوامل محدود‌کننده را برحسب اندیکاسیون حذف کنند (یعنی بیمارانی که برای‌شان استاتین‌ تجویز شده و به احتمال زیادتر دچار بیماری‌های روانی متعدد بودند) و از امتیاز انتشار برای تطبیق بیشتر اختلافات میان مصرف‌کنندگان پرقدرت و کم قدرت استفاده کردند. در مجموع، 33 درصد از استاتین‌های پرقدرت استفاده کرده بودند.
به گفته این محققان در‌ مدت 120 روز نخست درمان، 4700 بیمار بدون بیماری مزمن کلیه (CKD) و 1900 بیمار دچار بیماری مزمن کلیه، به‌ علت صدمه‌ی حاد کلیه بستری شده بودند. در میان بیماران بدون بیماری مزمن کلیه، آن عده که استاتین‌ پرقدرت را شروع کرده بودند، ظرف‌ 120 روز 34 درصد بیشتر از کسانی بستری شده بودند که از استاتین ‌کم‌قدرت استفاده می‌کردند. میان ‌120‌ روز و دو سال، این افزایش خطر کمتر (10 تا 15 درصد) ولی هنوز قابل‌ توجه بود. محققان می‌گویند: در میان بیماران مبتلا به بیماری مزمن کلیه، مصرف استاتین پرقدرت با 10 درصد افزایش غیر قابل‌ توجه خطر بستری به علت صدمه‌ی حاد کلیه همراه بود. نتیجه این پژوهش در BMJ منتشر شده است. 

..:::: شناسایی زودهنگام آرتروز با خواص زیست‌مکانیکی نانومقیاس غضروف‌ها ::::..

خواص زیست مکانیکی نانو مقیاس غضروف‌ها در مفاصل می‌تواند آرتروز استخوان را در مراحل اولیه تحت تاثیر قرار دهد. این خواص زیست مکانیکی غضروف‌ها موجب می‌شود تا در طول فعالیت‌های فیزیکی سریع، غضروف‌ها مستعد آسیب باشند. آرتروز استخوان یکی از مشکلات رایج است که بیش از یک سوم افراد کهنسال از آن رنج می‌برند و در حال حاضر هیچ درمانی برای این بیماری وجود ندارد. یافته‌های این پژوهش می‌تواند برای شناسایی بیماری در مراحل مقدماتی مفید باشد، همچنین مهندسان بافت می‌توانند از این یافته‌ها برای ترمیم غضروف‌های آسیب‌دیده در بیماران استفاده کنند. «آلن گرودزینسکی» از موسسه فناوری ماساچوست و نویسنده اول این مقاله می‌گوید: این روش می‌تواند برای شناسایی مراحل اولیه از دست دادن توانایی در اثر فعالیت‌های بدنی روزانه نظیر بلند کردن اجسام یا دویدن و پریدن مفید باشد. همچنین پزشکان می‌توانند از این روش استفاده کرده و بخش آسیب دیده را ارزیابی و در صورت نیاز ترمیم کنند، با این کار بیمار مطمئن می‌شود که قادر به ادامه فعالیت‌های روزانه است.
آرتروز استخوان، یک بیماری دردناک است که در اثر از بین رفتن بخشی از غضروف ایجاد می‌شود. غضروف بافت محکم و انعطاف‌پذیری است که به‌ عنوان بالشتکی برای استخوان محسوب می‌شود، غضروف‌ها مانع از سایش استخوان‌ها به یکدیگر می‌شوند. در مراحل اولیه این بیماری، غضروف مولکولی به‌ نام گلیکوسامینوگلیکان را از دست می‌دهد. از دست رفتن این مولکول موجب می‌شود غضروف توانایی مقاومت در برابر فشارها در اثر فعالیت‌های فیزیکی را از دست دهد.
تاکنون اطلاعات اندکی درباره گلیکوسامینوگلیکان وجود داشته است. محققان نمی‌دانند که چگونه کمبود گلیکوسامینوگلیکان موجب کاهش عملکرد غضروف در حین فعالیت‌های فیزیکی روزانه می‌شود. برای یافتن پاسخ این سوال، این تیم تحقیقاتی سیستم جدیدی ارائه کردند که با استفاده از آن می‌توان خواص زیست مولکولی غضروف را در حین وارد شدن فشار به آن مورد بررسی قرار داد. در حین فعالیت‌های فیزیکی فشارهای مختلفی به غضروف وارد می‌شود که این فشارها در دامنه زمانی متفاوت اعمال می‌شود. اگر غضروف، گلیکوسامینوگلیکان را از دست بدهد، استحکام آن کاهش می‌یابد.
نتایج این پژوهش نشان می‌دهد: کاهش گلیکوسامینوگلیکان در مراحل اولیه می‌تواند روی خواص نانومقیاس غضروف اثرگذار باشد. با این کار توانایی بافت برای مقاومت در برابر فعالیت‌های شدید فیزیکی کاهش می‌یابد. این گروه نشان دادند که اگر این تغییر خواص سطحی نانومقیاس در غضروف اتفاق بیفتد، محققان آن را شناسایی کرده و به بیمار توصیه‌هایی برای تعدیل فعالیت روزانه ارائه می‌کنند. یافته‌های این پژوهش در قالب مقاله‌ای در نشریه «Biophysical Journal» به چاپ رسیده است.

