فست فودها، مغز را کوچک می کند

پژوهش محققان دانشگاه دیکین نشان می دهد بخشی از مغز موسوم به هیپوکامپ که به یادگیری، حافظه و سلامت مغزی مرتبط است در افرادی که به طور منظم فست فود و غذاهای ناسالم نظیر نوشیدنی های شیرین، میان وعده های شور و گوشت های فرآوری شده می خورند، کوچکتر است. به منظور انجام این پژوهش، محققان با استفاده از تصویربرداری مغناطیسی اندازه هیپوکامپ مغز گروهی از استرالیایی های 60 تا 64 ساله را مورد بررسی قرار دادند.  
نتایج نشان می داد در سالمندانی که غذاهای ناسالم بیشتری می خوردند هیپوکامپ چپ آنها کوچکتر از سایر افرادی است که غذاهای مغذی نظیر سبزی، میوه و ماهی می خورند. به گفته محققان گرچه این نتایج از مطالعه بر افراد سالمند به دست آمده است اما به تمام افراد و به ویژه کوکان قابل تعمیم است. این پژوهش در مجله "BMC Medicine" منتشر شده است.

ادامه نوشته

..:::: قرص ضدبارداری مغز را کوچک می‌کند ::::..

دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس مدعی هستند که مصرف قرص‌های ضدبارداری ممکن است در کنار عوارضی مانند خستگی، چاقی و نوسانات خلقی، باعث کوچکتر شدن مغز انسان شود. محققان دریافتند، دو منطقه مغزی مهم در زنانی که از قرص ضدبارداری استفاده می‌کنند، نازکتر هستند؛ این مناطق مسئول تصمیم‌گیری و پردازش احساسات هستند. قشر اوربیتوفرونتال جانبی و قشر کمربندی خلفی می‌توانند در واکنش به هورمون مصنوعی موجود در داروی ضدبارداری، کوچک شوند. مواد مصنوعی موجود در این داروها، از تغییرات محرک هورمون‌های طبیعی در شکل و عملکرد مغز جلوگیری می‌کند. 
 
در این پژوهش، محققان 90 زن را مورد بررسی قرار دادند که 44 نفر از آن‌ها تحت درمان کنترل ترکیبی بارداری قرار داشتند و 46 زن دیگر از هیچ نوع درمانی استفاده نمی‌کردند. اسکن‌های مغزی نشان داد که قشر اوربیتوفرونتال که مسئول تصمیم‌گیری است و کمربندی خلفی که به پردازش احساسات می‌پردازد، در افرادی که از قرص ضدبارداری استفاده می‌کردند، کوچکتر از حد میانگین بود. محققان هنوز مطمئن نیستند که این کوچک شدن دائمی باشد و اکنون در حال برنامه‌ریزی برای تحقیقات بیشتر هستند. این پژوهش همچنین مشخص نکرد که آیا تغییرات در ضخامت قشر اوربیتوفرونتال، در تغییرات رفتاری زنانی که قرص مصرف می‌کردند، بازتاب داشت یا خیر. نتایج این پژوهش در مجله Human Brain Mapping منتشر شده است.  

..:::: ایروبیک به جوان ماندن مغز کمک می‎کند ::::..

بر اساس یک مطالعه جدید که توسط محققان آمریکایی در کارولینای شمالی انجام شده است، انجام فعالیت‌های هوازی یا ایروبیک به جوان ماندن مغز کمک می‌کند. در این مطالعه مشخص شد عروق مغزی افراد سالمندی که به‎صورت منظم فعالیت‎های ایروبیک انجام می‌دهند، سالم‌تر است. برای انجام این تحقیق، عروق مغزی 14 زن و مرد بین سنین 60 تا 80 ساله به مدت 10 سال از طریق آنژیوگرافی مورد مطالعه قرار گرفت. به‎طور معمول با بالا رفتن سن، عروق مغز تنگ‌تر می‎شوند اما نتایج این مطالعه نشان داد در گروهی که فعالیت و تحرک بدنی به ویژه فعالیت‎های هوازی بیشتری داشتند، عروق مغزی‌ جوان‎تر و سالم‎تر از افراد بی‎تحرک بود.  

..:::: تأثیر یادگیری زبان دوم در تقویت قدرت مغز ::::..

پژوهش صورت گرفته توسط محققان انگلیسی نشان می‌دهد، یادگیری زبان دوم پس از 10 سالگی باعث بهبود ساختار ماده سفید مغز می‌شود. در تحقیقات قبلی عنوان شده بود که یادگیری زبان دوم از سنین کودکی به تقویت ساختار مغز کمک می‌کند؛ اما پژوهش صورت گرفته توسط محققان دانشگاه کنت نشان می‌دهد، تأثیر یادگیری زبان خارجی بر ساختار مغز حتی پس از سن 10 سالگی نیز ادامه دارد. 
 
در این پژوهش، 20 فرد 30 ساله که یادگیری زبان انگلیسی را پس از سن 10 سالگی آغاز کرده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند؛ تصاویر اسکن مغزی این افراد حاکی از سطوح بالای بهبود ساختار در مناطق مسئول یادگیری زبان است. سپس این تصاویر با اسکن مغزی 25 فرد همسال که تنها به زبان انگلیسی صحبت می‌کردند، مقایسه شد که نشان می‌دهد، ساختار ماده سفید مغز افرادی که پس از 10 سالگی یادگیری زبان دوم را آغاز کرده بودند، تکامل یافته‌تر از افراد تک زبانه است. به گفته محققان، تعامل روزانه با دو یا چند زبان خارجی باعث تحریک شناختی مناطق مغزی درگیر با زبان شده و می‌تواند از بروز مشکلات شناختی مانند زوال عقل در سالمندی پیشگیری کند. نتایج این پژوهش در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم (PNAS)‌ منتشر شد.  

..:::: ظرفیت گسترده مغز برای ذخیره‌سازی خاطرات ::::..

مغز از توانایی خارق‌العاده‌ای برخوردار است که بدون هیچ گونه محدودیتی، اقدام به ذخیره‌سازی و بازیابی خاطرات، حتی رویدادهای بسیار مشابه می‌کند. مغز اقدام به تولید و ذخیره‌سازی خاطرات در شبکه‌های کوچکی به نام سلول‌های مغزی می‌کند؛ خاطرات رویدادها و مکان‌ها در ساختار هیپوکامپ ذخیره می‌شوند. 
 
برای بررسی توانایی منحصر بفرد مغز در ذخیره‌سازی خاطرات، محققان موسسه سیستم‌های علوم اعصاب کاولی در دانشگاه علوم و فناوری نروژ با همکاری محققانی از ایتالیا و جمهوری چک، توانایی موش ها در یادآوری مکان‌های مجزا، اما در عین حال مشابه را مورد بررسی قرار دادند. قدرت حافظه هفت موش آزمایشگاهی در 11 اتاقک مجزا بمدت دو روز مورد بررسی قرار گرفت؛ موش‌ها آزادانه در تمامی اتاقک‌ها در جستجوی خرده شکلات حرکت می‌کردند و محققان فعالیت مغزی در سلول‌های مکانی CA3 در هیپوکامپ را ثبت می‌کردند. سلول‌های مکانی (place cells) نورون‌هایی هستند که در یک محل خاص فعال می‌شوند. اتاقک ها بسیار مشابه هم بودند، اما موش‌ها همچنان قادر به ایجاد یک حافظه جداگانه و مستقل یا یک نقشه برای هر محیط بودند؛ سلول‌های مکانی CA3 یک الگوی منحصر بفرد برای هر محیط شکل می‌دادند. 
 
محققان دریافتند که این الگوهای منحصر بفرد در حافظه موش ذخیره می‌شوند، بطوریکه با ورود مجدد حیوان به یکی از این اتاق‌ها، نقشه فضایی از نخستین تجربه حضور در اتاق در مغز موش باز فعال می‌شود. این نتایج نشان می‌دهد که مغز دارای یک ظرفیت عظیم برای ذخیره‌سازی خاطرات است؛ توانایی ایجاد یک حافظه منحصر بفرد یا نقشه برای هر مکان، نحوه مدیریت مغز برای تمایز قائل شدن بین خاطرات بسیار مشابه و اشتباه نگرفتن رویدادهای شبیه هم را مشخص می‌کند. 
 این تحقیق همچنین نحوه عملکرد ترفند خاصی از حافظه موسوم به «روش جایگاه» را توضیح می‌دهد؛ این روش شامل برقراری ارتباط بین چیزهایی که می‌خواهید به یاد داشته باشید و مکان هایی است که به خوبی می‌شناسید. بطورمثال، با برقراری ارتباط بین خاطرات با اتاق‌های مختلف در خانه، براحتی می‌توانید از طریق راه رفتن در خانه بصورت ذهنی، آنچه نیاز دارید را به خاطر بیاورید. نتایج این تحقیق در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شد. 

..:::: مغز چگونه ترس را شناسایی می‌کند؟ ::::..

تیمی از دانشمندان به رهبری «بیو لیو» و «ماریو پنزو» در آزمایشگاه Cold Spring Harbor در نیویورک و دانشمندان دانشگاه استونی بروک امریکا، به چگونگی شناسایی‌کردن خطر توسط مغز پی بردند. محققان با استفاده از موش‌های مدل، مولفه‌ای را در مغز شناسایی کرده‌اند که مسؤول تشخیص خطرات و به یادآوردنشان و همچنین فعالسازی مغز برای واکنش‌نشان‌دادن به آن‌هاست.  
 
تیم علمی نخست بخشی از مغز موسوم به «هیپوتالاموس» را بررسی کرد و به ویژه بر روی «هسته‌ کناربطنی هیپوتالاموس» (PVT) متمرکز شد یعنی ناحیه‌ای که توسط هر دوی مولفه‌های استرس‌زای روانی و فیزیکی فعال می‌شود. دانشمندان به عنوان بخشی از آزمایشاتشان، از شوک‌های ملایمی برای ایجاد خطر استفاده کردند. آن‌ها همچنین موش‌های مورد بررسی را از لحاظ ژنتیکی اصلاح کردند تا نقش بخش‌های خاصی از مغز را در حفاظت از آن‌ها در مقابل خطر بررسی کنند. 
 محققان نخست دریافتند بخش PVT مغز به تهدیدات بسیار حساس بود؛ آن‌ها سپس نورون‌هایی را در «هسته کناربطنی هیپوتالاموس پشتی» (pPVT) بررسی کردند که با بخش جانبی آمیگدال مرکزی ارتباط برقرار می‌کردند. آمیگدال مرکزی، مکان خاطرات ترس در مغز است. دانشمندان از طریق تعدادی از آزمایش‌ها ارتباطات ورودی از جانب این نورون‌ها را سرکوب کردند و در نهایت دریافتند pPVT نقش مهمی را در تشخیص موقعیت‌های ترسناک و به یادآوردن آن‌ها ایفا می‌کند. این تحقیق درک دانشمندان از آناتومی مغز و عملکرد نرمال آن در یادآوری ترس را ارتقا می‌دهد و همچنین سرنخ‌هایی درباره پردازش اشتباه خطراتی ارائه می‌دهد که ممکن است به اضطراب، ترس‌های حاد و شاید اختلال استرس پس از سانحه بینجامد. جزئیات این دستاورد علمی در نشریه Nature قابل‌مشاهده است. 

