..:::: رفتارهاي ضداجتماعي نشانه بروز زوال عقل ::::..

تحقيقات صورت گرفته توسط محققان آمريکايي نشان مي‌دهد، تغيير شخصيت و رفتار افراد در سنين بالا مي‌تواند نشانه‌ اوليه‌اي از ابتلا به نوعي از زوال عقل موسوم به زوال عقل فرونتوتمپورال باشد. تغييرات ناگهاني شخصيت افراد سالمند و مشارکت در رفتارهاي مجرمانه مانند دزدي، نقض قوانين رانندگي يا بروز خشونت و رفتار تهاجمي، نشانه‌هاي اوليه ابتلاي فرد به نوع ناشناخته‌اي از زوال عقل محسوب مي‌شود.
 
محققان دانشگاه کاليفرنيا در اين پژوهش، پرونده پزشکي 2397 بيمار مبتلا به آلزايمر و انواع مختلف زوال عقل را بين سال‌هاي 1999 تا 2012 بررسي کردند و بروز رفتارهاي مجرمانه را مانند خشونت، دستگيري با رانندگي خشن در بين آنها مشخص کردند. در مجموع 204 بيمار يا 5/8 درصد داراي رفتارهاي مجرمانه بودند. اين تغيير رفتارها، نشانه اوليه زوال عقل فرونتوتمپورال (FTD) محسوب مي‌شوند. اين نوع تقريبا ناشناخته زوال عقل مي‌تواند منجر به بروز رفتارهاي نامناسب در موقعيت‌هاي اجتماعي مختلف شود. 
 
زوال عقل فرونتوتمپورال مانند بيماري آلزايمر در اثر توليد پروتئين‌هاي غيرطبيعي در مغز ايجاد شده و منجر به از بين رفتن سلول‌هاي مغز مي‌شود. لوب‌هاي تمپورال در هر دو سمت مغز که مسوول سازماندهي زبان و حافظه هستند، تحت تأثير قرار مي‌گيرند. اين مسئله به مرور باعث بروز مشکلاتي در تکلم، تفکر، احساس و رفتار شده و حتي مي‌تواند شخصيت فرد را تغيير دهد.
 
از مجموع 204 بيمار، 64 نفر مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال، 24 نفر مبتلا به نوع ديگري از زوال عقل موسوم به آفازي پيش‌رونده ابتدايي(PPA)، همچنين 42 نفر مبتلا به آلزايمر و ساير افراد مبتلا به انواع ديگر زوال عقل بودند. سن بيماران مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال و آفازي پيش‌رونده ابتدايي بين 59 تا 63 سال و ميانگين سن بيماران مبتلا به آلزايمر 71 سال بود. در چهار درصد بيماران مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال، خشونت نخستين نشانه بروز بيماري بود. عدم همدلي، از دست دادن انگيزه يا بي‌تفاوتي، مشارکت در اقدامات مجرمانه همگي نشانه‌هاي اوليه‌اي هستند که مي‌توانند به عنوان علامت هشدار براي بروز زوال عقل در افراد سالمند مورد توجه قراربگيرند و خانواده بيمار با مشاهده اين تغييرات رفتاري مي‌توانند به‌سرعت فرد را به پزشک متخصص ارجاع دهند. 

 

..:::: تاييد دارويي جديد براي سرطان پيشرفته تخمدان ::::..

اداره غذا و داروي آمريکا اعلام کرد، داروي جديدي را براي درمان سرطان پيشرفته تخمدان، همراه با آزمايشي که مشخص مي‌کند کدام بيمار براي اين درمان مناسب است، تاييد کرد. لينپارزا (Lynparza) يا اولاپاريب (olaparib) به يک کلاس جديد دارويي به‌نام مهار کننده‌هايpoly ADP-ribose polymerase تعلق دارد. اين درمان براي زناني تجويز مي‌شود که به‌تازگي درمان گسترده‌اي را براي سرطان پيشرفته تخمدان مرتبط با نقصان ژن‌هاي BRCA دريافت کرده‌اند. اين تاييديه، به‌‌منزله تاييد اولين داروي کلاس جديد براي درمان سرطان تخمدان است. لينپارزا براي درمان بيماراني تجويز مي‌شود که ناهنجاري‌هاي خاص در ژن BRCA دارند و نشانه‌اي است از درک بيشتر محققان از مکانيسم‌هاي زمينه‌اي بيماري‌ها که آنها را به درمان‌هاي هدفدارتر و شخصي رهنمون مي‌کند. لينپارزا ساخت شرکت AstraZeneca است و تاييد آن براساس داده‌هاي يک کارآزمايي باليني است، با حضور تقريبا 140 زن مبتلا به موتاسيون ژن BRCA که منجر به سرطان تخمدان شده است. 34 درصد از بيماران دريافت کننده اين دارو شاهد پسرفت نسبي يا از بين رفتن کامل تومور در مدت زمان متوسط 8 ماه بودند. تهوع، خستگي، استفراغ، اسهال، سردرد، کاهش اشتها، دردهاي عضلاني و مفصلي و علايم شبه سرماخوردگي از عوارض جانبي اين دارو است. البته عوارض جانبي جدي‌تري نيز مانند التهاب ريه، لوکمي ميلوئيد حاد و سندرم ميلوديسپلاستيک نيز با اين دارو ديده شده است. زنان مبتلا به سرطان تخمدان، قبل از شروع اين دارو، بايد ابتدا تحت آزمون‌هاي مربوط قرار گيرند تا مشخص شود موتاسيون ژن BRCA دارند و کانديد درمان با لينپارزا هستند. آزمون مذکور نيز که اين موتاسيون را نشان مي‌دهد، به‌وسيله اداره غذا و داروي آمريکا تاييد شده است. ژن BRCA نقش مهمي در ترميم DNA آسيب‌ديده دارد. به‌طور طبيعي، آنها رشد تومورها را ساپرس مي‌کنند. زناني که در اين ژن موتاسيون دارند، در معرض خطر بيشتر براي ابتلا به سرطان‌هاي پستان و تخمدان قرار دارند. تخمين زده مي‌شود 10 تا 15 درصد از سرطان تخمدان مرتبط با اين موتاسيون‌ها است. 

 

..:::: دارويي جديد براي عفونت مهاجم قارچي ::::..