..:::: نگاه متفاوت کودکان درون‌گرا و برون‌گرا در کشیدن غذا ::::..

نتایج پژوهش جدید محققان بریتانیایی حاکی از آن است که پاسخ کودکان برون‌گرا و درون‌گرا نسبت به اشارات محیطی متفاوت خواهد بود. با افزایش بزرگی بشقاب، میزان غذای کشیده شده در آن و در واقع مقدار غذایی که خورده می‌شود افزایش پیدا می‌کند ولی آیا در نحوه‌ی تأثیرپذیری افراد نسبت به ‌اندازه‌ی غذا و بشقاب، صفات شخصیتی تأثیر دارند؟
پژوهشگران در این تحقیق رفتار کودکان شش تا 10 ساله را ضمن صرف صبحانه آزمودند. ابتدا بزرگ‌ترها به کودکان صبحانه دادند؛ به این ترتیب که پس ‌از آنکه پیاله‌ی بزرگی به کودکان می‌دادند که نشان ‌می‌داد چقدر شیر برای صبحانه می‌خواهند، بزرگسالان به همان مقداری که کودک خواسته بود در پیاله‌اش می‌ریختند. سپس یک روز دیگر، این کار را خود کودکان انجام دادند، به ‌این‌ ترتیب که به کودک یک پیاله‌ی بزرگ یا یک پیاله‌ی کوچک می‌دادند و کودک هر مقدار که می‌خواست در ظرف می‌کشید.
برای تعیین سنخ شخصیتی کودک، چهار آموزگار و مشاور، شدت درون‌گرایی و برون‌گرایی کودک را بر ‌اساس مقیاس‌ یک تا 9 ‌درجه‌بندی کردند. پژوهشگران از متوسط این امتیازها برای دسته‌بندی کودکان به عنوان درون‌گرا یا برون‌گرا استفاده کردند. آنها برای اندازه‌گیری میزان غذایی که کودک خواسته یا خود در ظرف کشیده بود، از طریق مقیاسی که در میز مخفی شده بود، میزان خوراکی هر ‌یک را وزن می‌کردند. سپس اندازه‌ی مقدار غذای درون‌گرایان و برون‌گرایان مقایسه ‌می‌شد.
یافته‌های تحقیق نشان داد: در موردی ‌که غذا توسط خود کودک کشیده شده بود، کودکان برون‌گرا بسیار بیشتر از بزرگی پیاله، غذا در ‌آن جای می‌دادند. پژوهشگران معتقدند این امر نشان می‌دهد که کودکان برون‌گرا نسبت به ‌کودکان درون‌گرا بیشتر تحت ‌تأثیر اشارات بیرونی ‌قرار می‌گیرند. به گفته پژوهشگران به ‌نظر می‌رسد کودکان برون‌گرا وقتی خودشان غذا داخل ظرف می‌کشند بیشتر تحت تأثیر اشارات محیطی هستند و ظرف را تا لبه پر می‌کنند. این از دسته کودکان از ریختن غذا توسط بزرگتر‌ها سود می‌برند اما کودکان درون‌گرا وقتی خود غذا می‌کشند کمتر غذا را بر اساس بزرگی پیاله برمی‌دارند بنابراین لازم است والدین به ‌کودکان درون‌گرای خود ‌امکان غذاکشیدن در ظرف را بدهند. نتیجه این پژوهش در PLoS One، 2014 منتشر شده است. 

..:::: ذخیره‌سازی خون با الهام از ضد یخ ماهی خونسرد ::::..