..:::: مغز نوزادان فقط لحظات شادی را به یاد می‌آورد ::::..

بر اساس تحقیقات جدید مغز نوزادان فقط لحظات شاد را به خاطر می‌آورد. محققان دانشگاه بریگهام یانگ کشف کردند کودکان بیشتر آنچه موجب احساسات خوب می‌شود را به یاد دارند. محقق این تحقیق راس فلوم استاد روانشناسی دانشگاه بریگهام یانگ اظهار کرد: افرادی که بر روی مغز نوزادان تحقیق می‌کنند به تفاوت بین تاثیر احساس توجه دارند اما در حال حاضر برای اولین بار چگونگی شکل‌گیری این احساسات و تاثیرات آن در حافظه کودکان را مورد بررسی قرار دادیم. وی و همکارانش حرکت چشمان نوزادان پنج ماهه که در جلوی صفحه نمایش رایانه که شخصی با صدای شاد و یا عصبانی صحبت می‌کرد را مورد بررسی قرار دادند. کودکان با قرار گرفتن در برابر هر صدا واکنش سریعی نشان دادند. 
 
محققان برای بررسی بیشتر با هر یک از صداها اشکالی را برای کودکان به نمایش گذاشتند و بعد از بررسی حرکات چشم دریافتند کودکان اشکال مربوط به صداهای مثبت را به خاطر دارند. وی در ادامه افزود: ما معتقدیم تاثیرات مثبت بر سیستم توجه و برانگیختگی کودک موثر است و با ارتقا این سیستم ما قادر به تقویت پردازش الگوهای هندسی در حافظه کودک خواهیم بود. نتایج این تحقیق در نشریه رفتارها و بالندگی نوزادان منتشر شده است.  

..:::: مغز انسان کوچک‌تر شده است ::::..

دانشمندان دریافته‌اند که مغز انسان در طول 20 هزار سال گذشته کوچکتر شده و ما احتمالا در اثر اهلی شدن، حجمی از نورون‌های مغزمان به اندازه یک توپ تنیس را از دست داده‌ایم. بر اساس سوابق فسیلی، در پایان آخرین عصر یخی در 20 هزار سال قبل، مغز یک مرد متوسط 1500 سانتیمتر مکعب بوده است. اکنون این حجم 1350 سانتیمتر مکعب است، به این معنی که تقریبا به اندازه یک توپ تنیس از حجم نورونهای مغز از بین رفته است. 
روانشناسان دانشگاه بریستول به مقایسه کاهش اندازه مغز انسان با اختلافات بین مغز حیوانات وحشی و همتایان بومی آنها پرداختند. کاهش 10 درصدی اندازه مغز ممکن است با تغییر شیوه زندگی انسانها از شکارچی-جمع‌آوری کننده به جوامع کشاورزی مرتبط بوده که در آن، مهارتهای اجتماعی احتمالا به لحاظ تناسب اندام تکاملی اغلب از پرخاشگری پیشی گرفته است. به گفته دانشمندان اگر پرخاشگری در اینجا انتخاب می‌شد، ممکن بود به کاهش تستوسترون و دیگر هورمونهای تنظیم‌کننده رشد منجر شود. فرآیند مشابهی در پرورش حیوانات وحشی به شکل حیوانات اهلی صورت می‌گیرد. به گفته محققان، همه حیواناتی که اهلی شده‌اند، مغز آنها کوچکتر شده است.

..:::: نخستین نقشه مغز جنین انسان ارائه شد ::::..

نخستین نقشه مغز جنین در زمان رشد آن در رحم، جزئیات دقیقی از محل فعال بودن ژنهای مختلف در این مرحله حیاتی از زندگی جنین را ارائه می‌کند. این اطلس مغزی که توسط محققان موسسه علوم مغز آلن در سیاتل طراحی شده، به نمایش نشانه‌هایی در مورد آنچه انسانها را از حیوانات متمایز می‌کند و زمانی که اختلالاتی مانند اوتیسم در آن آغاز می‌شود، پرداخته است. این موسسه پیش از این نقشه‌هایی از مغز در حال رشد و بالغ موش، مغز در حال رشد میمون و مغز بالغ انسان طراحی کرده بود. نقشه جدید برای اولین بار به نمایش مغز در حال رشد انسان و بویژه بخش نوقشر در حال رشد که جایگاه عملکردهای شناختی بالاتر است، پرداخته است.
این نقشه به اندازه‌ای دقیق است که دانشمندان می‌توانند از آن برای بررسی گونه‌های مختلف سلولها در مراحل گوناگون رشد استفاده کنند. محققان این نقشه را با استفاده از مغزهای سالم پیش از تولد جنین از یک بانک مغزی تولید کردند. آنها از بافت مغز بدون ناهنجاری‌های شناخته شده یا ویروسهایی مانند اچ‌آی‌وی استفاده کردند. برای این پروژه، تصاویری از مغزها در دو مرحله متفاوت رشد پیش از تولد گرفته شد.
دانشمندان به منظور اندازه‌گیری فعالیت ژنی از یک ابزار قدرتمند موسوم به ریزآرایه دی‌ان‌ای استفاده کردند که سنجشی کمی از فعالیت هر ژن در ژنوم انسان را بطور همزمان ارائه می‌کند. آنها نتایج این فعالیت ژنی را با داده‌های موجودات دیگر بویژه موشها مقایسه کردند. موشها بطور گسترده در پژوهشهای زیست‌پزشکی به عنوان مدلی برای انسان استفاده می‌شوند و این نقشه‌ها می‌تواند به دانشمندان بینش جدیدی در مورد شباهتها و تفاوتهای مغز آنها با انسانها ارائه کند. محققان برخی از ژنها را شناسایی کردند که در مغز در حال رشد انسان فعال شده اما در مغز موشها خاموش مانده‌ بودند، یا بالعکس. برای مثال، مغز در حال رشد انسان حاوی ژنهایی است که در بخش فرونتال نسبت به همان بخش در مغز موش فعالتر هستند. بخش فرونتال با شخصیت و تصمیم‌گیری مرتبط است.
نقشه یک مغز سالم در حال رشد همچنین نشانه‌هایی در مورد منشا اختلالات رشد مانند اوتیسم ارائه می‌کند. مطالعات دیگر، ژنهای خاصی را آشکار کرده‌اند که در اوتیسم فعال هستند. محققان دریافتند که این ژنها در سلولهای عصبی تحریک‌کننده تازه تولید شده در قشر پیش از تولد فعال می‌شوند که نشان‌دهنده امکان آغاز اوتیسم از درون رحم است.
این نقشه‌های مغز در کنار یکدیگر تصویری از محل و زمان فعال شدن ژنهای مختلف را در مغز نشان می‌دهند. ژنها به رمزگشایی از پروتئینهایی می‌پردازند که همه کارهای حیاتی درون نورونها را انجام داده و درک پیچیده مغز انسان را افزایش می‌دهند. موسسه آلن یکی از سازمان‌های خصوصی حاضر در پرورژه BRAIN است که سال گذشته توسط باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا برپا شده است. همه اطلسهای مغز موسسه آلن بطور آنلاین دردسترس هستند و نتایج جدید نیز در مجله نیچر منتشر شده است.

..:::: سیگار موجب تغییر پوسته مغز می شود ::::..

نتایج یک مطالعه نشان می دهد که کشیدن سیگار علاوه بر ابتلا به سرطان و بیماری های قلبی و عروقی موجب تغییر پوسته مغز انسان نیز می شود. محققان می گویند که استعمال سیگار در ساختار مغز افراد جوان تغییراتی را ایجاد می کند و این تغییرات می تواند در افرادی که حتی مدت کمتری سیگار می کشند، نیز بروز کند. دانشمندان دانشگاه یو.سی.ال.ای در آمریکا در این مطالعه نوجوانان پانزده ساله سیگاری را مورد بررسی قرار دادند. این افراد روزی هفت نخ یا بیشتر سیگار می کشیدند.
این مطالعه نشان داد که در 100 درصد این نوجوانان تغییراتی در پوسته مغز رخ داده است که می تواند موجب زوال عقل شود. محققان می گویند: این عادت کشنده ، منطقه تصمیم گیری را در مغز دچار اختلال می کند و به همین دلیل سیگاری ها امکان به کار گرفتن نیروی خود را به منظور ترک سیگار از دست می دهند. نتایج این مطالعه همچنین نشان می دهد که تغییرات عصبی زیستی که از نتایج سیگار کشیدن است علت وابستگی بزرگسالان سیگاری (که از دوره نوجوانی شروع به سیگار کشیدن کرده اند) به سیگار است . این مطالعه در شماره اخیر ( ماه مارس ) نشریه Neuropsychopharmacology منتشر شده است.

..:::: دعوای والدین سبب کاهش رشد مغز کودکان می شود ::::..

تحقیقات اخیر محققان انگلیسی نشان می دهد دعوای والدین درحضور کودکان به علت کاهش رشد مغز آنها، می تواند تاثیرات جبران ناپذیری در زندگی آینده کودک داشته باشد. اسکن مغز کودکانی که تا سن ۱۱ سالگی تجربه مشکلات خفیف یا متوسط خانوادگی داشته اند، نشان می دهد رشد مغزی این کودکان دچار اختلال بوده و این افراد می توانند در معرض خطر بیماری های روانی باشند. این مشکلات شامل دعوا و جروبحث پدر و مادر، سوء استفاده جسمی یا عاطفی و نبود محبت و ارتباط بین اعضای خانواده است.
مطالعات پیشین در مورد تاثیر بی توجهی شدید والدین بر سوء رفتار و بدرفتاری در نوجوانان متمرکز بود. با این حال، این یافته های جدید نشان می دهد حتی مشکلات کم خانوادگی نیز تاثیرات قابل توجهی بر زندگی کودکان دارد. دانشمندان دانشگاه وست آنجلیا (East Anglia) در انگلیس با استفاده از تصویربرداری، مغز 58 نوجوان 17 تا 19 ساله را مورد بررسی قرار دادند. این نوجوانان بخشی از یک گروه بزرگتر 1200 نفری بودند. از والدین این افراد خواسته شد تا هر رویداد منفی در زندگی فرزندانشان را از زمان تولد تا سن 11 سالگی بیان کنند.
محققان مشاهده کردند که مخچه نوجوانانی نوجوانانی که در کودکی با مشکلات خانوادگی کم یا متوسط رو به رو بوده اند، کوچکتر از بقیه است. این بخش از مغز، مربوط به یادگیری مهارت، مقررات، کنترل استرس و موتور حرکتی- حسی است. به گفته محققان کوچک بودن مخچه ممکن است خطر ابتلا به مشکلات روانی در مراحل بعدی زندگی را افزایش دهد. شرح کامل نتایج این بررسی در نشریه (NeuroImage) منتشر شده است.