کميته مشورتي داروهاي عفوني سازمان غذا و داروي آمريکا، راي به تاييد ايزاووکونازونيوم (Isavuconazonium) با نام تجاري کرزمبا (Cresemba) داده است. راي کميته مشورتي داروهاي عفوني در مورد کرزمباي خوراکي و داخل وريدي در درمان آسپرژيلوس مهاجم، بي‌شک در تصميم‌گيري اين سازمان در تاييد يا رد اين دارو تاثيرگذار خواهد بود. اين بيماري بيشتر در بيماران با نقص سيستم ايمني رخ مي‌دهد. دکتر برني زهير، سرپرسست بخش تحقيق و توسعه محصول شرکت توليدکننده مرزمبا مي‌گويد: «راي مثبت اين کميته، اميدي براي درمان و کمک به مبتلايان به اين عفونت کشنده است.»راي کميته مشورتي براساس اطلاعات به‌دست آمده از برنامه تکميلي براي کرزمباست و تحليل نتايج 2 مطالعه باليني فاز3 روي مبتلايان به عفونت مهاجم قارچي با نام‌هاي سکيور(SECURE) ،يک مطالعه تصادفي دوسوکور با استفاده از دارونما روي بزرگسالان مبتلا به آسپرژيلوس مهاجم و ويتال (VITAL)، يک مطالعه غيرمقايسه‌اي روي کرزمبا در درمان بزرگسالان مبتلا به آسپرژيلوس مهاجم و اختلال عملکرد کليوي يا در بيماران با عفونت مهاجم قارچي ناشي از قارچ‌هاي نادر بوده است.
 
هرچند که راي موافق کميته مشورتي به معناي تاييد داروي مذکور نيست اما در تصميم‌گيري متخصصان اين سازمان اثرگذار است. درخواست ثبت کرزمبا در جولاي 2014 ميلادي در انديکاسيون‌هاي درمان عفونت‌هاي آسپرژيلوزيس مهاجم و نيز موکومايکوزيس در بزرگسالان به اين سازمان ارائه شده بود. انتظار مي‌رود که نتيجه بررسي‌هاي مذکور در 8 مارس 2015 ميلادي به شرکت درخواست‌دهنده اعلام شود. آسپرزيلوس مهاجم، يک عفونت قارچي کشنده است که اغلب در افراد با نقص سيستم ايمني نظير مبتلايان به لوکمي مشاهده مي‌شود. ابتلا به آسپرژيلوس مهاجم با خطر مرگ و مير بالايي همراه است. موکومايکوزيس نيز يک بيماري به سرعت پيشرونده و مهاجم قارچي است. اين بيماري نيز با مرگ و مير و تلفات بسياري همراه است.  

..:::: تاييد فوکسيلوم براي اصلاح آب و الکتروليت‌ها ::::..

شرکت دارويي باکستر اعلام کرده است که سازمان غذا و داروي آمريکا، محلول فوکسيلوم (Phoxillum) را براي کنترل الکتروليت‌ها طي درمان مستمر جايگزين کليوي تاييد کرده است. سازمان غذا و داروي آمريکا فوکسيلوم را تحت عنوان داروي اورفان براي درمان مستمر جايگزين کليوي تاييد کرده است. دکتر بروس کولتون، سرپرست بخش داروهاي کليوي شرکت باکستر مي‌گويد: «تاييد فوکسيلوم از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا، به ما اين امکان را مي‌دهد که گزينه درماني جديدي را به درمان‌هاي موجود براي درمان بيماران با آسيب حاد کليوي اضافه کنيم. معرفي محصولات نظير فوکسيلوم، ما را به هدف کمک به بيماران کليوي نزديک‌تر خواهد کرد.»
 
هايپوفسفاتمي (غلظت غيرطبيعي فسفات در خون)، يکي از شايع‌ترين اختلالات الکتروليني در مبتلايان به درمان مستمر جايگزين کليوي است. فوکسيلوم، تنها محلول از پيش ترکيب شده حاوي فسفات در کيسه‌هاي 5 ليتري است که مورد تاييد سازمان غذا و دارو قرار گرفته است. فوکسيلوم براي مديريت الکتروليت‌ها در درمان مستمر جايگزين کليوي با استفاده از يک نوع ساده محلول براي طيف گسترده‌اي از مبتلايان به آسيب حاد کليوي به‌کار خواهد رفت. وضعيت هموديناميک و مايعات، الکتروليت‌ها و تعادل اسيد- باز بايد تحت نظارت دقيق باشد. هرگونه تغييري در موارد فوق را مي‌توان با تغيير در فرمولاسيون محلول‌هاي جايگزين يا افزودن مکمل‌ها جبران کرد. تاييد جديد شامل فرمولاسيون‌هاي مختلف فوکسيلوم در غلظت‌هاي مختلف بيکربنات است. 
 
درمان مستمر جايگزين کليوي، براي درمان اختلالاتي به‌کار مي‌رود که در نتيجه تجمع سموم، اورلود مايعات و برهم خوردن تعادل و اختلال اسيد- باز و الکتروليت‌ها ايجاد مي‌شود. درمان مستمر جايگزين کليوي، به آرامي و در طول زمان اين اختلالات را تصحيح کرده و براي بيماراني که در بخش‌هاي مراقبت‌هاي ويژه بستري هستند استفاده‌مي‌شود. آسيب حاد کليوي اغلب در بيماران بستري تحت درمان در بخش‌هاي مراقبت ويژه رخ مي‌دهد و معمولا طي چند روز تا ساعت طول مي‌کشد. در نتيجه اين آسيب، بيماران از فيلتر کردن مواد زائد و مايعات اضافي ناتوانند و بنابراين در اغلب موارد درمان مستمر جايگزين کليوي نياز است. باکستر پيش‌بيني کرده است که محلول‌هاي حاوي فسفات فوکسيلوم در سه‌ماهه دوم 2015 ميلادي در بازار دارويي آمريکا موجود باشد. تحت نظر داشتن وضعيت هموديناميک و مايعات بيمار، الکتروليت‌ها و تعادل اسيد- باز در طي روند درماني الزامي است. طي هموديافيلتراسيون با استفاده از محلول‌هاي جايگزين، مشکلاتي در غلظت پتاسيم سرم، کلسيم، منيزيوم و فسفات ممکن است رخ دهد.  

..:::: نتايج رضايت‌بخش مطالعات الاگوليکس ::::..

ابوي (AbbVie) در همکاري با مرکز علوم زيستي نوروکرين اعلام کرده است که نتايج اوليه يکي از 2 مطالعه باليني فاز3 طراحي شده براي ارزيابي اثربخشي و ايمني الاگوليکس(Elagolix) در درمان اندومتريوز زنان قبل از سن يائسگي مثبت بوده است. نتايج به‌دست آمده از اين مطالعه نشان داده است که پس از 6 ماه درمان، هر 2 دوز الاگوليکس(150ميلي‌گرم يک‌بار در روز و 200 ميلي‌گرم 2بار در روز) در کاهش درد لگني غيرمرتبط با قاعدگي و درد قاعدگي مرتبط با اندومتريوز در ماه 3 و نيز ماه 6 موفق بوده است. اندومتريوز با علائم متعددي همراه است که از جمله شايع‌ترين آنها مي‌توان به درد مرتبط با قاعدگي و نيز درد مزمن لگني طي چرخه قاعدگي اشاره کرد. انجمن جهاني تحقيقات اندومتريوز تخمين زده است که اين بيماري يک نفر از هر 10 زن را طي سال‌هاي باروري گرفتار مي‌کند و اين رقم معادل 176 ميليون زن در سراسر دنيا است. دکتر مايکل سورينو، سرپرست بخش تحقيق و توسعه شرکت ابوي، مي‌گويد: «اندومتريوز بيماري است که طي آن بافتي که به طور معمول سطح داخلي رحم زن را مي‌پوشاند در خارج از رحم رشد مي‌کند. نتايج مثبت به‌دست آمده از اين مطالعه، اهميت الاگوليکس به عنوان گزينه درماني جديد براي بيماراني که از اندومتريوز رنج مي‌برند را نشان داده است.»
 