دانشمندان از جریان خون ماهی کاد (ماهی روغن) برای ارائه فناوری ذخیره‌سازی خون انسان الهام گرفتند. در جریان خون بدن ماهی خونسردی مانند کاد که در آب‌های قطبی و بدون منجمدشدن زندگی می‌کند، پروتئینی وجود دارد که به عنوان نوعی ضدیخ عمل می‌کند. دانشمندان انگلیسی با تقلید از چگونگی عملکرد این پروتئین، فرآیندی ایجاد کرده‌اند که توسط آن، می‌توان خون انسان را برای ذخیره‌سازی منجمد کرد و سپس آن را به سرعت برای تزریق در دسترس قرار داد.
گرچه در حال حاضر امکان ذخیره‌سازی خون وجود دارد، شیوه کنونی پیش از رخ‌دادن انجماد، به افزودن نوعی حلال آلی نیاز دارد. این حلال همچنین باید بعدها طی فرآیندی چند روزه از خون حذف شود، اما در شرایط اضطراری زمان کافی برای انجام این عمل وجود ندارد.
به عنوان جایگزین برای چنین حلال‌هایی، محققان دانشگاه وارویک در شیوه جدیدشان از الکل پلی‌وینیل استفاده کرده‌اند؛ این پلیمر مصنوعی مانند ضدیخ ماهی کاد عمل می‌کند و از چسب چوب مشتق شده است. همچنین می‌توان به سرعت این ماده را از خون حذف کرد. دانشمندان انگلیسی اکنون در حال تجاری‌سازی روش جدیدشان هستند، که می‌توان از آن برای درمان‌های سلول‌محور و پروژه‌های تحقیقاتی نیز بهره برد. جزئیات این دستاورد علمی در مجله Nature Communication منتشر شد. 

..:::: افزایش خطر لخته شدن خون در بیماران مبتلا به مسمومیت خونی ::::..

پژوهشگران دانمارکی در یک پژوهش جدید دریافتند افرادی که به مسمویت خونی مبتلا شده‌اند، در معرض خطر بالای ایجاد لخته‌های خون در بدن خود قرار دارند. محققان دانشگاه آرهوس و بیمارستان آرلوگ دانمارک با بررسی 21 ساله (2011-1992) چهار هزار و 389 فرد مبتلا به مسمومیت خونی، دریافتند که خطر لخته شدن خون در مغز و قلب این افراد دو برابر افراد مبتلا به بیماری‌های مزمن است.
خطر لخته شدن خون برای بیماران دچار مسمومیت خونی 30 روز پس از ابتلا به عفونت، 3.6 درصد و برای سایر افراد مبتلا به بیماری‌های مزمن و افراد عام به ترتیب 1.7 و 0.2 درصد گزارش شده است. محققان با تاکید بر صحت نتایج به دست آمده و درک وجود رابطه کاملا مستقیم و شفاف بین مسمومیت خونی و وجود لخته‌های خونی امید به این دارند که روش‌های درمانی مناسب و کارآمدتری برای این دسته از بیماران در نظر گرفته شود. یافته‌های این پژوهش در مجله Circulation منتشر شده است. 

اطلاع رسانی872- کنفرانس تصویر برداری غیر تهاجمی در بیماریهای قلبی و عروقی

این کنفرانس در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۳ توسط دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در هتل آسمان اصفهان برگزار خواهد شد. مباحث این کنفرانس شامل مزایا و معایب CT اسکن قلب، مزایا و محدودیت هایCT قلب، مزایا و محدودیت های اکوکاردیوگرافی، ارتیفکت ها در اکوکاردیوگرافی، سونوگرافی ریه، سونوگرافی و تشخیص پنوموتوراکس و بیماریهای ریوی، سونوگرافی ریه در تشخیص احتقان ریوی، محدودیت های و مزایای اسکن قلب و ریه می باشد.

اطلاعات بیشتر

اطلاع رسانی871- کنفرانس شباهت های بیماری کرون و سل روده ای

این کنفرانس در تاریخ ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ توسط دانشگاه علوم پزشکی شیراز در بیمارستان نمازی شیراز برگزار خواهد شد. مباحث این کنفرانس شامل تشخیص های افتراقی بیماری کرون، شباهت پاتولوژی کرون و سل روده ای، درمان های تازه بیماری کرون می باشد.