..::::  مغز انسان از 45 سالگی پیر می شود  ::::..

یک مطالعه جدید نشان می دهد که روند پیر شدن مغز انسان از 45 سالگی آغاز می شود. در این مطالعه محققان انگلیسی هفت هزار داوطلب 45 تا 70 ساله را مورد بررسی قرار دادند. نتیجه این مطالعه این نظریه را که مغز پس از 60 سالگی پیر می شود را رد می کند. این مطالعه نشان داد که بعد از 45 سالگی فعالیت مغز کاهش می یابد و تغییرات قابل توجهی در فعالیت بخش حافظه، ذخایر لغوی و روندهای فکری بوجود می آید.
محققان می گویند: این روند غیرقابل بازگشت است و با گذشت زمان سریعتر هم می شود بطوریکه تا سن 70 سالگی مردان 10 درصد و زنان 7 درصد فعالیت مغز خود را از دست می دهند. این در حالی است که مطالعات مختلف نشان داده اند که ورزش تاثیرات مثبتی بر مغز و روند پیر شدن مغز دارد.
مطالعات محققان نشان داده که ورزش از تحلیل رفتن مغز با بالا رفتن سن جلوگیری می کند. به گفته محققان ، انجام فعالیت فیزیکی با بالا رفتن سن از کوچک شدن قسمت هایی از مغز که بر حافظه و تفکر تاثیر می گذارد، جلوگیری می کند. فعالیت فیزیکی و ورزش نه تنها از تغییرات مغز بر اثر بالا رفتن سن جلوگیری می کند، بلکه تاثیرات ذهنی و اجتماعی زیادی نیز بر ورزشکاران می گذارد.

ادامه نوشته

..::::  باکتری‌های روده بر فعالیت مغز اثر می‌گذارند  ::::..

مطالعات جدید محققان آمریکایی شواهدی را از وجود ارتباط بین باکتری‌های روده و مغز ارائه داده‌اند. این یافته‌ها سلامت رفتاری و روانی را در شرایطی مانند اضطراب و اوتیسم ارتقا خواهد داد. دکتر امران میر، استاد پزشکی و روانکاوی دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس، تصاویر ام‌آرآی مغزهای داوطلبان حاضر در تحقیقات خود را برای مشاهده اثرگذاری باکتری‌های روده روی مغز آنها، مطالعه کرده است. با تحلیل 60 سوژه، میر دریافت که ارتباطات بین نواحی مغز بسته به این که کدام نوع باکتری بیشتر در روده فرد غالب است، متفاوت بود. مطالعات نشان می‌دهد، همچنین ارتباطی بین باکتری‌های روده و اختلالات رفتاری مانند اوتیسم وجود دارند. گفته می‌شود، اثرگذاری رژیم‌های غذایی دارای چربی، قند و نمک بالا روی باکتری‌های روده می‌تواند در بروز اوتیسم دخیل باشد. میر در حال حاضر به دنبال بررسی این موضوع است که آیا دادن آنتی‌بیوتیک‌های مکرر به نوزادان می‌تواند با از بین‌بردن باکتری‌های مفید در روده‌هایشان، بر مغز آنها اثر بگذارد یا خیر.

ادامه نوشته

..::::  مغز هم هورمون جنسی زنانه تولید می‌کند  ::::..

بر اساس مطالعات جدید، مغز می‌تواند استروژن (هورمون جنسی زنانه) را تولید و ترشح کند. محققان بر این باورند که هیپوتالاموس می‌تواند به طور فعال این هورمون را در میمون‌های رزوس ترشح کند. هیپوتالاموس بخشی از مغز است که در تنظیم چرخه ماهیانه زنان و تولیدمثل آن‌ها دخیل است. این یافته‌ها دارای مفاهیم مهمی برای انسان‌هاست، زیرا سیستم اعصاب و غدد تولیدمثل میمون‌های روزس(که هورمون‌ها را تولید و ترشح می‌کند) به انسان‌ها شباهت دارد.
محققان دریافتند که استرادیول می‌تواند به سرعت در مغز تولید شود. استرادیول یکی از سه هورمون استروژن طبیعی و هورمون اصلی دخیل در تولیدمثل زنانه است و بر دیگر کارکردهای بدن از قبیل وزن و حافظه‌ نیز تاثیرگذار است. گرچه دانشمندان پیش‌تر بر این باور بودند که ناحیه هیپوتالاموس مغز در تنظیم چرخه ماهیانه و تولیدمثل زنان ایفای نقش می‌کند، «آی ترازاوا»، استاد دانشکده پزشکی ویسکونسین-مادیسون و همکارانش نشان دادند این ناحیه قادر به تولید سریع استرادیول و کمک به کنترل مولفه GnRH است.
مولفه GnRH شامل هورمون‌های پروتئینی است که به تنظیم رشد بدن، رشد جنسی و عمل تولیدمثل کمک می‌کنند. ترازاوا گفت: این یافته‌ها نه تنها مفهوم چگونگی تنظیم‌شدن رفتار تولیدمثل را تغییر می‌دهد، بلکه دارای مضامینی برای درک و درمان طیفی از بیماری‌ها و اختلال‌هاست. گرچه استروژن عموما با رابطه جنسی و تولیدمثل مرتبط است و در قرص‌های پیشگیری از بارداری به کار می‌رود، عدم تعادل این هورمون می‌تواند با آلزایمر، سکته‌مغزی و افسردگی مرتبط باشد. جزئیات این مطالعه در مجله Neuroscience منتشر شد.

ادامه نوشته

..::::  شناسایی منطقه تصمیم‌گیری‌های مهم در مغز   ::::..

محققان دانشگاه بریتیش کلمبیا طی پژوهشی متوجه نقش حیاتی قسمتی از مغز در قدرت تصمیم گیری شدند. محققان دریافتند منطقه‌ای در مغز موسوم به "lateral habenula" یا به اختصار "LHB" که پیش از این در بروز افسردگی و رفتارهای اجتنابی پر نقش عنوان شده بود، در اقدام به تصمیم گیری‌های مهمی نظیر انتخاب فرصت شغلی بهتر یا خرید خانه و خودرو نیز به عنوان عاملی جدایی ناپذیر محسوب می‌شود.
طی این مطالعه، دانشمندان موش‌های آزمایشگاهی را به منظور انتخاب پاداش کوچک منظم (پلت غذا) یا پاداش بالقوه بزرگتر (چهار پلت غذا) که به طور نامنظم به آنها داده می‌شد، تربیت کردند. مانند انسان‌ها، موش‌ها هم تمایل به انتخاب پاداش‌های بزرگتر داشتند؛ البته زمانی این پاداش‌های بزرگ را انتخاب می‌کردند که بازه‌های زمانی بین این پاداش‌ها کم بوده و علاوه بر این ریسک کمتری را برای این پاداش متحمل می‌شدند. در غیر این صورت، پلت‌های غذایی کمتر را انتخاب می‌کردند.
تحقیقات پیشین نشان داده که غیر فعال کردن (LHB) می‌تواند باعث شود که موش‌ها جایزه بزرگتر و به اصطلاح پر ریسک‌تر را انتخاب کنند. اما در این تحقیق موش‌ها طی زمان‌های مختلف، هر دو گزینه را انتخاب می‌کردند؛ بدین معنا که قدرت انتخابشان را برای انتخاب گزینه بهتر از دست داده بودند.
به گفته محققان، یافته‌های به دست آمده برای درمان افسردگی، کاربردهای مهمی خواهد داشت چرا که "تحریک عمقی مغز" که تصور می‌شد (LHB) را غیر فعال می‌کند، نشان داده که علائم افسردگی را در انسان‌ها بهبود می بخشد و این نتایج حاکی از آن است که این بهبود به این خاطر نیست که بیماران احساس خوشحالی می کنند بلکه دیگر به چیزهایی که باعث احساس افسردگی شان می‌شده، توجه نمی‌کنند! به گفته پژوهشگران، درک بیشتر فرآیند تصمیم گیری در مغز، امری بسیار مهم است چرا که بسیاری از اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی، سوء مصرف مواد محرک و افسردگی با بروز اختلال در این فرآیند مرتبط هستند. این پژوهش در مجله "Nature Neuroscience " منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  مغز در ابتلا به ديابت چه نقشي دارد؟  ::::..