اطلاعات به‌دست آمده در مورد ايمني الاگوليکس در مطالعات فاز3، کاملا با نتايج به‌دست آمده طي مطالعات قبلي همخواني داشت. در ميان شايع‌ترين عوارض ناخواسته گزارش شده مي‌توان به گرگرفتگي، سردرد، تهوع و ضعف اشاره کرد. در شرايطي که بيشتر عوارض جانبي در ميان گروه‌هاي تحت درمان مشابه بود، برخي عوارض نظير گرگرفتگي و کاهش تراکم استخواني وابسته به دوز بودند. در مجموع، ميزان قطع دارو در گروه‌هاي مختلف تحت درمان مشابه بود و قطع دارو به‌خصوص به دنبال بروز عوارض جانبي در گروه دريافت‌کننده دارونما، 9/5درصد؛ در گروه دريافت‌کننده 150ميلي‌گرم الاگوليکس در روز، 4/6درصد و در گروه تحت درمان با 200 ميلي‌گرم الاگوليکس با الگوي مصرف 2بار در روز، 7/9درصد بود. نتايج طي 6ماه بررسي بيماران پس از پايان درمان يا 6 ماه افزايش طول مطالعه نهايي شدند. 
 
مطالعه فاز3 با نام M12-665، يک تحقيق 24هفته اي تصادفي دوسوکور با استفاده از دارونما است که براي ارزيابي ايمني و اثربخشي الاگوليکس در 872 زن 18 الي 49 ساله که از درد با شدت متوسط تا شديد مرتبط با اندومتريوز شکايت داشتند، انجام شد. اين بيماران، از 160 مرکز در سراسر آمريکا، پورتوريکو و کانادا شرکت داشتند. مطالعه فاز3 بعدي، تحقيقي چندمرکزي، دوسوکور و با استفاده از دارونما با نام M12-671 بود که براي ارزيابي الاگوليکس در بيماراني که از درد با شدت متوسط تا وخيم ناشي از اندومتريوز شکايت داشتند، انجام شد. انتظار مي‌رود که نتايج مطالعه اخير در اواخر 2015 ميلادي منتشر شود. 

 

..:::: آزمايش نانوذرات ليپيدي عليه هليکوباکترپيلوري ::::..

اخيرا نانوذرات ليپيدي حاوي اسيد لينولنيک براي درمان عفونت هليکوباکتري روي موش‌ها آزمايش شده است. اين نانوذرات غيرسمي اثربخشي بيشتري نسبت به آنتي‌بيوتيک‌ها داشته و هيچ‌گونه مقاومت دارويي ايجاد نمي‌کنند. هليکوباکتر، نوعي باکتري است که منجر به زخم معده و سرطان مي‌شود. پژوهشگران دانشگاه کاليفرنيا موفق به ارائه نانوذرات درماني شدند که حاوي اسيد لينولنيک بوده و براي درمان عفونت اين باکتري مناسب است. اسيد لينولنيک يکي از اجزاي روغن‌هاي گياهي است. اين نانوذرات از نظر ايمني خطري براي بدن نداشته و از آنتي‌بيوتيک‌هاي استاندارد کارايي بالاتري دارند.ليانگفانگ ژانگ، از محققان اين پروژه مي‌گويد: «در حال حاضر روش درمان آنتي‌بيوتيک براي مبارزه با عفونت هليکوباکتر با چالش مقاومت آنتي‌بيوتيک روبرو است. هدف ما از اين پروژه آن است که نانوذراتي ارائه کنيم تا بتواند در شرايط بسيار خشن معده دوام آورده و اين باکتري را از بين برده و همچنين مقاومت دارويي ايجاد نکند.» 
 
اين نانوذرات از جنس چربي بوده که امکان حمل اسيد لينولينک را دارا است. زماني که اين نانوذرات با هليکوباکتر روبرو مي‌شوند با ديواره سلولي آن جوش خورده و در نهايت محتويات خود را که اسيد لينولنيک است، وارد باکتري مي‌کنند. اين اسيد مي‌تواند غشاء سلولي باکتري را از بين برده و باکتري را نابود کند. ژانگ و همکارانش اين نانوذرات را با مولکول‌هاي فلورسانس برچسب زده و آنها را وارد بدن موش‌ها کردند. مشاهدات آنها نشان مي‌دهد که اين نانوذرات درون معده موش پخش شده و در آنجا به انتظار باکتري‌ها مي‌مانند. 
 
نتايج نشان مي‌دهد که اين نانوذرات نسبت به آنتي‌بيوتيک‌ها اثربخشي بيشتري دارند. از سوي ديگر ترکيبات مورد استفاده در اين نانوذرات غيرسمي بوده و هيچ مقاومت دارويي ايجاد نمي‌کنند. ژانگ مي‌گويد: «اين اولين گام به سوي تأييد ايمني و اثربخشي درمان با اين نانوذرات است. ما با اين روش مانع از گسترش باکتري در سيستم گوارشي شديم و در حال حاضر روي بهبود عملکرد آن کار مي‌کنيم تا پايداري و اثربخشي آن را افزايش دهيم.» 

..:::: موفقيت بلورانيب در درمان چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس ::::..

زافژن، يک شرکت بيوفارماي شناخته شده در بهبود وضعيت بيماران مبتلا به چاقي و اختلالات متابوليک پيچيده، اخيرا اعلام کرده است که مطالعه ZAF221 که يک مطالعه فاز2 دوسوکور با استفاده از دارونما روي بلورانيب (Beloranib)- يک مهارکننده MetAP2- موفقيت آميز بوده است. در اين مطالعه، 14 بزرگسال مبتلا به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس توانستند به کاهش وزن هدف گرفته شده، برسند. بلورانيب در مطالعات به خوبي از سوي بيماران تحمل شد و از خطر ابتلا به بيماري‌هاي قلبي-عروقي کاست. 
 
چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس، شکل نادري از چاقي است که در نتيجه آسيب هيپوتالاموس در حين برداشتن تومورهاي دستگاه عصبي مرکزي نظير کرانيوفارنژيوما رخ مي‌دهد. تالاموس، مرکز کنترل هموستاز در مغز است که بر کار دستگاه‌هاي وابسته به چند هورمون، ميزان متابوليسم، گرسنگي و احساس سيري کنترل دارد. در بيماراني که دچار چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس هستند، تنظيم متابوليسم برهم ريخته و دريافت طبيعي غذا مختل مي‌شود. در نتيجه، وزن‌گيري سريع، مقاومت به درمان چاقي شديد و مرگ و مير ناشي از آن رخ مي‌دهد. 
 
دکتر دنيس کيم، سرپرست بخش مديکال شرکت زافژن مي‌گويد: «بسيار خوشحاليم که اين نتايج به‌دست آمده‌اند. مطالعات اخير بلورانيب را در درمان چاقي از ساير داروهاي موجود در بازار متمايز مي‌کند. قابليت بلورانيب در بازگرداندن تعادل به توليد و مصرف چربي، از اين نتايج استنتاج خواهد شد. ما معتقديم که بلورانيب در بهبود وضعيت زندگي بيماراني که به دليل چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس دچار مشکل‌اند و براي درمان آنها گزينه‌هاي درماني بسيار محدودند کمک‌کننده است. ما درصدد هستيم که در سال 2015 ميلادي درخواست ثبت اين دارو را به سازمان غذا و داروي آمريکا و اتحاديه اروپا ارائه دهيم.»
 
چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس، سومين انديکاسيوني است که براي بلورانيب تحت مطالعه قرار مي‌گيرد. زانژن درصدد است که اين دارو را درمان بقيه بيماران مبتلا به اشکال شديد و پيچيده چاقي بررسي کند. بلورانيب، اولين دارو از گروه مهارکننده‌هاي MetAP2 است که براي کاهش وزن و کاهش احساس گرسنگي در بيماران چاق تجويز مي‌شود. اين دارو تاکنون براي انديکاسيون‌هاي متعددي مورد بررسي قرار گرفته است. ZAR221، يک مطالعه باليني دوسوکور با استفاده از دارونماست که براي بررسي شکل با قابليت تزريق زيرپوستي دوبار در هفته بلورانيب 8/1 ميلي‌گرمي در مبتلايان به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس مورد بررسي قرار گرفته است. طول دوزه درمان 4 هفته بوده و 4 هفته پيگيري درماني در ادامه انجام شده است. بلورانيب باعث کاهش وزن 4/3 کيلوگرمي و 2/6 کيلوگرمي در هفته 4 و 8 درمان مبتلايان به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس شده است. زافژن، حق انحصاري توليد و تبليغات تجاري بلورانيب را در دست دارد. 

..:::: مو با چه سرعتي رشد مي‌کند؟ ::::..

ميانگين سرعت رشد موها در اکثر انسان‌ها 15 سانتي‌متر در سال است. هرچند در بيشتر مطالعاتي که به بررسي سرعت رشد مو پرداخته‌اند، نژاد افراد مورد بررسي ذکر نشده است. مي‌دانيم که رشد مو در سفيدپوستان و سياه‌پوستان از نظر ويژگي‌هاي مختلفي مانند حجم (نزديکي رشته‌ها مو) و همچنين زاويه رشد موها متفاوت است. در بررسي که در International Journal of Dermatology منتشر شد، ديده شد که سرعت رشد موها در نژادهاي مختلف هم متفاوت است. براي مثال موهاي آسيايي‌‌ها با سرعت بيشتري رشد مي‌کنند و موهاي آفريقايي‌ها با سرعت کمتر. ميانگين سرعت رشد مو در زنان آسياي شرکت‌کننده در اين بررسي 15سانتي‌متر در سال و در آفريقايي‌ها 10 سانتيمتر در سال بود.
 
در اين مطالعه سرعت رشد مو در شرکت‌کنندگان مرد و زن تفاوت چنداني باهم نداشت. همچنين محققان مي‌گويند، موها در تابستان سريع تر رشد مي‌کنند که اين به خاطر رژيم غذايي غني از ميوه و سبزيجات در اين فصل و همچنين تغييرات هورموني و در معرض بيشتر اشعه ماوراي بنفش قرار گرفتن است. اما به گفته اليزابت فيليپ، متخصص مو و پوست سر در کلينيک فيليپ کينزلي نيويورک، هرگونه افزايش فصلي در رشد موها اندک است و قابل تشخيص نيست. 

..:::: موفقيت آليروکوماب در درمان هايپرکلسترولمي ::::..

داروسازي رژنرون و داروسازي سانوفي اخيرا اعلام کرده‌اند که 2 مطالعه باليني جديد، اديسه1و2، که اولين مطالعات فاز3 انجام شده روي آليروکوماب(Alirocumab) با الگوي مصرف 4 هفته يک‌بار هستند، اهداف تعيين شده براي اثبات اثربخشي اين دارو را به‌دست آورده است. مطالعه کاهش از ميزان پايه LDL (کلسترول بد) در مبتلايان به هايپرکلسترولمي را در هفته 24 با دارونما مقايسه کرده است. آليروکوماب، يک آنتي‌بادي مونوکلونال است که PCSK9 را هدف قرار مي‌دهد. در مطالعه اديسه1، اثربخشي و ايمني آليروکوماب در 803 بيمار مبتلا به هايپرکلسترولمي در معرض خطر متوسط تا شديد بيماري قلبي-عروقي بررسي شد. بيش از دوسوم (68درصد) از بيماران در کنار آليروکوماب، استاتين درماني را هم دريافت کردند. اما در اديسه2، 233 بيمار مبتلا به هايپرکلسترولمي در معرض خطر شديد بيماري قلبي- عروقي با سابقه عدم تحمل يک يا تعداد بيشتري از استاتين‌ها شرکت کردند. در مطالعه دوم، 150 ميلي‌گرم آليروکوماب هر 4 هفته يک‌بار با دارونما مقايسه شد. شايع‌ترين عوارض گزارش شده در اين مطالعات که حداقل در 5 درصد از بيماران تحت درمان با آليروکوماب ثبت شدند عبارت بودند از واکنش‌هاي محل تزريق، سردرد، عفونت‌هاي مجاري تنفسي فوقاني، آرترالژي، تهوع و استفراغ، سينوزيت، درد در اندام‌ها و ضعف. در هر دو مطالعه، بيماراني که LDL آنها کاهش نيافت يا حداقل 30 درصد کاهش از سطح پايه LDL را تجربه نکردند، به رژيم درماني آليروکوماب 150 ميلي‌گرمي هر 2 هفته يک‌بار، تغيير درمان داده شدند. جزئيات اين 2 مطالعه به‌زودي در مجامع پزشکي بين‌المللي ارائه خواهد شد. مطالعات بيشتر براي اثبات اثربخشي و ايمني آليروکوماب هنوز هم ادامه دارد. 