اطلاعات بیشتر

..:::: دو والدها باهوش‌ترند ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران کانادایی نشان می‌دهد، کودکانی که از بدو تولد در کنار هر دو والد (پدر و مادر) بزرگ شوند، با توسعه سلول‌های مغزی بیشتر مواجه شده و در مقایسه با کودکان تک والد افراد باهوش‌تری هستند. پژوهشگران موسسه مغز هاچیکس (HBI)‌ دانشگاه کالگری نقش حضور والدین در افزایش هوش فرزندان را بر روی موش ها و با ایجاد گروه های خانوادگی تک و دو والد مورد بررسی قرار داده و میزان توسعه سلول های مغزی از بدو تولد تا جوانی را محاسبه کردند.
دکتر «ساموئل وایس» مدیر HBI تأکید می کند: نتایج بدست آمده در این مطالعه نشان می دهد، موش ها با بیشترین تعداد سلول های مغزی در گروه های خانوادگی دو والد رشد کرده اند؛ این گروه از دوران نوزادی از توجه و پرستاری ویژه هر دو والد برخوردار بوده اند که این مسئله به توسعه هرچه بیشتر سلول های مغز منجر شده است.
پژوهشگران معتقدند، وجود هر دو والد در سال های نخست حیات کودک به توسعه بیشتر سلول های مغزی کمک کرده و باعث افزایش بهره هوشی کودک می شود؛ این کودکان از توجه و ثبات احساسی بیشتری برخوردار بوده و کمتر تحت تأثیر تنش و استرس احساسی سال های نخست زندگی قرار می گیرند. اما حضور هر دو والد در کنار کودک و ثبات احساسی دارای اثرات متفاوتی بر روی دو جنسیت دختر و پسر است؛ این مسئله در پسران به تولید سلول های بیشتر مغزی در بخش خاکستری منجر و باعث افزایش حافظه و توانایی یادگیری آنها می شود.
در دختران نیز این امر به تولید سلول های بیشتر مغزی در ماده سفید مغز کمک می‌کند که باعث افزایش هماهنگی و توانایی های اجتماعی می‌شود. تحقیقات صورت گرفته در مدل موش، نقش حضور در تولید سلول‌های مغزی را نشان می‌دهد که احتمالا دارای اثرات مشابه در سایر پستانداران از جمله انسان ها نیز هستند. تجربیات سال های نخست زندگی و دریافت حمایت از سوی هر دو والد دارای اثرات بسیار مثبت و دراز مدت بر عملکرد مغز در سال های بعدی زندگی است. 

..:::: راز شنود ضعیف‌ترین صداها توسط گوش ::::..