بررسي يک تحقيق جديد حاکي از آن است که شواهد فزاينده‌اي از اين ايده حمايت مي‌کنند که مغز نقش کليدي در تنظيم سطح گلوکز طبيعي خون و ابتلا فرد به ديابت نوع 2 دارد. در اين مقاله که در آخرين شماره نشريه معتبر و علمي Nature به چاپ رسيده، محققان دانشگاه‌هاي واشنگتن، سينسيناتي و ميشيگان در ايالات متحده آمريکا با همکاري دانشمندان دانشگاه فني مونيخ آلمان از يک سيستم مرکزي مغزي پرده برداشته‌اند که مي‌تواند سطح قند خون را از طريق مکانيسم‌هاي انسوليني و غيرانسوليني به حالت طبيعي خود بازگرداند. براساس اين ايده، تنظيم سطح گلوکز طبيعي خون به فعل و انفعالات بسيار هماهنگ ميان اين سيستم مغزي و توليد انسولين از سلول‌هاي بتاي پانکراس وابسته است. اگر اين نظريه درست باشد، مي‌تواند باعث بازشدن دري شود به رويکردهاي کاملا جديد براي پيشگيري و درمان بيماري ديابت نوع 2 و حتي درمان کامل اين بيماري و برگشت‌ناپذير شدن کامل آن. در اين مقاله، نويسندگان توضيح مي‌دهند که براي حدود يک دهه است که پژوهشگران معتقدند مغز نقش مهمي در طبيعي نگاه داشتن سطح قند خون دارند، اما از زمان کشف انسولين در سال 1920، تمامي تمرکزها به سوي آن جلب شد و در حال حاضر تمامي درمان‌هاي موجود بيماري ديابت روي آن تمرکز دارند. البته داروهاي موجود نيز از پس کنترل سطح بالاي قند خون خوب برآمده‌اند، اما نتوانسته‌اند آن را به طور کامل درمان کنند و همين امر حکايت از آن دارد که علل ديگري هم در اين بازي سهيم هستند. حال توجه دانشمندان دوباره به نقش کليدي مغز بازگشته و مدارهاي اصلي موجود در هيپوتالاموس و ديگر نواحي مغز و از سوي ديگر، سلول‌هاي توليد کننده انسولين را در پانکراس در اين امر دخيل مي‌دانند. آنها معتقدند که ديابت نتيجه به هم خوردن هم سيستم سلول‌هاي بتاي پانکراس و هم سيستم مرکزي مغز براي تنظيم سطح قند خون است. درواقع مغز انسان مکانيسمي به نام «اثر گلوکز» دارد که برداشت گلوکز را بوسيله بافت‌ها تنظيم مي‌کند و نکته مهم آنکهاين مکانيسم مستقل از سلول‌هاي بتاي پانکراس عمل مي‌کند. وقتي ديابت رخ مي‌دهد که اول سيستم مغزي شکست خورده و همين امر باعث وارد آوردن فشار روي سيستم پانکراس مي‌شود. سيستم مذکور در ابتدا مقاومت کرده و مايل است که شکست مغز را جبران کند، اما خود نيز در نهايت شکست را مي‌پذيرد و تسليم مي‌شود. نتيجه اين که تنظيم قند خون وارد يک چرخه معيوب شده و پاياني جز ابتلا به ديابت نوع 2 براي آن متصور نيست. انسولين درماني ممکن است سطح بالاي قند خون را کاهش دهد اما اين تنها حل کردن نيمي از مشکل است. بايد شکست سيستم مرکزي مغز نيز تعمير شود و به حالت اوليه خود بازگردد. در چنين حالتي نه تنها نگاه داشتن سطح قند خون در حد طبيعي امکان‌پذير است که شايد بتوان به درمان کامل و برگشت‌ناپذير شدن اين بيماري پرهزينه نيز اميد داشت.

ادامه نوشته

..::::  مغز چه می‌بیند که چشم نمی‌بیند؟  ::::..

دانشمندان آمریکایی تأکید می کنند، برخلاف مدل های پذیرفته شده در خصوص نحوه پردازش اطلاعات بصری توسط مغز، این عضو مهم بدن قادر به دیدن چیزهایی است که فرد آنها را نمی‌بیند. محققان دانشگاه آریزونا به سرپرستی «جی سانگوئینتی» در تحقیقات خود، قدرت پردازش بصری مغز را مورد ارزیابی قرار دادند؛ مجموعه‌یی از تصاویر یکدست سیاه در پس زمینه سفید که برخی از آنها شامل اشیای قابل تشخیص و واقعی بودند، به شرکت کنندگان نشان داده شدند.
امواج مغزی داوطلبان در زمان مشاهده این تصاویر با کمک دستگاه الکتروآنسافلوگرام (EEG) بررسی شده و پردازش بصری معنادار مغز مشخص شد. باوجود اینکه افراد قادر به مشاهده اشکال یکدست سیاه نبودند، اما مغز بطور مداوم در حال پردازش بصری تصویر بود؛ مغز این تصاویر را تفسیر می‌کرد و اگر اشکال تداعی کننده چیزی نبودند، فرد هیچ آگاهی از آن شیئ پیدا نمی‌کرد. 
بسیاری از نظریه‌ها این موضوع را مطرح می‌کنند که بدلیل نیاز به انرژی بالا برای پردازش اطلاعات بصری، مغز تنها اقدام به پردازش لحظه یی اطلاعات می‌کند. در حقیقت مغز کار پردازش اطلاعات بصری ورودی را تا سطح درک معنای آنچه مشاهده می‌شود برعهده دارد؛ در این حالت مغز با پردازش تمامی اطلاعات بصری، بهترین تفسیر را در اختیار فرد قرار می‌دهد. نتایج این مطالعه در مجله Psychological Science منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  ژن‌ها متهم اصلی پیر شدن مغز  ::::..

محققان موسسه تحقیقات پزشکی تگزاس نشان داده‌اند که کاهش عملکرد مغزی در پیری طبیعی تحت تاثیر ژن‌ها قرار دارد. دانشمندان اظهار کرده‌اند که شناسایی ژن‌های مرتبط با پیری مغز می‌تواند به ارتقای درک انسان از فرآیندهای زیستی حاکم بر زوال طبیعی وابسته به سن منجر شود.
محققان در یک شجره‌نامه بزرگ شامل 1129 انسان از سنین 18 تا 83 سال به ثبت اثرات عمیق پیری از جوانی تا پیری بر توان عصبی شناختی و اقدامات ماده سفید مغز پرداختند. ماده سفید بطور فعال بر چگونگی یادگیری و عملکرد مغز تاثیر می‌گذارد.
بنظر می‌رسد که مواد ژنتیکی به اشتراک گذاشته شده در میان خویشاوندان بیولوژیکی می‌تواند تغییرات مشاهده شده در عملکرد مغز در اثر بالا رفتن سن را پیش‌بینی کند.
به گفته دانشمندان، استفاده از شجره‌نامه بزرگ انسانی به ارائه یک منبع قوی برای اندازه‌گیری چگونگی تغییر عوامل ژنتیکی با افزایش سن می‌پردازد. محققان با اجرای یک تحلیل و بررسی پیچیده، یک مبنای ارثی را برای زوال عصبی در پی بالا رفتن سن نمایش دادند که می‌توان آنرا به عوامل ژنتیکی نسبت داد. همچنین آنها دریافتند که کاهش یکپارچگی ماده سفید در اثر پیری تحت تاثیر ژنها قرار دارد. پژوهشهای بیشتر نشان داده که مجموعه‌های مختلف ژنها برای این دو فرآیند زیستی پیری مسئول هستند.

ادامه نوشته

..::::  کشف ناحیه‌ مسؤول اشکال توهمی در مغز  ::::..

تیمی از دانشمندان دانشگاه واندربیلت ناحیه‌ای در مغز را کشف کرده‌اند که مسؤول ساخت اشکال و سطوح توهمی است. تیم تحقیقاتی الکساندر میر، استادیار روانشناسی دانشگاه واندربیلت، گروه‌هایی از نورون‌ها را در ناحیه‌ای از visual cortex موسوم به V4 کشف کرده‌اند که چنانچه شخصی در حال تماشای الگویی باشد که چنین توهمی را خلق می‌کند، شلیک می‌کند و زمان تماشای یک الگوی کاملا مشابه که توهم خلق نمی‌کند، آرام می‌نشیند.
این مطالعه نشان می‌دهد طیف متنوعی از گونه‌ها شامل میمون‌ها، گربه‌ها، جغدها، و حتی زنبورهای عسل این توهم را درک می‌کنند. بنابراین، دانشمندان معتقدند آن‌ها محصولات فرعی شیوه‌هایی هستند که مغز برای شناسایی شکارچیان یا طعمه پنهان‌شده در بوته‌ها تکامل داده و این قابلیت دارای ارزش بقای قابل‌توجهی است. گرچه دانشمندان بیش از یک قرن پیش خطوط گمراه‌کننده و توهمی را کشف کردند، فقط طی 30 سال گذشته بوده که مطالعه آن‌ را آغاز کرده‌اند.
آن‌ها مکانیسم‌های درونی را که مغز از آن‌ها برای تفسیر ورودی حسی به کار می‌برد، آشکارسازی می‌کنند. در پستاندارن محرک‌های بصری در پشت مغز و در ناحیه‌ای موسوم به visual cortex پردازش می‌شوند. تلاش‌ها جهت ترسیم این ناحیه نشان‌ داده‌اند که پنج ناحیه مختلف در پشت مغز تشکیل و از V1 تا V5 برچسب‌گذاری شده‌اند.
visual cortex اولیه (V1) محرک‌های واردشده از چشم را می‌گیرد و آن‌ها را توسط تعدادی از ویژگی‌های اساسی شامل جهت‌دهی، رنگ و تنوع فضایی طبقه‌بندی می‌کنند. این ناحیه همچنین اطلاعات را به دو گذرگاه موسوم به جریان‌های dorsal و ventral تقسیم می‌کند. از V1، هر دوی جریان‌ها به سمت ناحیه اصلی visual cortex مسیردهی می‌شوند. V2بسیاری از همان کارکردهای V1 را انجام می‌دهد اما پردازش پیچیده بیشتری را به آن‌ها می‌افزاید. این پردازش شامل تشخیص نابرابری‌ها در سیگنال‌های ورودی از دو چشم است که بینایی دو چشمی را تولید می‌کند.
از V2، یک گذرگاه که گاهی "گذرگاه کجا" نامیده می‌شود، به V5 می‌رود و با مکانیابی شی و کشف حرکت مرتبط است. گذرگاه دیگر که گاهی "گذرگاه چه‌ چیزی" نامیده می‌شود، به V4 می‌رود و با نمایش شی و شکل‌دادن شناخت مرتبط است. مطالعات نشان‌ داده که V4 در هر دو توجه بصری و شناخت شیء دخیل است، بنابراین دانشمندان تصور کردند که شاید در ایجاد با خطوط توهمی نیز نقش دارد. محققان نخست به دنبال نورون‌هایی در V4 بودند که با مکانیابی‌های مختلف در میمونها مرتبط بودند.
زمانی که این نقشه‌ها کامل شدند، آن‌ها میمون‌ها را تشویق کردند به یک صفحه شامل نمونه‌ای از خطوط توهمی موسوم به مربع Kanizsa نگاه کنند.
این نمونه شامل ارقام Pac-Man با "دهان‌هایی" بود که گوشه‌های یک مربع را شکل می‌دادند. زمانی که Pac-Men سیاهر‌نگ بر روی یک پس‌زمینه سفید قرار داده می‌شود، مغز مربع روشن و سفیدی را خلق می‌کند که آن‌ها را به هم متصل می‌کند.
هنگامی که میمون‌ها به مربع نگاه می‌کردند، محققان دریافتند که نورون‌هایی که ناحیه‌ای در قسمت وسط Pac-Men را نمایش داده‌اند (ناحیه‌ای که با یک مربع توهمی پوشیده شده بود) شروع به شلیک کردند. با این حال، هنگامی که میمون‌ها همان چهار Pac-Men را با "دهان‌هایشان" به سمت خارج نگاه کردند، (جهتی که توهم را خلق نمی‌کند) این نورون‌های مرکزی خاموش ماندند. به گفته میر، اساسا مغز مانند یک کارآگاه عمل می‌کند و به سرنخ‌هایی در محیط پاسخ می‌گوید و بهترین حدس‌ها را مبنی بر این که این سرنخ ها چگونه با یکدیگر در بهترین حالت تناسب دارند، می‌سازد. با این حال، در حالت توهم‌ها، مغز به نتیجه‌گیری نادرستی می‌رسد.