 

..:::: کاهش درد پس از جراحي کودکان با آوادرماني ::::..

آوادرماني (Audio Therapy) يکي از شيوه‌هايي است که در چند سال اخير مورد توجه محققان قرار گرفته است. در مطالعه‌اي جديد، پژوهشگران نشان دادند که اين شيوه مي‌تواند به کاهش درد پس از جراحي در کودکان و نوجوانان بيانجامد. در اين مطالعه، ميزان درد 60 کودک و نوجواني که تازه تحت جراحي قرار گرفته بودند، پيش و پس از آوادرماني مورد ارزيابي قرار گرفت. اين کودکان به سه گروه اصلي تقسيم شدند. بچه‌هاي گروه نخست به مدت 30 دقيقه به موسيقي مورد علاقه‌شان گوش دادند. کودکان گروه دوم نيز به مدت 30 دقيقه به يک داستان صوتي گوش دادند. کودکان گروه سوم نيز هدفون‌هاي ويژه حذف صدا روي گوش‌هايشان گذاشتند تا به اين ترتيب چيزي نشنوند. قبل و پس از اين کار از بچه‌ها خواسته شد تا با انتخاب يکي از چند شکلک نشان دهنده شادي يا غم، ميزان دردي را که دارند اعلام کنند. بررسي نتايج نشان داد افرادي که به موسيقي و يا داستان صوتي گوش کرده بودند، کاهش درد قابل ملاحظه‌اي داشتند. در مقابل، گروهي که هيچ صدايي نشنيده بود، هيچ تغييري در درد احساس نمي‌کردند.
 اين پژوهشگران بر اين باورند که آوادرماني سبب کاهش شديد فعاليت بخشي از مسيرهاي عصبي قشر پيش پيشاني مغز مي‌شود که به خاطره درد مربوط هستند. در واقع بخشي از دردي که حس مي‌کنيم، به خاطر همين خاطره درد ايجاد مي‌شود. آوادرماني سبب مي‌شود که تمرکز فرد از درد منحرف شده و در نتيجه ميزان درد حس شده کاهش يابد. يکي از نکات جالب اين پژوهش اين بود که ميزان اوليه درد اين کودکان ارزيابي نشد و در واقع، هر ميزان درد پس از شنيدن موسيقي يا کتاب صوتي کاهش مي‌يافت. همچنين مشخص شد که ميزان تاثيرگذاري کتاب صوتي همانند موسيقي است. البته در اين ميان، بايد دقت داشت که فرد بايد موسيقي مورد علاقه اش را براي آوادرماني انتخاب کند. يافتن راه‌هايي براي کاهش درد کودکان پس از جراحي، اهميت زيادي دارد. شايد اصلي‌ترين دليل اين مسئله اين باشد که داروهاي مخدري که به عنوان مسکن و ضددرد به کار مي‌روند، موجب بروز عوارض جانبي در کودکان مي‌شوند. 

..:::: تاييد دستگاه شارژي درمان چاقي ::::..

سازمان غذا و داروي آمريکا، دستگاه‌هاي قابل شارژ براي درمان بزرگسالان را مورد تاييد قرار داده است. در ساخت اين دستگاه براي اولين‌بار مسير عصبي بين مغز و معده که احساس گرسنگي و احساس پري را کنترل مي‌کند، هدف قرار داده شده است. اين دستگاه قابل شارژ، اولين دستگاه مورد تاييد سازمان غذا و داروي آمريکا از سال 2007 ميلادي تاکنون است و براي درمان بيماران بالاي 18 که قادر به کاهش وزن با کمک يک برنامه کاهش وزن نبوده‌اند و کساني که شاخص توده‌بدني آنها 35تا 45 باشد و حداقل يک فاکتور خطرساز ديگر چاقي مانند ديابت نوع 2 را داشته باشند کاربرد دارد.BMI، که ميزان چربي بدن براساس قد و وزن فرد را اندازه‌گيري مي‌کند، براي سنجش چاقي مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
 
براساس اعلام مرکز کنترل و پيشگيري از بيماري‌ها، بيش از يک سوم از تمام بزرگسالان آمريکا چاق هستند و افراد چاق در معرض افزايش خطر ابتلا به بيماري‌هاي قلبي، سکته مغزي، ديابت نوع 2 و انواع مختلف سرطان‌ها هستند. دستگاه مذکور، متشکل از يک مولد پالس الکتريکي قابل شارژ است. طي جراحي الکترودها در شکم بيمار کار گذاشته مي‌شوند. اين الکترودها با ارسال پالس‌هاي الکتريکي متناوب به عصب واگ شکمي- که در تنظيم تخليه معده و ارسال پيام عصبي به مغز براي احساس خالي بودن معده دخيل است- کار مي‌کند. اگر‌چه نحوه عملکرد اين دستگاه، بلوک تحريک فعاليت الکتريکي بين مغز و معده است؛ اما مکانيسم اصلي آن براي کاهش وزن مشخص نيست. تنظيمات دستگاه به‌منظور ارائه درمان مطلوب با حداقل عوارض جانبي، توسط بيمار و متخصصان درماني کنترل مي‌شود.
 
ايمني و اثربخشي دستگاه قابل شارژ جديد، در يک کارآزمايي باليني روي 233 نفر با BMI 35 يا بالاتر مورد بررسي قرار گرفت. از دست دادن وزن و عوارض جانبي در 157 نفر در گروه استفاده کننده از دستگاه و 76 نفر در گروه شاهد با يکديگر مقايسه شد. اين مطالعه نشان داد که پس از 12 ماه، کاهش وزن در گروه آزمون 5/8 درصد بيشتر از گروه شاهد بوده است. حدود نيمي از بيماران (58درصد) در گروه آزمون حداقل 20 درصد از وزن خود را از دست دادند و 3/38 درصد از بيماران در گروه شاهد، حداقل 25 درصد کاهش وزن يافتند. به‌عنوان شرطي براي تاييد، سازمان غذا و داروي آمريکا مقرر کرده است که توليد کننده بايد پنج سال مطالعه پس از تاييد-که حداقل 100 نفر در آن شرکت داشته باشند- را دنبال کند و اطلاعات تکميلي در مورد ايمني و اثربخشي از جمله کاهش وزن، عوارض جانبي، نياز به تجديد جراحي و تغييرات در وضعيت چاقي را به اين سازمان ارائه دهد. 

..:::: پازوپانيب و داروهايي که pH معده را بالا مي‌برند ::::..