محققان در مطالعاتشان به راز چگونگی شنود نجواها توسط انسان‌ها و دیگر پستانداران پی بردند. دانشمندان به طور کامل نمی‌دانند که انسان‌ها چگونه صداهای ضعیف را شناسایی می‌کنند زیرا این صداها باید در نویز پس‌زمینه‌ای که خود گوش تولید می‌کنند، غرق شوند. تیمی از محققان دانشگاه کالیفرنیا سرنخ‌هایی را در خصوص این فرایند بدست آورده‌اند که چگونگی امکان شنود افتادن یک سنجاق یا درک یک صحبت نجواگونه را توضیح می‌دهد. این دانشمندان با استفاده از سلول‌های موی گرفته‌شده از قورباغه‌ها و مطالعه آن‌ها در شیشه‌های آزمایشگاهی، به نتایج فوق دست یافته‌اند. تیم حاضر از یک میکروسکوپ نوری و یک دوربین با سرعت بالا استفاده کرد. آن‌ها از این ابزار برای درک این نکته که چگونه رابطه بین سیگنال‌های حاصل از اصوات ضعیف و خوشه‌های موی گوش قورباغه‌ها متفاوت از رابطه بین سیگنال‌های صداهای بلندتر و خوشه‌های مو است، بهره بردند.
محققان این حوزه از پیش می‌دانستند که سلول‌های مو با سیگنال‌های صدای قوی همگام می‌شوند. آنها در فاز با صداهای ورودی نوسان می‌کنند و هر چه قدر صدا بلندتر باشد، درجه این همزمانی و همگامی بیشتر است. اما تیم تحقیقاتی دریافت که در حالت نرم‌ترین صداها، سلول‌ها به طور متناوبی همزمانی را در فرایندی به نام "لغزش فاز" (phase slip) از دست می‌دهند و دوباره آن را به دست می‌آورند. در واقع، این لغزش‌هاست که به سلول‌ها اجازه کشف ضعیف‌ترین صداها را از خلال سر و صدای محیط می‌دهند.
اما چرا دانشمندان از سلول‌های موی قورباغه‌ها به جای سلول‌های موی انسان یا دیگر پستانداران استفاده کردند؟ آن‌ها باید سلول‌های مو را برای انجام تحقیقات و دریافت اندازه‌گیری‌های دقیق بشکافند اما به خود سیستم آن‌ها آسیبی نرسانند. سلول‌های قورباغه ارگان‌های بسیار محکم اما سلول‌های پستانداران بسیار شکستنی‌تر هستند. در انسان‌ها و سایر پستانداران، سیستم پردازش صدا در درون حلزون گوش قرار دارد. این حفره مارپیچی شکل واقع در گوش درونی، حاوی سلول‌های موی شناور در مایع است.
هزاران سلول ریز موی گوش ارتعاشات امواج صوتی ورودی را به سیگنال‌های الکتریکی تبدیل می‌کنند که مغر آن‌ها را پردازش می‌کند. ارتعاشات صوتی با دیگر ارتعاشات ناشی از دما در گوش درونی رقابت می‌کنند. قورباغه‌ها فاقد حلزون هستند و به جای آن ارگانی به نام sacculus وظایف این عضو را انجام می‌دهد، این اندام نیز دارای سلول‌های مو است. با این حال، سیستم شنوایی قورباغه‌ها به سیستم شنوایی پستانداران شباهت دارد و به همان اندازه هم به صداهای ضعیف حساس است.
علی رغم قوی بودن، سلول‌های موی قورباغه‌ها را نمی‌توان در درون گوش مطالعه کرد و تکنیک‌های کنونی امکان تصویربرداری از این سلول‌ها را با دقت لازم نمی‌دهد. بنابراین تیم تحقیقاتی از خوشه‌های سلول‌های مو در یک ظرف استفاده کردند که به یک اسلاید شیشه‌ای میکروسکوپی اصلاح شده شباهت داشت. به این دلیل که محققان موها را از قورباغه‌ها جدا کرده بودند، نتوانستند از اصوات برای تحریک آن‌ها استفاده کنند. آن‌ها با استفاده از فیبرهای شیشه‌ای ارتجاع‌پذیر که به نوک‌های خوشه‌های مو متصل بودند، محرک مکانیکی را اعمال کردند. این فیبرها به ماشینی متصل بودند که ارتعاشات لازم را خلق می‌کرد.
دانشمندان از سلول‌های مو بر روی میکروسکوپ نوری تصویربرداری کردند و حرکات آن‌ها را با یک دوربین سرعت بالا ضبط کردند. این تصاویر نشان دادند که لغزش‌های فازی نزدیک ناحیه دارای بی‌ثباتی پویا موسوم به شکافگاه (bifurcation) رخ دادند. شکافگاه‌ها نقاطی هستند که در آن‌ها رفتار سیستم تغییر می‌کند. در این حالت رفتار از همزمانی بین سلول‌های مو و اصوات قوی تغییر کرد.
تیم تحقیقاتی دریافت که رخداد لغزش‌های فازی به قوی‌بودن یا بزرگی سیگنال بستگی دارد و نرخ لغزش فازی با افزایش بزرگی سیگنال کاهش می‌یابد. با این حال، این محققان هیچ سطح محرک تعریف شده‌ای را که پایین‌تر از آن همزمانی کامل بین محرک و ارتعاشات سلول‌های مو جای خود را به لغزش فازی دهند، نیافتند. میزان لغزش فازی با افزایش دامنه کاهش می‌یابد اما هیچ آستانه‌ای وجود ندارد. نتایج این تحقیق فرصت‌هایی را برای مطالعات بیشتر در اختیار دانشمندان قرار می‌دهد. جزئیات این مطالعه در Physical Review Letters انتشار یافته است. 

..:::: چرا تمرکز همزمان بر چند فعالیت دشوار است؟ ::::..

دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا دریافتند زمانی که فردی شروع به جست‌وجوی هدفمند یک شی‌ء می‌کند، نواحی بصری و غیربصری متعددی در مغز برای رهگیری شخص، حیوان یا شی گم‌شده بسیج می‌شوند. این بدین معناست که چنان‌چه فردی به دنبال کودکی در یک جمعیت می‌گردد، نواحی مغز که معمولاً به تشخیص دیگر اشیا اختصاص داده می‌شوند و حتی نواحی که برای تفکر انتزاعی تنظیم شده‌اند، کانون توجه‌ را تغییر داده و به بخش جست‌وجو ملحق می‌شوند. بنابراین مغز به سرعت به یک یابنده کودک شدیداً متمرکز، تبدیل شده و منابع مورد استفاده‌اش برای سایر فعالیت‌های ذهنی را بازمدیریت می‌کند.
این تحقیق نشان می‌دهد که مغز انسان بسیار پویاتر از آن‌چیزی است که تصور می‌شده و به سرعت منابع را بر اساس تقاضاهای رفتاری جمع‌آوری کرده و عملکرد فرد را با افزایش دقت برای اجرای فعالیت مطلوب بهینه‌ می‌کند. دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی (fMRI) برای ثبت فعالیت مغز سوژه‌های تحت مطالعه استفاده کردند. این شرکت‌کنندگان در جست‌وجوی اشخاص یا وسایط نقلیه در کلیپ‌های فیلم بودند. اسکن‌های مغزی همزمان فعالیت عصبی توسط جریان خون را در هزاران مکان موجود در مغز این افراد اندازه‌گیری کردند.
محققان حاضر در این پروژه علمی دریافتند هنگامی که شرکت‌کنندگان در جست‌وجوی افراد بودند، بخش اعظم cortex مغز به انسان‌ها اختصاص داده شد و زمانی هم که به دنبال وسایط نقلیه می‌گشتند، قسمت اعظم این بخش به این وسایط اختصاص یافت. در آزمایشات انجام‌شده بیشترین تغییرات در prefrontal cortex مغز مشاهده شد که اغلب در تفکر انتزاعی، برنامه‌ریزی درازمدت و دیگر فعالیت‌های ذهنی پیچیده دخیل است. این یافته‌ها به توضیح این نکته می‌پردازد که چرا تمرکز بر بیش از یک فعالیت در یک زمان دشوار است؟ نتایج همچنین نشان می‌دهد که چگونه اشخاص قادر به تغییر توجهشان حین انجام فعالیت‌های چالش‌برانگیز هستند. این موفقیت علمی می‌تواند به توضیح اختلالات کمبود توجه و نورورفتاری نیز کمک کند. جزئیات این مطالعه در Nature Neuroscience انتشار یافته است. 

..:::: کاهش کلسترول LDL با مصرف توت فرنگی ::::..

دانشمندان ایتالیایی و اسپانیایی طی پژهشی دریافتند که مصرف توت فرنگی می‌تواند میزان کلسترول ال دی ال را به طور قابل توجهی کاهش دهد. تاکنون تحقیقات زیادی بر خاصیت آنتی اکسیدانی توت فرنگی تاکید داشته‌اند، اما اکنون محققان اسپانیایی و ایتالیایی دریافتند که این میوه در کاهش کلسترول نیز مفید است. طی این پژوهش میزان 500 گرم توت فرنگی به رژیم روزانه 23 فرد سالم اضافه شد. نمونه خون این افراد قبل و بعد از مطالعه نیز مورد آزمایش قرار گرفت.
نتایج نشان می‌داد که میزان کلی کلسترول، سطوح کسترول بد یا LDL و کمیت تری گلیسیریدها به ترتیب 8.78 درصد، 13.72 درصد و 20.8 درصد کاهش یافته بود و این در حالی بود که میزان کلسترول خوب بدن، بدون تغییر باقی مانده بود. خوردن توت فرنگی نیز باعث بهبود پارامترهایی نظیر پروفایل چربی پلاسما، نشانگرهای آنتی اکسیدانی (مانند ویتامین C یا گنجایش جذب اکسیژن رادیکالی)، سدهای دفاعی آنتی همولیتیک و عملکرد پلاکت می‌شود.
به گفته محققان این برای نخستین بار است که نقش ترکیبات فعال زیستی موجود در توت فرنگی برای بیماری‌های قلبی و عروقی شناسایی شده است؛ گرچه هنوز شواهد قطعی مبنی بر سودمندی ماده‌ای خاص در این گیاه به دست نیامده است، اما تمامی علائم و مطالعات اپیدمیولوژیک، ماده "آنتوسیانین" (رنگدانه‌ای گیاهی که موجب قرمزی رنگ میوه و سبزیجات می‌شود) را نشانه رفته‌اند. تحقیقات پیشین این گروه نیز نشان داده که توت فرنگی بدن را در مقابل اشعه ماوراء بنفش محافظت می‌کند، آسیب‌های ناشی از مصرف الکل بر مخاط معده را کاهش می‌دهد، سلول‌های قرمز خون را تقویت کرده و باعث بهبود گنجایش آنتی اکسیدان خون می‌شود. این پژوهش در مجله Nutritional Biochemistry منتشر شده است. 

..:::: کاهش خطر ابتلا به دیابت با مصرف قهوه ::::..