ادامه نوشته

..::::  فقر، مغز را کوچک می‌کند  ::::..

فقر و سوء‌تغذیه در دوران کودکی می‌تواند منجر به کوچک شدن مغز شود. یافته‌های تازه پژوهشگران در آمریکا به ارتباط بین سوء تغذیه و توانایی‌های ذهنی و عملکرد آن در مدرسه می‌پردازد. دانشمندان با انجام اسکن مغز 145 کودک 6 تا 12 ساله دریافتند سوء تغذیه با هیپوکامپ کوچکتر و مناطقی از آمیگدال مغز مرتبط است که هر دو در فرایند حافظه و واکنش‌های احساسی دخیل هستند.
در این مطالعه مشخص شد مقدار ماده خاکستری و سفید در مغز کودکان با سوء تغذیه، کمتر بود. نتایج حاصل از اسکن نشان داد که اثر کوچک شدن مغز ناشی از سوء تغذیه در کودکان با محیط خانه پر تنش که پدر و مادر فاقد مهارت‌های پرورشی بودند نیز به طور قابل توجهی برجسته بود. پروفسور جوان لابی روانپزشک کودکان از دانشگاه واشنگتن اظهار کرد: ما پس از سال‌ها مطالعه دریافتیم، سوء تغذیه یکی از اصلی‌ترین عوامل رشد و نمو ضعیف در کودکان است. تعداد فزاینده‌ای از مطالعات تصویربرداری از مغز به تازگی نشان داده است که سوء تغذیه همچنین دارای یک اثر منفی بر روی رشد مغز بوده است. این تحقیق در آخرین شماره نشریه آنلاین مجله JAMA کودکان منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  قدرت مغز در تولید مسکن برای کاهش دردهای جسمی و روحی  ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط محققان دانشگاه میشیگان نشان می‌دهد، مواد شیمیایی که به تسکین دردهای فیزیکی کمک می‌کنند، در تسکین دردهای عاطفی نیز تاثیرگذار است. تحقیقات نشان می‌دهد، مغز انسان و حیوانات قادر به انتشار مواد شیمیایی برای کاهش دردهای فیزیکی است. محققان دانشکده پزشکی دانشگاه میشیگان در این مطالعه از 18 فرد بزرگسال خواستند که عکس ها و پروفایل های شخصی تعدادی از افراد را بررسی و کسانی که علاقه مندی بیشتری نسبت به آنها احساس می‌کنند را انتخاب کنند. سپس این افراد در داخل دستگاه تصویربرداری مغزی به نام اسکنر PET قرار داده شدند.
اسکن های مغزی انتشار ماده شیمیایی موسوم به opioid را نشان می‌دهد که این اثر بیشتر در مناطق مغزی جسم مخطط شکمی، آمیگدالا یا بادامه مغز، تالاموس خط میانی و ماده خاکستری دور قناتی (PAG) بعنوان مناطق درگیر در دردهای جسمی دیده می‌شوند. پس از اسکن مغزی به افراد گفته شد، افرادی که انتخاب کرده‌اند، تمایلی به دوستی با آنها ندارند. هرچه میزان ترشح ماده opioid در ناحیه دیگری از مغز موسوم به قشر سینگولیت در زمان شنیدن خبر طرد شدن اجتماعی بیشتر باشد، میزان ناراحتی فرد کمتر خواهد بود.
در تحقیقات قبلی، انتشار مواد شیمیایی opioids در زمان پریشانی و انزوای اجتماعی در حیوانات مشخص شده بود، اما محل دقیق وقوع آن در مغز انسان تاکنون شناسایی نشده بود. این درک جدید از توانایی مغز در انتشار مسکن دردهای جسمی و روحی می تواند به توسعه داروهای جدید برای درمان افسردگی و سایر اشکال اضطراب اجتماعی کمک کند. نتایج این مطالعه در مجله Molecular Psychiatry منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  کشف ناحیه‌ای فراتر از کمای عمیق در مغز  ::::..

گروهی از دانشمندان در مطالعات جدید خود مدعی کشف ناحیه‌ای فراتر از کمای عمیق در مغز شدند. دانشمندان دانشگاه مونترال و «مرکز پزشکی رجینا ماریا» در رومانی با تحقیقات بر روی یک مرد و 26 گربه مدعی شدند مرز جدیدی را در عملکرد مغز یافته‌اند؛ فعالیتی که فراتر از خط EEG مسطحی است که نوعا مرگ مغزی فردی که در کمای عمیق فرو رفته است را نشان می‌دهد.
محققان در مطالعاتشان فعالیت مغزی نامعمولی در داده EEG یک مرد در کمای عمیق را مشاهده کردند. این فرد در حال دریافت فرایندهای پزشکی ضدصرع بود. دانشمندان حاضر در این مطالعه دریافتند الگوی ناشناخته‌ای از امواج الکتریکی، که Nu-complexes نامیده شد، در وضعیت کمای عیمق‌تر نسبت به فعالیت EEG که پیش‌تر دیده شده بود، آغاز شد. محققان سپس 26 گربه را در وضعیت کمای عمیق قابل‌بازگشت (فراتر از نقطه خط EEG مسطح و زمانی که فعالیت در غشای مغزی کاملا آرام می‌گیرد) قرار دادند. آن‌ها مشاهده کردند که هر یک از گربه‌ها فعالیتی را در ناحیه هیپوکاموس از خود بروز دادند و سیگنال‌های موجود سپس به غشای مغزی بازچینش شدند. هیپوکاموس بخشی از مغز است که با یادگیری و حافظه سروکار دارد.
این موضوع حاکی از آن نیست که بیمارانی که مغزشان مرده اعلام شده، ناگهان از کما برمی‌خیزند، زیرا مغزهایی که در این مطالعه بررسی شدند، سالم بودند و وضعیت‌های کما نیز با دارو ایجاد شدند و همچنین قابل‌بازگشت بودند. اما این نوع عمیق‌تر کما می‌تواند شکل بهتری از حفاظت از سیستم عصبی نسبت به سطح کمایی باشد که یک خوانش EEG مسطح ایجاد می‌کند.
زمانی که بیماری در وضعیت کمایی قرار می‌گیرد که از لحاظ دارویی اغوا شده، فقدان فعالیت مغزی وی موجب ضعف بنیه می‌شود، بنابراین، فعالیت مغزی بیشتر در درازمدت موثر است. یک مغز غیرفعال که از کمای مزمن بیرون آمده، می‌تواند در شکل بدتری نسبت به مغزی باشد که دارای فعالیت حداقل بوده است. در این مطالعه چون فعالیت مغزی فقط در یک انسان منفرد مشاهده شد، تحقیق بیشتری برای درک این پدیده لازم است. جزئیات این موفقیت علمی در PLOS ONE منتشر شد.

ادامه نوشته

..::::  دستيابي به جديدترين روش جلوگيري از عفونت مغز  ::::..

محققان دانشگاه چانگ گانگ تايوان به يك روش جديد جلوگيري از عفونت مغز دست يافتند.معمولا پس از جراحي مغز، اين عضو حساس دچار عفونت مي شود و برطرف كردن اين عفونت دردسر بزرگتري به همراه دارد و براي درمان آن گاهي لازم است كه مغز دوباره باز شود. يكي ديگر از روش هاي درمان عفونت مغز، استفاده از دوزهاي بالاي داروهاي آنتي بيوتيك است كه عوارض جانبي جدي به دنبال دارد.
محققان براي حل اين مشكل يك ايمپلنت پليمري ساخته اند كه ميزان مورد نياز از دارو را در خود نگه مي دارد و به مرور زمان به ناحيه موردنظر وارد مي كند. اين ايمپلنت هنگام جراحي در مغز بيمار قرار مي گيرد و پس از اتمام عمل در مغز باقي مي ماند تا از بروز عفونت جلوگيري كند. پس از اتمام كار نيازي به عمل جراحي براي برداشتن ايمپلنت وجود ندارد و اين پليمر به مرور زمان توسط بافت هاي بدن جذب مي شود.
اين ايمپلنت درماني از پليمري ساخته شده است كه كاملا با بدن انسان سازگار است و هيچ عارضه جانبي دربرندارد. مراحل اوليه اين آزمايش روي موش انجام شده است؛ محققان پليمر فيلمي را روي قسمتي از بافت سالم مغز موش قرار داده اند و نحوه واردشدن دارو به بخش هاي مختلف را رديابي كرده اند. گزارش كامل اين تحقيقات در شماره اخير نشريه ACS Chemical Neuroscience به چاپ رسيده است.

ادامه نوشته

..::::  بازی‌های ویدیوئی عملکرد مغز سالمندان را بهبود می‌بخشد  ::::..

نتایج جدید تحقیقات محققان نشان داده است که انجام بازی‌های ویدیوئی مانند ماشین بازی به بهبود قوه ادراک سالمندان کمک می‌کند. نتایج محققان آمریکایی نشان داده است فعالیت مغز با این بازی‌ها می‌تواند زوال حافظه که در نتیجه بالا رفتن سن است را به خوبی رفع کند. در این مطالعه، داوطلبان ماشین‌های انتخابی را در مسیرهای باریک و علائم مختلف و پراکنده هدایت کردند. افراد پیرتر در این بازی نسبت به افراد جوان عملکرد ضعیف‌تری داشتند. اما بعد از 12 ساعت بازی کردن در طی یک ماه مشخص شد داوطلبان بین سنین 60 تا 85 سال نسبت به افراد 20ساله که برای اولین بار بازی می‌کردند نتیجه بسیار بهتری را نشان دادند و این نتایج بعد از 6 ماه بسیار بهتر شد تا جایی که سالمندان بازی‌ها را متوقف کردند.

ادامه نوشته

..::::  تقویت عملکرد مغز با خواب عمیق  ::::..