پازوپانيب(Pazopanib)، يک مهارکننده تيروزين کيناز خوراکي چندمنظوره است که براي درمان سرطان سلول کليوي پيشرفته و سارکوماي بافت نرم مورد استفاده قرار مي‌گيرد. قابليت حل پازوپانيب به pH محيط بستگي دارد و افزايش pH معده مي‌تواند زيست‌فراهمي آن را کاهش دهد. بنابراين، سازمان غذا و دارو هشدار داده که اين دارو با داروهاي افزايش دهنده pH معده (مهارکننده‌هاي پمپ پروتوني، آنتاگونيست‌هاي گيرنده هيستامين H2) همزمان مصرف نشوند. در اين موارد مي‌توان از آنتي‌اسيدهاي کوتاه اثر به جاي عوامل فوق استفاده کرد، اما دوز آنتي‌اسيدها و پازوپانيب بايد با فاصله چندساعته تجويز شوند. 

..:::: اسپري بيني انسولين براي درمان آلزايمر ::::..

مطالعات يک مرکز تحقيقاتي در نيويورک سيتي نشان مي‌دهد که اسپري بيني انسولين، يک روش درماني موثر براي بيماري آلزايمر است. محققان در يک رويکرد درماني جديد براي بيماران مبتلا به ديابت نوع يک، از اسپري بيني انسولين به جاي تزريق روزانه استفاده کردند. اين روش در سالمندان و کودکان بيشتر مورد توجه قرار گرفت. تحقيقات جديد نشان مي‌دهد که اين روش براي درمان بيماران مبتلا به آلزايمر حدود 65 سال، بسيار موثر است. البته تحقيقات انجام شده در سال 2011 نشان داده بود که اسپري بيني انسولين به تقويت حافظه و بهبود اختلالات شناختي در سالمندان کمک مي‌کند و تحقيقات جديد اين رابطه را کاملا تاييد کرده است. در اين روش هورمون انسولين در يک واکنش شيميايي به صورت اتم‌هايي در اسپري قرار‌مي‌گيرند و همراه با بازدم وارد بيني و سيستم تنفسي مي‌شود و مستقيما روي گيرنده‌هاي بويايي منطقه‌اي از مغز که گرفتار آلزايمر است، تاثير مي‌گذارند. تحقيقات نشان مي‌دهد که اين فرايند باعث بهبود حافظه در اين بيماران مي‌شود. در اين گزارش آمده که اسپري بيني انسولين هيچ عارضه جانبي به دنبال ندارد. آلزايمر، شايع‌ترين نوع زوال عقل است که باعث اختلال در حافظه، تفکر و رفتار فرد مي‌شود. اين بيماري از ديدگاه علمي بر اثر کاهش ماده شيميايي سروتونين در مغز بروز مي‌کند و به اين ترتيب انتقال پيام‌هاي عصبي مختل مي‌شود. دليل اين بيماري هميشه کهولت سن نيست و عوامل ژنتيکي، سکته مغزي و شوک عاطفي نيز مي‌توانند منجر به اين بيماري شوند. در آمريکا در هر 67 ثانيه، يک نفر به آلزايمر مبتلا مي‌شود و در حال حاضر بيش از 5 ميليون نفر در آمريکا به اين بيماري مبتلا هستند. 

..:::: چطور نور مصنوعي ريتم شبانه‌روزي ما را مختل مي‌کند؟ ::::..

گرچه نور مصنوعي شب‌هاي ما را نوراني کرده است، اما مشکلاتي را هم براي ما به دنبال دارد. وجود نور در شب، ريتم شبانه‌روزي بدن را مختل مي‌کند. در نتيجه خواب ما دچار اختلال مي‌شود و بدتر اينکه، پژوهش‌ها نشان مي‌دهند که اين اختلال ريتم شبانه‌روزي ممکن است با سرطان، بيماري قلبي و چاقي ارتباط داشته باشد. طول موج آبي نور مصنوعي بيشترين تاثير را در مختل کردن ريتم شبانه‌روي بدن دارد. چرخه شبانه‌روزي بدن ما به طول ميانگين 24 و يک چهارم ساعت طول مي‌کشد. اين ريتم شبانه‌روزي افرادي که شب‌ها دير مي‌خوابند اندکي طولاني‌تر است، در افراد سحرخيز اندکي از 24ساعت کمتر است. تابش نور خورشيد در طول روز ساعت دروني بدن ما را با محيطمان هماهنگ مي‌کند.
 بررسي‌هاي متعدد ارتباط کار در شيفت شب و قرارگيري در معرض نور در شب را با انواع متعدد سرطان (پستان، پروستات)، ديابت، بيماري قلبي، و چاقي ثابت کرده‌‌اند. چند نظريه درباره اين ارتباط مطرح شده است. قرارگيري در معرض نور باعث مي‌شود توليد ملاتونين، هورموني که ريتم‌هاي شبانه‌روزي بدن را تنظيم مي‌کند، مهار شود و شواهدي ابتدايي وجود دارد که ممکن است رابطه ميان رابطه نور شبانه و سرطان را توضيح دهد.
 يک بررسي ديگر هم رابطه اختلال ريتم شبانه‌روزي با ديابت و احتمالا چاقي را نشان داده است. در اين بررسي ريتم‌هاي شبانه‌روزي‌ افراد مورد آزمايش با تغيير ساعات کاري و کار در شيفت‌هاي شب مختل شد، به دنبال اين تغيير ميزان قند اين افراد بالا رفت و آنها به وضعيت پره ‌ديابت رسيدند و همچنين ميزان لپتين، هورموني که باعث احساس سيري مي‌شود، در اين افراد پايين رفت. حتي نور کم‌‌شدت شبانه با ريتم شبانه‌روزي بدن را مختل و ترشح ملاتونين را مهار مي‌کند. پژوهشگران معتقدند، نور شبانه يکي از دلايلي است که بسياري از افراد خواب کافي ندارند و پژوهشگران کم‌خوابي را با افزايش خطر افسردگي، و نيز ديابت و مشکلات قلبي- عروقي مربوط کرده‌اند. 

 

..:::: صرف وعده‌هاي غذايي بي‌موقع و امکان تداخل با حافظه ::::..

مطالعه‌اي جديد نشان مي‌دهد که سرعت وحشتناک زندگي‌هاي مدرن امروزي موجب شده تا افراد اغلب وعده‌هاي غذايي خود را در زمان‌هاي غيرمعمول روز يا شب مصرف کرده و اين تغيير برنامه زماني مي‌تواند ضررهاي زيادي براي حافظه افراد به همراه داشته باشد. مطالعه انجام شده در موش‌ها نشان داده است که غذا خوردن در ساعاتي از روز که حيوان در آن زمان‌ها به‌طور طبيعي خواب است، حتي زماني که يک برنامه‌غذايي و خواب طبيعي دارند، موجب تضعيف حافظه حيوانات در مورد اشيايي که قبلا ديده‌اند، مي‌شود. 
 