محققان دانشگاه هاروارد دریافتند مصرف قهوه با کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع دو مرتبط است. محققان با مطالعه مروری سیستماتیک بر روی 28 پژوهش کوهورت آینده نگر نقش قهوه را بر خطر دیابت نوع دو مورد بررسی قرار دادند. محققان دریافتند در مقایسه با افرادی که قهوه مصرف نمی‌کردند، خطر دیابت برای مصرف کنندگان یک فنجان، دو فنجان، سه فنجان، چهار فنجان، پنج فنجان و شش فنجان در روز به ترتیب 0.85، 0.79، 0.75، 0.75، 0.71، 0.67 گزارش شد. این درصدها اینطور نشان می‌دهد که هرچه مصرف قهوه در روز افزایش یابد، از آن سو خطر دیابت نوع دو به مراتب کاهش می‌یابد. یافته‌های به دست آمده در مورد قهوه کافئین دار و بدون کافئین تفاوتی نداشت. نتایج این تحقیق در مجله "Diabetes Care" منتشر شده است.

..:::: «منم منم»کننده‌ها افسرده‌اند ::::..

نتایج یک مطالعه جدید، استفاده مکرر از ضمیر اول شخص مفرد را به داشتن مشکلات در روابط و میزان بالای افسردگی افراد مرتبط می‌کند. محققان آلمانی دریافته‌اند افرادی که بطور مکرر از واژگان اول شخص مفرد مانند "من" و "خودم" استفاده می‌کنند، در مقایسه با اشخاصی که از کلمه "ما" استفاده می‌کنند، بیشتر محتمل است که مبتلا به افسردگی و دارای مشکلات میان‌شخصی بیشتری باشند.
در یک مطالعه که بر روی 103 زن و 15 مرد انجام شد، این افراد مصاحبه‌های روان‌درمانی 60 تا 90 دقیقه‌ای را در خصوص روابط، گذشته و درک از خودشان تکمیل کردند. 99 درصد این سوژه‌ها بیماران یک کلینیک روان‌درمانی بودند که از مشکلاتی مانند اختلالات غذاخوردن گرفته تا اضطراب رنج می‌بردند. آن‌ها همچنین پرسشنامه‌هایی را در مورد افسردگی و رفتار میان‌شخصی‌شان پر کردند.
در این تحقیق که به رهبری یوهانز زیمرمان از دانشگاه کاسل آلمان انجام شد، دانشمندان تعداد ضمیر اول شخص مفرد (من) و ضمیر اول شخص جمع (ما) مورد استفاده در مصاحبه‌ها را شمارش کردند. آن‌ها دریافتند سوژه‌هایی که بیشتر از لغات اول شخص مفرد استفاده کردند، از میزان بالاتری از افسردگی رنج می‌بردند. این افراد همچنین رفتارهای میان‌شخصی مشکل‌زای بیشتری مانند جلب توجه، خودنمایی و عدم توانایی گذراندن اوقات به تنهایی را بروز دادند.
در مقایسه، شرکت‌کنندگانی که از ضمایری مانند "ما" استفاده کردند، بیشتر آنچه را که محققان سبک میان‌شخصی "سرد" می‌نامند، نشان دادند. اما این سردی به عنوان راهی مثبت برای حفظ مرزهای روابط حین کمک به دیگران در صورت نیاز، عمل کرد. استفاده از ضمیر اول شخص مفرد خود را به عنوان یک هویت مجزا برجسته می‌کند، در حالی که ضمیر اول شخص جمع، بر جادادن خود در روابط اجتماعی تاکید دارد. به گفته دانشمندان، هنوز شواهدی مبنی بر این که استفاده بیشتر از ضمیر "من" واقعا منجر به افسردگی می‌شود، وجود ندارد، بلکه استفاده مکرر احتمالا این موضوع را که افراد چگونه خود را می‌بینند و با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند، منعکس می‌کند. نتایج این تحقیق در Journal of Research in Personality انتشار یافت. 

..:::: باهوش‌ها بیشتر اعتماد می‌کنند ::::..