محققان آمریکایی دریافته‌اند خواب عمیق به تقویت عملکرد سلول‌های مغزی و بهبود توانایی مغزی افراد کمک می‌کند. به گفته دانشمندان، هنگام خواب ژن‌هایی در مغز فعال می‌شوند که نقش حیاتی در بازسازی و رشد سلول‌های مغزی ایفا می‌کنند. محققان دانشگاه ویسکانسین، مدیسون در تحقیقات خود نشان داده‌اند که خواب کافی باعث تقویت تولید سلول‌های خاص مغز موسوم به «الیگودندروسیت» می‌شود؛ این سلول‌ها لایه محافظی در اطراف مغز ایجاد می‌کنند.
الیگودندروسیت ها اقدام به ساخت لایه محافظ میلین در بافت مغز سالم و در پاسخ به آسیب‌های مغزی می‌کنند؛ لایه میلین که شباهت زیادی به عایق اطراف سیم برق دارد،‌ حرکت سریع پیام‌های الکتریکی از سلولی به سلول دیگر را فراهم می‌کند.
محققان فعالیت ژن‌ها در الیگودندروسیت های موش‌ها را در هنگام خواب و اجبار برای بیدار ماندن اندازه‌گیری کردند. ژن‌های تقویت کننده تشکیل میلین در طول خواب فعال می‌شوند و برعکس، در زمان بیدار ماندن این ژن‌ها در مرگ سلول‌ها و پاسخ به استرس سلولی دخیل هستند. کیفیت خواب یا کاهش زمان خواب نقش موثری در بازسازی و ترمیم سلول‌ها یا صدمات مغزی ایفا می‌کنند. نتایج این مطالعه بر روی حیوانات که در مجله Neuroscience منتشر شده است، می‌تواند به درک جدید در مورد نقش خواب در بازسازی و رشد مغز در انسان منجر شود.

ادامه نوشته

..::::  ظرفيت عجيب مغز انسان براي همدردي  ::::..

مطالعات اخير محققان دانشگاه ويرجينيا واقع در آمريكا نشان مي دهد مغز انسان توانايي هاي بارزي براي همدردي دارد. محققان دانشگاه ويرجينيا واقع در آمريكا اعلام كردند مغز انسان توانايي بسياري براي همدردي با افراد ديگر دارد به ويژه اگر اين افراد در نزديكي فرد زندگي كنند. دكتر جيمز كوآن استاد روانشناسي كالج هنر و علوم دانشگاه ويرجينيا و سرپرست گروه محققان با استفاده از اسكن مغزي نشان داد، انسان با كساني كه مي شناسد و آن ها را دوست دارد ، بيشتر احساس همدردي مي كند.
محققان در اين مطالعه، مغز ۲۲ جوان بالغ را مورد اسكن (FMRI) مغزي قرار دادند. سپس شوك خفيف الكتريكي به بدن آن ها يا به يكي از دوستان و يا غريبه ها ارسال كردند و بعد فعاليت مغزي آن ها را هنگام دريافت شوك مورد بررسي قرار دادند.  محققان دريافتند مناطقي از مغز كه مسئول پاسخ به خطرات است هنگام ارسال شوك الكتريكي به بدن خود فرد فعال مي شود. هنگامي كه شوك الكتريكي به يك غريبه وارد شود، اين مناطق در مغز فعاليت كمي از خود نشان مي دهد. اين در حالي است كه هنگامي كه به يك دوست شوك الكتريكي وارد شود، مغز شركت كنندگان فعاليتي برابر با ارسال شوك الكتريكي به بدن خود را نشان مي دهد.
اين يافته جديد نشان مي دهد كه افراد نزديك به ما مثل خانواده و دوستان كم كم به بخشي از خود ما تبديل مي شوند. انسان براي بقا نياز به دوست، همراه و كساني دارد كه بتواند آن ها را در كنار خود ببيند. هرچه انسان ها زمان بيشتري را با هم صرف كنند، بيشتر به هم شبيه مي شوند. نتايج اين مطالعه در شماره اخيرنشريه Social Cognitive and Affective Neuroscience منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  شعبده‌بازی مغز در یادگیری همزمان زبان دوم با زبان مادری  ::::..

محققان کانادایی می‌گویند سنی که در آن کودکان زبان دوم را می‌آموزند می‌تواند تاثیر قابل توجهی را بر ساختار مغزشان در بزرگسالی داشته باشد. اکثریت مردم جهان در طول زندگی خود، زبان دوم دیگری را نیز می‌آموزند که اگر این زبان دوم همزمان با زبان مادری آموخته شود، مهارت به‌کارگیری آن نیز هرچه بیشتر خواهد بود.
طی این مطالعه، محققان کانادایی دانشگاه مک گیل و آکسفورد انگلستان چنین نتیجه گرفته‌اند که اگر یک یا دو زبان را همزمان در بدو تولد آموخته شود، الگوی رشد مغزی مشابه خواهد بود. این در حالی است که آموختن زبان دوم پس از گذشت کودکی (پس از کسب مهارت در زبان مادری) ساختار مغزی را به ویژه در قشر فرونتال تحتانی تعییر می‌دهد. در این حالت قشر فرونتال تحتانی چپ ضخیم‌تر شده و قشر فرونتال تحتانی راست نازک‌تر می‌شود. قشر مغز توده‌ای چند لایه‌ای از اعصاب است که نقش مهمی را در عملکردهای شناختی مانند فکر کردن، زبان، آگاهی و حافظه ایفا می‌کند.
این تحقیق نشان می‌دهد که یادگیری زبان دوم پس از دوران کودکی، رشد عصبی و ارتباط میان نورون ها را مانند آنچه که در یادگیری مهارت‌های حرکتی پیچیده نظیر شعبده بازی دیده شده، تحریک می‌کند. محققان می‌گویند با نتایج به دست آمده مشکل فراگیری زبان برای بعضی از افراد، در سطح ساختاری قابل توجیه است. به گفته دکتر"دنیس کلین"، هرچه زمان یادگیری زبان دوم از دوران کودکی دیرتر شود، تغییرات بیشتری نیز در قشر فرونتال تحتانی مغز بیشتر می‌شود.
بنابراین باید در نظر داشت که سن یادگیری زبان برای نهادینه کردن یادگیری زبان در مغز نقشی اساسی را ایفا می‌کند. یافته‌های به دست آمده از اسکن‌های "ام آر ای" 66 مرد و زن دو زبانه و 22 شخص تک زبان به دست آمده است. این پژوهش در مجله "Brain and Language" منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  ارتباط بی‌اشتهایی با اندازه مغز  ::::..

محققان دانشکده پزشکی دانشگاه کلرادو اعلام کردند: بزرگتر بودن مغز ممکن است دلیل بی‌اشتهایی و توانایی تحمل گرسنگی در برخی افراد باشد. محققان 19 دختر نوجوان مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی و 22 دختر نوجوان بدون این اختلال را از طریق MRI مورد آزمایش قرار دادند. نتایج اسکن نشان داد در زنان مبتلا به بی‌اشتهایی نسبت به زنان دیگر بدون این اختلال اوربیتوفرونتال چپ بزرگتر و قشر تمپورال خاکستری مضاعف است. اینسولای مغز در زمان چشیدن غذا فعال می‌شود، درحالی که قشر اوربیتوفرونتال مغز فرمان توقف خوردن را صادر می‌کند.
محققان این نتایج را با نتایج بدست آمده از افراد مبتلا به بی‌اشتهایی مقایسه کردند. آنان دریافتند قشر اوربیتوفرونتال در افراد بی‌اشتها بزرگتر است؛ در واقع قشر اوربیتوفرونتال با علائم صادر شده زمان احساس رضایت فرد از غذا مرتبط است و حجم بیشتر این قسمت موجب اختلال در خوردن می‌شود. این ارتباط نادرست بین قشر اوربیتوفرونتال و احساس سیری در این افراد موجب اجتناب از خوردن غذا قبل از دریافت میزان کافی مواد غذایی می‌شود. به علاوه قسمت راست اینسولا به تصورات ما از بدن واکنش نشان می‌دهد و به همین علت این افراد احساس چاقی می‌کنند، در حالی که کمبود وزن دارند. تحقیق انجام شده در مورد اوتیسم توسط محققان دانشگاه کمبریج در انگلستان نشان داد در زنان مبتلا به بی‌اشتهایی ممکن است برخی علائم افراد مبتلا به اوتیسم نیز مشاهده شود.

ادامه نوشته

..::::  آنزيم تنظيم كننده تمام احساسات در مغز شناخته شد  ::::..

محققان يكي از مراكز تحقيقاتي ژاپن، موفق به شناسايي آنزيمي در مغز شدند كه تمام حالت هاي احساسي را تنظيم مي كند. آنزيم Rines نام دارد و مهمترين تنظيم كننده پروتئين MAO-A ( سرنام Monoamine oxidase ) محسوب مي شود. اين پروتئين تنها عامل تنظيم كننده احساسات و خلق و خوي افراد است. پروتئين MAO-A موجب شكسته شدن سروتونين، انتقال دهنده هاي عصبي و دوپامين مي شود. تغيير اين ژن مهمترين عامل افزايش خشونت و رفتار ضد اجتماعي است.  باوجوديكه ارتباط بين اين پروتئين و الگوهاي عاطفي به اثبات رسيده است، هنوز علت اصلي اين مكانيسم مشخص نيست.
مهمترين كاربرد اين آنزيم، دستيابي به جديدترين روش درمان انواع بيماري هاي عصبي و اختلالات رواني است.  يكي ديگر از كاربردهاي اين دستاورد، امكان كنترل سطوح مختلف هيجان و استرس در افراد است. محققان بر اين باورند كه پس از تكميل آزمايش هاي مورد نياز، مي توان از اين آنزيم در صنعت داروسازي و مخصوصاً داروهاي آرامبخش و نشاط آور استفاده كرد. نتايج كامل اين تحقيقات در شماره اخير نشريه Neuroscience به چاپ رسيده است.

ادامه نوشته

..::::  شناسايي سلول‌هاي مسيرياب در مغز انسان  ::::..