کريستوفر کلول از دانشگاه کاليفرنياي لوس‌آنجلس در چهل و چهارمين گردهمايي ساليانه متخصصين علوم اعصاب در واشنگتن گزارش داده است که انسان‌ها همانند بسياري از حيوانات داراي ساعت‌هاي داخلي به نام رفتارهاي دوره‌اي يا ريتم‌هاي شبانه‌روزي هستند که به‌وسيله چرخه‌هاي روزانه روشنايي و تاريکي تنظيم مي‌شود. در زندگي‌هاي امروزي اين ريتم‌ها به‌ميزان زيادي دچار اختلال شده‌اند. کلول مي‌گويد: «از آنجايي که بسياري از ما داراي اختلالاتي در چرخه خواب و بيداري‌مان هستيم، آيا مي‌توانيم از زمان غذا خوردن به‌عنوان يک اقدام متقابل در برابر اين اختلالات استفاده کنيم.» 
 
مطالعات نشان مي‌دهد که غذا خوردن در طي فاز خواب طبيعي بدن ممکن است براي سلامت حيوانات نامناسب باشد (موش‌ها شب رو هستند به اين معني که در طي شب بيدار بوده و در روز مي‌خوابند). پس محققان به برخي از حيوانات اجازه دادند در زماني که به‌طور طبيعي بايد خواب باشند، غذا بخورند، در حالي‌که به گروه ديگر در زماني که به‌طور طبيعي بيدار هستند، اجازه غذا خوردن داده شد. کلول مي‌گويد: «تنها موش‌ها همانند انسان‌ها مي‌توانند به سرعت ياد بگيرند که در طي زمان خواب طبيعي‌شان بيدار شوند و غذا بخورند.» 
 
در اين مطالعه موش‌هاي داراي برنامه غذايي نامنظم زمان‌هاي خواب تغيير يافته‌اي نيز دارند، اما آنها هنوز همانند موش‌هايي که در زمان‌هاي طبيعي غذا مي‌خورند، مي‌خوابند، غذا مي‌خورند و وزني مشابه آنها دارند. سپس محققان موش‌ها را از نظر حافظه مورد آزمايش قرار دادند. در يک آزمايش آنها موش را در جعبه‌اي واجد دو شيء متفاوت قرار داده و به آنها اجازه دادند تا اشيا مربوطه را مورد کاوش قرار دهند. سپس بعد از قرار دادن موش‌ها تحت برنامه غذايي متفاوت، موش‌ها در جعبه‌اي واجد يک شيء مانوس و آشنا و يک شيء جديد قرار داده شده و زماني را که موش صرف بررسي هر يک از اشيا مي‌کند، اندازه‌گيري کردند. موش‌هاي داراي برنامه‌غذايي نامنظم در مقايسه با گروه واجد برنامه منظم، از نظر حافظه افت چشمگيري را نشان مي‌دادند. همچنين حيواناتي که برنامه خواب و غذايي آنها تغيير کرده بود، زمان بيشتري را صرف کاوش اشياي مانوس و آشنا کرده که اين موضوع نشان مي‌دهد آنها مواجهه قبلي با آن شيئ را به خاطر نمي‌آوردند. 
 
در آزمايش دوم، محققان هر دو گروه موش را به‌گونه‌اي شرطي کردند تا احساس ترس از مکاني خاصي داشته باشند. سپس مجددا آنها را به آن مکان بازگردانده تا ببينند آيا آنها احساس ترس را نشان مي‌دهند يا نه؟ (حيوانات معمولا ترس را با بي‌حرکت شدن و ميخکوب ماندن در محل نشان مي‌دهند). همان‌طور که پيش‌بيني مي‌شد، موش‌هاي با برنامه غذايي تغيير يافته نسبت به گروه داراي برنامه‌غذايي منظم کمتر دچار حالت ميخکوب شدن در موقعيت‌هاي ترسناک شده و اين نشان مي‌دهد که برنامه خواب و غذايي غير عادي حافظه حيوانات را نسبت به موقعيت‌هاي ترسناک متاثر کرده است. 
 
حيوانات داراي برنامه نامنظم کمبود‌هاي شديدي در به ياد آوردن آموزش‌هاي دريافتي نشان دادند. کلول مي‌گويد، او و همکارانش از پيش مي‌دانستند که هواپيما زدگي (Jet lag) نيز اثرات مشابهي روي حافظه انسان‌ها و حيوانات مورد مطالعه دارد. در ‌‌نهايت آنها قدرت ارتباطات عصبي، نوعي سنجش يادگيري در مغز را ارزيابي کردند. آنها فهميدند، موش‌هايي که در طي دورهاي خواب طبيعي غذا مي‌خورند، نسبت به موش‌هايي که در زمان‌هاي معمول غذا مي‌خورند با سرعت کمتري ياد مي‌گيرند. پژوهشگران مي‌گويند، چگونگي به‌کار‌گيري نتايج حاصل از اين مطالعه براي انسان‌ها کاملا روشن نيست. با اين وجود، اين نتايج نگراني‌هايي درباره اثرات تغيير برنامه زماني غذايي بر عملکرد ذهني انسان‌ها ايجاد مي‌کند. 

..:::: طراحي نسل جديدي از قرص‌هاي لاغري ::::..

بسياري از قرص‌هاي لاغري موجود در بازار نظير انواع قرص‌هاي لاغري سرکوب کننده اشتها و يا مبتني بر کافئين، در خون حل مي‌شوند. اين امر ضمن کمک به کاهش وزن، موجب بروز عوارضي جانبي نيز براي فرد مصرف‌کننده خواهد شد. پژوهشگران به تازگي توانستند نسل جديدي از قرص‌هاي لاغري را طراحي کنند که جذب خون نمي‌شود و در روده‌ها باقي مي‌ماند. اين داروي جديد با نام «فکسارامين» (fexaramine)، عملکردي جالب دارد. پس از مصرف قرص، پيغامي مشابه پيغامي که پس از مصرف حجم زيادي از غذا به مغز ارسال مي‌شود، شکل گرفته و به اين ترتيب بدن بخشي از فضاي داخلي را براي غذاي وارد شده خالي مي‌کند. در واقع هيچ‌گونه تغييري در کالري يا اشتهاي فرد ايجاد نمي‌شود.
 