پژوهشگران در تحقیقات خود دریافتند: اشخاص باهوش بر خلاف افراد با بهره هوشی پایین، بیشتر به دیگران اعتماد می‌کنند. دانشمندان دانشگاه آکسفورد مطالعاتشان را بر اساس «همه‌پرسی اجتماعی عمومی» انجام داده‌اند که هر یک یا دو سال در ایالات متحده اجرا می‌شود. به گفته نویسندگان این مقاله، افراد باهوش‌تر در ارزیابی شخصیتی بهتر عمل می‌کنند و تمایل دارند با اشخاصی ارتباط برقرار کنند که کمتر محتمل است به آن‌ها خیانت کنند. آن‌ها همچنین در سنجیدن موقعیت‌ها برای اعتماد به شخص خاص عملکرد بهتری دارند.
این مطالعه نتایج تحقیق پیشین پیرامون اعتماد و هوش را در کشورهای اروپایی تایید می‌کند و نتایج آن حائز اهمیت است زیرا اعتماد اجتماعی در موفقیت نهادهای مختلف مانند سیستم‌های رفاهی و بازارهای مالی دخیل است. بر اساس یافته‌های جدید، افرادی که به دیگران اعتماد می‌کنند از سلامت و شادمانی بیشتری نیز برخوردار هستند. جزئیات این مطالعه در مجله PLOS ONE منتشر شده است.

..:::: نقش کلیدی‌تر شخصیت مثبت مردان در ازدواج موفق ::::..

بر اساس مطالعه جدید، شخصیت قابل‌پذیرش مردان و سلامتی آن‌ها نقش کلیدی در جلوگیری از بروز تنش در زندگی‌های مشترک و ایجاد یک ازدواج پایدار ایفا می‌کند. دانشمندان معتقدند همین ویژگی در زنان نقش کمتری در محدودکردن تنش بین زوج‌هایی بازی می‌کند که به مدت طولانی با یکدیگر بوده‌اند. جیمز ایونیوک، از گروه جامعه‌شناسی دانشگاه شیکاگو، با ابراز این موضوع که چنانچه مرد بیمار باشد، زنان تنش‌های بیشتری را گزارش می‌کنند، گفت: در صورتی که زن از سلامتی ضعیفی برخوردار باشد، به نظر می‌رسد تفاوتی در کیفیت ازدواج برای مرد وجود نخواهد داشت.
این مطالعه بر اساس همه‌پرسی‌ انجام شده که در آن، ارتباط‌های بین 953 زوج تحلیل شد؛ شرکت‌کنندگان حاضر از سنین 63 تا 90 سال بودند و طول مدت زمان متوسط روابط آن‌ها 39 سال اعلام شده است. در این تحقیق که در قالب «پروژه ملی پیرشدن و سلامت زندگی اجتماعی» انجام شد، ویژگی‌های شوهران با مشخصه‌های زنان آنها مورد مقایسه قرار گرفت و از تمامی سوژه‌ها خواسته شد خودشان را توصیف کنند. ایونیوک و همکارانش تفاوت‌های جنسیتی فراوانی را هنگام بررسی مشخصه‌های شخصیتی شرکت‌کنندگان، شامل رک‌بودن، تجربه، باوجدان‌بودن، قابل‌پذیرش‌بودن و اضطراب مشاهده کردند. در این مطالعه مثبت‌بودن، یعنی تمایل کلی فرد برای مثبت جلوه‌کردن نیز ارزیابی و مشخص شد زنانی که همسرانشان سطوح بالاتری از این ویژگی را از خود بروز می‌دهند، تنش کمتری را گزارش کردند؛ با این حال، مثبت‌بودن زنان ارتباطی با گزارش شوهران از تنش روابط نداشت. 

..:::: کشف ژنی که کلید چاقی است ::::..

دانشمندان یک ژن کلیدی موثر در چاقی را کشف کردند. دانشمندان با بررسی بر روی موش‌ها اظهار کردند: موش پرورشی فاقد ژنی به نام IRX3 و تقریبا یک سوم سبک‌تر از موش‌های دارای این ژن است. معادل این ژن در انسان نیز وجود دارد و ممکن است توضیحی برای برخی از افراد باشد که چرا بیشتر از سایرین مستعد ابتلا به چاقی هستند. دکتر مارسلو نوبرگا از دانشگاه شیکاگو اظهار کرد: اطلاعات به ما نشان می‌دهد که ژن IRX3کنترل توده بدن و تنظیم ترکیب بدن را به عهده دارد.
ژن IRX3 باعث تولید بیش از حد پروتئین در مغز می‌شود که احتمالا بر هیپوتالاموس که وظیفه سوخت و ساز و تنظیم اشتها را بر عهده دارد، موثر است. دانشمندان موش‌هایی که فاقد ژن IRX3 بودند را با موش‌هایی که این ژن را داشتند در آزمایشگاه مورد بررسی قرار دادند. بر خلاف اینکه موش‌های فاقد ژن به اندازه موش‌های دارای ژن می‌خوردند و ورزش می‌کردند اما 30 درصد وزن کمتری داشتند. سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد: چاقی از سال 1980 تا 2008 دو برابر افزایش یافته است.