محققان دانشگاه دركسل فيلادلفيا واقع در پنسيلوانيا توانستند سلول‌هايي را در مغز انسان شناسايي كنند كه وظيفه مسيريابي را بر عهده دارند. محققان دانشگاه دركسل با استفاده از يك نرم‌افزار كامپيوتري مسيريابي عملكرد مغز ۱۴ داوطلب را مورد بررسي قرار دادند و در جريان اين تحقيق براي اولين‌بار توانستند سلول‌هايي را در مغز انسان شناسايي كنند كه وظيفه مسيريابي را بر عهده دارند.
در اين تحقيق ۱۴ نفر از افرادي كه داراي بيماري صرع بوده‌اند و به‌منظور درمان در مغز آن‌ها الكترودهايي كارگذاشته شده بود، شركت كردند. محققان با استفاده از اين الكترودها توانستند عملكرد مغز داوطلبان را در زمان كار با نرم‌افزار، مورد بررسي قرار دهند. تا كنون سه نوع سلول با قابليت مسيريابي در مغز جانوران مختلف شناسايي شده است. سلول‌هاي جهت ياب وظيفه تشخيص و حفظ جهت حركت را بر عهده دارند؛ سلول‌هاي مكان‌ياب وظيفه شناسايي يك محل خاص را بر عهده دارند؛ سلول‌هاي شبكه وظيفه نشانه‌گذاري مسير حركت را در هنگام جابه‌جايي و حركت برعهده دارند و در فواصل زماني مشخص فعال مي‌شوند. سلول‌هاي شبكه اطلاعات را براي سلول‌هاي مكان‌ياب ارسال مي‌كنند. تمام اين سلول‌ها اطلاعات مسيريابي را براي هيپوكمپوس ارسال مي‌كنند تا يك تصوير ذهني از موقعيت و محيط اطراف جانور ايجاد شود. 
پيش از اين دو نوع سلول جهت‌ياب و مكان‌ياب در مغز انسان شناسايي شده بود. اما وجود سلول‌هاي شبكه دليل محكمي بر وجود مكانيزم‌هاي مسيريابي بسيار پيشرفته در ذهن انسان است.  دانشمندان اميدوارند با استفاده از نتايج اين تحقيق بتوانند افرادي را كه مبتلا به آلزايمر و ساير اختلالات تشخيصي هستند، درمان كنند.

ادامه نوشته

..::::  ریزتراشه‌ای با قابلیت تقلید قدرت پردازش مغز ::::..

محققان سوئیسی ریز تراشه‌ای طراحی کرده‌اند که مانند مغز از قابلیت پردازش و واکنش لحظه‌ای به اطلاعات برخوردار است. محققان دانشگاه زوریخ و موسسه ETH در همکاری مشترک با محققان آلمانی و آمریکایی، سیستم های الکترونیکی را توسعه داده اند که از لحاظ اندازه، سرعت و مصرف انرژی قابل قیاس با مغز انسان است.
این سیستم الکترونیکی اصطلاحا تراشه‌های نورومورفیک (neuromorphic chips) نامیده می‌شود که از توانایی پردازش و واکنش آنی به اطلاعات برخوردار است. این ریز تراشه با توانایی تقلید فرآیند پردازش اطلاعات در مغز، می تواند اسرار برخی از عملکردهای کارآمدترین رایانه های جهان را مشخص کند.
«گیاکومو ایندیوری» از محققان دانشگاه زوریخ تأکید می کند: چالش اصلی طراحی سیستمی مشابه مغز واقعی است؛ سیستم های الکترونیک در گذشته تنها قادر به واکنش نشان دادن به محیط اطراف بودند، اما پروژه جدید گامی فراتر از دستاوردهای قبلی است.
با استفاده از تراشه های نورومورفیک بعنوان نورون‌های مصنوعی، محققان شبکه‌ای طراحی کردند که قادر به انجام کارهای نیازمند حافظه کوتاه مدت، توانایی تصمیم گیری و آنالیز داده‌هاست. این فناوری در آینده کاربردهای فراوانی داشته و ربات‌ها را قادر به ناوبری خودکار در محیط و نجات بدون نیاز به کنترل از راه دور می سازد؛ همچنین با استفاده از این تراشه ها، تلفن های همراه هوشمند نیز هوشمند تر خواهند شد. نتایج این دستاورد در مجله Proceedings of the National Academy of Sciences منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  صحبت‌کردن درباره خود مغز را شاد می‌کند  ::::..

دانشمندان دریافته‌اند صحبت‌کردن افراد در مورد خودشان می‌تواند بسیار لذت‌بخش بوده و مغز را شاد کند. براساس یک تحقیق جدید، افراد 40 درصد از وقتشان را به صحبت‌کردن در مورد خودشان می‌گذرانند. محققان دانشگاه هاروارد در مطالعاتشان بر روی این نکته متمرکز شدند که چرا افراد صدای خود را تا این اندازه دوست دارند و این که آیا این موضوع به بخش‌هایی از مغز که مرتبط با پاداش و لذت است، ارتباط دارد یا خیر. آن‌ها پس از انجام آزمایشاتشان با استفاده از فناوری اسکن مغزی، دریافتند هنگامی که افراد در مورد خودشان سخن می‌گویند، این موضوع واکنشی شیمیایی را ایجاد می‌کند و این امر آن‌ها را بر آن می‌دارد که اطلاعات خصوصی‌شان را به طور مکرر به اشتراک بگذارند.
محققان حاضر در این مطالعه از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی (fMRI) برای انجام آزمایشاتشان بهره بردند. این ابزار تصویربرداری می‌تواند تغییرات حاصل در سطوح جریان خون به بخش‌های خاصی از مغز را هنگامی که این عضو در معرض محرک‌های خاصی است، شناسایی کند. در طول آزمایش fMRI، تیم علمی از 195 شرکت‌کننده خواست که در مورد خود، عقاید و ویژگی‌های شخصیتی‌شان صحبت کنند.
سپس از آن‌ها خواسته شد که در خصوص عقاید و ویژگی‌های دیگر افرادی که می‌شناختند، صحبت کنند. 
دانشمندان سطوح جریان خون را در مغز شرکت‌کنندگان در طول هر دو بحث اندازه‌گیری و از این سطوح برای مقایسه مستقیم تفاوت در فعالیتی نورونی بین این دو شرایط استفاده کردند. زمانی که شرکت‌کنندگان در مورد خودشان صحبت کردند، دانشمندان افزایش در فعالیت غشای MPFC را که با تفکر مرتبط با خود ارتباط دارد، کشف کردند. همچنین برای نخستین بار تیم علمی متوجه تغییر در فعالیت‌های NAcc و ناحیه VTA مغز شد. هر دوی این نواحی در مغز با آزادسازی دوپامین مرتبط هستند. دوپامین ماده شیمیایی است که سیستم‌های پاداش و شادی مغز را کنترل می‌کند. محققان نتیجه گرفتند که صحبت‌کردن در مورد خود اساسا لذت‌بخش است و این موضوع افراد را به صحبت‌کردن مکرر در مورد این احساسات لذت‌بخش ترغیب می‌کند.

ادامه نوشته

..::::  يوگا بهتر از ايروبيك موجب تقويت عمكلرد مغز مي شود  ::::..

محققان معتقدند كه يك جلسه ۲۰ دقيقه اي يوگا بهتراز تمرينات متوسط تا پيشرفته ايروبيك سبب تقويت عملكرد مغز مي شود. ادوارد مك اولي پروفسور و مدير آزمايشگاه فيزيولوژي ورزش در دانشگاه ايلينويز گفت: در اين مطالعه محققان ۳۰ زن جوان را كه يوگا انجام مي دادند مورد بررسي قرار دادند. وي كه رياست اين مطالعه را بر عهده داشت افزود: يوگا يك علم و روش زندگي باستاني هندي است كه نه تنها شامل حركات و اعمال فيزيكي مي شود بلكه باعث تنظيم تنفس و تمدد اعصاب (مديتيشن) نيز مي شود.  وي ادامه داد: براي انجام يوگا به تمركز شديد حواس نياز است با اين وجود فوايد بالقوه اين ورزش كاملا كشف نشده است.  ورزش يوگا شامل يك جلسه ۲۰ دقيقه اي وضعيت هاي نشسته، ايستاده و خوابيده به پشت است كه شامل انقباض ايزومتريك و تمدد اعصاب از گروه هاي عضلاني مختلف و تنظيم تنفس مي شود.  هر جلسه يوگا با يك وضعيت مراقبه و تنفس عميق به پايان مي رسد.
افراد شركت كننده همچنين يك جلسه ورزشي ايروبيك را كه شامل راه رفتن و تند راه رفتن بر روي يك تردميل براي ۲۰ دقيقه مي شد، انجام دادند.  محققان گفتند: نتيجه اين مطالعه نشان داد كه افراد مورد مطالعه بعد از انجام يوگا، زمان واكنش آنها و دقتشان نسبت به كارهاي شناختي بهبود يافته بود.  بر اساس اين گزارش، بعد ازانجام ورزش هوازي ايروبيك پيشرفت هاي قابل ملاحظه اي در عملكرد حافظه اي افراد مشاهده نشد.  يافته هاي اين مطالعه در مجله Physical Activity and Health منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  خنديدن؛ فرايندي پيچيده براي مغز انسان  ::::..

مغز در قبال هر خنده‌اي که مي‌شنود مسووليت پيچيده‌اي دارد و بايد به تشخيص اين بپردازد که آيا آن خنده‌محبت‌آميز است يا تمسخرآميز. حال پژوهشگران آلماني دريافته‌اند که اين فرايند ادارکي در کدام بخش مغز رخ مي‌دهد. «ديرک ويلدگروبر»، پژوهشگر آلماني از دانشگاه توبينگن توانسته به همراه ديگر همکارانش ثابت کند خنده‌اي که از روي شادماني سر داده مي‌شود و خنده‌اي که از روي نيش و کنايه است و همينطور خنده‌ کسي که قلقلکش گرفته، در مغز انسان به طور متفاوت مورد پردازش قرار مي‌گيرند. در جريان اين بررسي ويلدگروبر و تيم پژوهشي او براي داوطلبان انواع مختلف خنده را پخش کردند و همزمان فعاليت مغز را هنگام پردازش اين صداها اندازه‌گيري کردند. آن‌ها متوجه شدند که هنگام شنيدن خنده کسي که قلقلکش گرفته، بخش‌هايي از مغز فعال مي‌شوند که مسوول پردازش پيام‌هاي صوتي پيچيده هستند. اما هنگام شنيدن خنده‌ي محبت‌آميز و تمسخرآميز بخش‌هايي در مغز فعال مي‌شوند که مسوول تحليل رفتار انسان‌هاي ديگر هستند. ويلدگروبر مي‌گويد: «پي بردن به اين موضوع براي بيماران ما در روانپزشکي از اهميت بالائي برخوردار است.» در مورد بسياري از اختلالات رواني مانند اختلالات ترس، افسردگي و اسکيزوفرني، بيماران در تشخيص و دريافت پيام‌هاي ارتباطي بدون کلام دچار مشکل مي‌شوند.

ادامه نوشته

..::::  رایانه‌هایی که مثل مغز خیال‌پردازی ‌می‌کنند  ::::..