اين دانشمندان نزديک به بيست سال روي گيرنده FXR تحقيق کردند. گفتني است، FXR يک نوع پروتئين است که در توليد اسيدهاي صفراوي از کبد، هضم غذا و نيز ذخيره چربي و قند نقش دارد. بدن انسان به محض آغاز غذا خوردن، FXRها را فعال مي‌کند تا به اين ترتيب فضايي براي غذاي وارد شده ايجاد شود. FXR نه‌تنها موجب ترشح اسيدهاي صفراوي براي هضم مي‌شود، بلکه ميزان قند خون را نيز تغيير داده و سبب مي‌شود که بدن قند بيشتري را به محض ورود غذاي جديد بسوزاند. شرکت‌هاي مختلف داروسازي به منظور ساخت داروهايي براي درمان چاقي، ديابت، بيماري‌هاي کبد و نيز ساير مشکلات متابوليسمي، داروهايي طراحي کرده‌اند که موجب فعال شدن FXR مي‌شود و بسياري از مسيرهاي کنترل FXR را به کار مي‌اندازد، اما اين داروها تاثير نامطلوبي بر بخش‌هاي ديگر بدن دارند.
 
اين پژوهشگران براي فعال سازي FXR مسيري ديگر را در پيش گرفتند. آنها به اين نتيجه رسيدند که بهتر است دارو به جاي حرکت در مسير جريان خون به صورت مستقيم به روده‌ها برود تا به اين ترتيب عوارض جانبي آن روي ندهد، اما حضور داروي فکسارامين در روده کارايي به مراتب بيشتري نسبت به داروهاي لاغري فعلي دارد. اين پژوهشگران بر اين باورند که دليل اين امر را بايد در شيوه‌اي که بدن به صورت طبيعي در پاسخ به غذاي ورودي انجام مي‌دهد، جست. اين پژوهشگران قصد دارند با انجام آزمايشاتي روي انسان، ميزان کارايي آن در درمان چاقي و اضافه وزن و نيز بيماري‌هاي چاقي را به دقت مورد بررسي قرار دهند. جزئيات اين پژوهش در نشريه Nature Medicine منتشر شده است.

..:::: مجوز مصرف محدود فلوئوروکينولون‌ها در کودکان ::::..

در حال حاضر، تجويز فلوئوروکينولون‌ها به صورت روتين در کودکان زير 18 سال توصيه نمي‌شود، زيرا مطالعات در حيوانات نارس حاکي از پيشرفت آرتروپاتي همراه با اروزيون‌هاي غضروف در مفاصل تحمل‌کننده وزن است. در مطالعه‌اي، خطر سميت موسکولواسکلتال در طول 5 سال پيگيري در کودکان دريافت کننده لووفلوکساسين يا پلاسبو در درمان اوتيت مياني حاد يا پنوموني اکتسابي از جامعه مورد بررسي قرار گرفت. در کودکاني که دچار عوارض جانبي موسکولواسکلتال شده بودند، تعداد افرادي که احتمالا عارضه آنها مرتبط با درمان دارويي‌شان در نظر گرفته شد، به اندازه گروه مقابل کم بود. بنابراين، هيچ‌گونه عارضه جانبي که احتمالا مرتبط با درمان با لووفلوکساسين باشد، به اين دارو نسبت داده نشد. البته تا زماني که مطالعات ديگر نيز اين نتايج را تاييد کنند، تجويز فلوئوروکينولون‌ها در کودکان بايد در موارد محدودي صورت گيرد که براي درمان عفونت آنها جايگزين درماني موثر و ايمني وجود ندارد. 

..:::: عدم افزايش خطر سرطان با مصرف مهارکننده‌هاي TNF ::::..

در حال حاضر و شواهد متناقضي در مورد مصرف مهارکننده‌هاي فاکتور نکروز دهنده تومور (TNF) و افزايش خطر بروز سرطان، خصوصا در بيماران مبتلا به آرتريت روماتوئيد وجوددارد. اطلاعات کمي در مورد اين ارتباط در بيماران مبتلا به بيماري‌هاي ديگر که مهارکننده TNF مصرف مي‌کنند، وجود دارد. در اين رابطه،خطر سرطان با مصرف مهارکننده‌هاي TNF در بيماران مبتلا به بيماري التهابي روده در مطالعه‌اي در دانمارک مورد بررسي قرار گرفت. در اين مطالعه، بيش از 56 هزار بيمار مبتلا به IBD که 4600 نفر از آنها با مهارکننده TNF تحت درمان بودند با ميانگين مدت 7/3 سال پيگيري شدند. پس از تطابق متغيرهاي مخدوش کننده، شواهدي مبني بر افزايش بروز خطر سرطان در افراد مصرف کننده مهارکننده‌هاي TNF نسبت به گروه مقابل يافت نشد. همچنين اين خطر با افزايش دوز تجمعي دارو نيز افزايش نداشت. البته نمي‌توان افزايش خطر را در مدت زمان طولاني‌تر از مدت اين مطالعه رد کرد. 

..:::: کشف ارتباط اندازه انگشتان زنان با انتخاب شغل ::::..

نتایج یک پژوهش جدید نشان داد که انتخاب شغلی زنان با اندازه انگشتان آن‌ها مرتبط است. محققان دانشگاه ملی تحقیقات در روسیه دریافتند، زنانی که انگشت اشاره آن‌ها از انگشت حلقه‌شان کوتاه‌تر است، بیشتر احتمال دارد که یک شغل سنتی مردانه مانند وکالت یا مدیریت صنعتی را انتخاب کنند. 
 همچنین زنان دارای انگشت اشاره بلندتر ممکن است در کارهای زنانه‌تری مانند پرستاری یا معلم کودکان ابتدایی مشغول شوند. نسبت انگشت که نسبت انگشت چهارم به انگشت دوم نامیده می‌شود، با میزان هورمون مردانه تستوسترون که جنین در رحم با آن مواجه است، مرتبط است؛ زنان با نسبت انگشت کوتاهتر بیش از افراد با نسبت انگشت بلندتر در معرض تستوسترون قرار دارند. 
 
محققان در این پژوهش به بررسی داده‌های 1500 مرد و زن پرداختند که انگشتان آن‌ها با استفاده از کولیس دیجیتال اندازه‌گیری شده بود. آن‌ها دریافتند که تفاوت چشمگیر در اختلاف نسبت انگشتان تنها در زنان و بیشتر در دست چپ آن‌ها مشاهده می‌شود. 
 
به گفته محققان، پیش از این مشخص شده بود زنانی که در دوره جنینی در معرض سطوح بالای تستوسترون قرار داشتند، اعتماد‌ به نفس، پرخاشگری و خطرپذیری بالاتری دارند؛ اما تاکنون تاثیر آن برای انتخاب شغل نامشخص باقی مانده بود. هفته گذشته نیز پژوهش محققان دانشگاه آکسفورد نشان داد که نسبت انگشتان می‌تواند به پیش‌بینی وفاداری افراد کمک کند؛ بر این اساس، افرادی که اندازه انگشت حلقه آن‌ها مشابه انگشت اشاره باشد، وفادارتر از افراد دارای انگشت حلقه بلندتر هستند. نتایج این پژوهش در مجله Personality and Individual Differences منتشر شده است.