محققان آمریکایی مدل مجازی از مغز را توسعه داده‌اند که از توانایی خیال‌پردازی مانند مغز انسان برخوردار بوده و به درک بهتر ساختار آناتومی مغز کمک می کند. محققان در اواخر دهه 1990 و اوایل 2000 میلادی دریافتند که مغز حتی در شرایط عدم انجام کارهای ذهنی، فعال است؛ در مطالعات صورت گرفته چندین شبکه مغزی «در وضعیت استراحت» شناسایی شدند که با بخش های مختلف مغز در ارتباط هستند. سطح فعالیت این بخش ها بصورت مستمر در حال افزایش و کاهش بوده و با آسیب های مغزی یا بیماری های مرتبط با مشکلات شناختی، حرکتی و گفتاری در ارتباط هستند.
مدل رایانه‌ای جدید بر پایه پویایی سلول های مغزی، ارتباطات بین سلول های همجوار و سلول های موجود در بخش های مختلف مغز توسعه یافته است. «مائوریتزیو یوکوبتا» از متخصصان عصب شناسی مدرسه پزشکی دانشگاه واشنگتن تأکید می‌کند: با کمک این مدل مجازی مغز امکان آزمایش روش های مختلف بازگرداندن فعالیت مغزی به شرایط عادی فراهم می شود.
این مدل رایانه ای مغز از قابلیت اعمال ضایعات مغزی مانند سکته یا سرطان مغز برخوردار است که می تواند بعنوان ابزاری موثر برای بررسی عملکرد صحیح مغز مورد استفاده قرار گیرد.
محققان امیدوارند که این مدل بتواند به درک عملکرد بخش های خاص مغز که در هنگام رویاپردازی با یکدیگر در ارتباط هستند، کمک کرده و برای تشخیص آسیب های مغزی، بررسی ساختار آناتومی مغز و ارتباط سلول های مغزی با یکدیگر نیز مورد استفاده قرار گیرد. نتایج این مطالعه در مجله Neuroscience منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  افراد خودشیفته، مغز کوچک‌تری دارند  ::::..

پژوهشگران آلمانی در تحقیقات خود دریافته‌اند، افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی فاقد ماده خاکستری در یک منطقه کلیدی مغز هستند. افراد دچار اختلال خودشیفتگی دارای اعتماد به نفس بیش از اندازه، غرور، خودخواهی و خودمحوری هستند که تمام این خصوصیات نشأت گرفته از نبود ماده خاکستری در منطقه کلیدی مغز به نام اینسولا قدامی است. بخش اینسولا قدامی چپ (anterior insula) در قشر مخ با حس همدلی و مهربانی مرتبط است.
روانپزشکان دانشگاه پزشکی شاریته برلین با انجام اسکن مغزی از افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی، متوجه حجم بسیار پایین تر ماده خاکستری در این بخش مغز شده‌اند. ماده خاکستری انرژی و مواد مورد نیاز سلول های عصبی را تأمین کرده و موتورخانه اطلاعات مغز محسوب می‌شود. این کشف همچنین نشان می‌دهد، حس همدلی و بصورت گسترده تر، تنظیم احساسات در این منطقه مغز شکل می گیرد؛ در این حالت افرادی که مبتلا به خودشیفتگی نیستند، اما از مقدار کمتر ماده خاکستری در اینسولا قدامی چپ برخوردارند، از فقدان حس همدلی رنج می برند. محققان تأکید می کنند که این کشف می تواند به مکان یابی دقیق محل تنظیم احساسات در مغز کمک کند؛ همچنین نتایج این دستاورد علمی می تواند به توسعه گزینه‌های درمانی فراتر از روان‌درمانی برای بیماران روانی منجر شود.

ادامه نوشته

..::::  رصد اعماق مغز و اعضای بدن با شربت قند  ::::..

دانشمندان تکنیکی ابداع کرده‌اند که با استفاده از شربت قند قادر به رصد بهتر اعضای بدن و بویژه مغز خواهند بود. این تکنیک «مغز عمیق را ببین» یا SeeDB نام گرفته و یکی از چندین ترفندی است که محققان اخیرا برای رصد اندام‌های بدن طراحی کرده‌اند. این فرایند آزمایشگاهی به آن‌ها در مطالعه سلول‌های مغزی کمک می‌کند. پیش از ابداع تکنیک‌ شفافیت، دانشمندان اندام‌ها را با استفاده از برش اسلایس‌های نازکی از یک ارگان در مقیاس نانو و سپس عکسبرداری از هر اسلایس بررسی می‌کردند. این شیوه هنوز هم بسیار محبوب است.
در این شیوه دانشمندان مغز و بافت‌های موجود در شربتی ساخته‌شده از قند میوه را بررسی می‌کنند. قند میوه (fructose) نوعی قند است که در میوه‌ها، عسل و شربت ذرت با قند بالا وجود دارد. طراحان SeeDB که تیمی از زیست‌شناسان موسسه RIKEN در ژاپن هستند، از قند میوه استفاده کردند؛ چراکه شاخص انکساری آن مشابه شاخص انکساری چربی‌هایی است که سلول‌های مغزی را به دام می‌اندازند و از آن‌ها محافظت می‌کنند. شاخص انکساری یک ماده معیاری برای چگونگی عبور نور از خلال آن است و قراردادن یک بافت در محیطی با شاخص انکساری مشابه، شکست نور را کاهش می‌دهد. این کاهش موجب می‌شود بافت مبهم به نظر برسد. هنگامی که دانشمندان بافت‌های مورد‌ مطالعه را در شربت با میزان بالای قند میوه قرار دادند، دریافتند که آن‌ها واکنش Maillard را متحمل شدند. این همان واکنشی است که در آشپزی رخ می‌دهد و مسؤول بروز طعم‌های خوشمزه و قهوه‌ای‌شدن غذاست. واکنش Maillard در آزمایش‌های انجام‌شده بافت‌ها را قهوه‌ای کرد؛ بنابراین زیست‌شناسان ماده alpha-thioglycerol شیمیایی که از بروز چنین واکنشی جلوگیری می‌کند را به محلول شربت افزودند.
محلول نهایی SeeDB مخلوطی از آب، قندمیوه و alpha-thioglycerol است.
برای نشان‌دادن کارایی SeeDB، زیست‌شناسان ژاپنی از آن برای تجسم‌بخشیدن به گذرگاهی در مغز موش‌ها استفاده کردند که مسؤول پردازش بوهاست. اجرایی‌کردن تکنیک‌ جدید آسان است و از مواد ایمن و ارزان برای به‌کار بردن آن استفاده می‌شود. این شربت برای تجسم‌بخشی به گذرگاه‌های لطیف مغز به خوبی عمل کرد و به گفته دانشمندان، باید برای شفاف‌سازی بافت‌های مغز انسان نیز کارا باشد. جزئیان این مطالعه در Nature Neuroscience منتشر شد.

ادامه نوشته

..::::  کاهش قدرت مغز انسان در دو قرن اخیر  ::::..

تیمی از محققان در پژوهش جدید خود با بررسی زمان واکنش از اواخر دهه 1800 تاکنون مدعی شدند که ذهن انسان در حال زوال است! محققان دانشگاه اومیای سوئد، دانشگاه آمستردام و دانشگاه کورک مدعی شده‌اند که کندتر شدن واکنشهای انسان نشان می‌دهد که انسان کنونی نسبت به اجداد خود از هوش کمتری برخوردار بوده و نسبت به دوره ویکتوریا 14 نمره از هوشبهر انسان به نسبت 1.23 برای هر دهه کاسته شده است.
در حالیکه یک انسان معمولی در سال 1889 از زمان واکنش 183 میلی‌ثانیه برخوردار بود، این زمان برای برای یک انسان در سال 2004 به 253 میلی‌ثانیه کاهش یافته است. محققان متوجه شدند که این امر در زنان نیز به همین شکل بوده و سرعت آنها از 188 به 261 میلی‌ثانیه در همان دوره زمانی کاهش داشته است. به گفته این دانشمندان، نمرات هوشبهر بهترین پیش‌بینی کننده عملکرد شغلی بوده و افراد دارای هوش بالاترهم خلاقتر و هم سازنده‌تر هستند. اما محققان نمی‌توانستند به طور مستقیم هوشبهرهای دوره‌های تاریخی مختلف را مقایسه کنند چرا که نسلهای قبلتر از دسترسی محدودی به آموزش، تغذیه و بهداشت بهبود‌یافته برخوردار بودند که نتایج دوره‌های جدید را افزایش داده است. آنها در عوض زمان واکنش را سنجیدند که به ادعای آنها می‌تواند برای مقایسه معنادار جمعیتهای تاریخی و معاصر از نظر سطوح هوش عمومی مورد استفاده قرار بگیرد.
نتایج به دست آمده نشان‌دهنده زوال در قدرت ذهنی از دوره ویکتوریا بود که با اثر به اصطلاح فلین که نشانگر افزایش جهانی سه نمره‌ای امتیازات سنجیده شده هوشبهر از زمان پایان جنگ جهانی دوم بوده، تضاد دارد. این دانشمندان همچنین بر این باورند که کاهش هوشبهر انسان مدرن می‌تواند چشمگیرتر از پیش‌بینی‌ها باشد چرا که این زوال تخمینی بر اساس بهترین داده‌های تحلیلی در دسترس بوده و مقادیر غیر قابل اغماضی از پراکندگی در اطراف خط تنازل خطی وجود دارد.

ادامه نوشته

..::::  تقویت مغز با با ورزش جسماني  ::::..

آزمايش‌هاي انجام شده بر دانشجويان و دانش‌آموزان نشان مي‌دهد که ورزش تنها اثرات جسماني ندارد. تمرين‌هاي ورزشي واکنش‌ها، دقت و ميزان تمرکز مغز را بهبود مي‌بخشد. در اين زمينه ورزش‌هاي آيروبيک اهميت ويژه‌اي دارند. سال‌هاست که کارشناسان بر اهميت ورزش تأکيد مي‌کنند. آنها سعي دارند با تشويق‌هاي خود حتي افرادي را که کمتر به حرکات بدني عادت دارند به حرکت و ورزش ترغيب کنند و اينک خبري ديگر منتشر شده که اهميت باز هم بيشتري به ورزش مي‌دهد. طبق اين خبر، ورزش هوشياري و دقت مغز را افزايش مي‌دهد. هر دو دستگاه عصبي، يعني دستگاه عصبي مرکزي و دستگاه عصبي محيطي از ورزش بهره خواهند برد. پژوهش‌ها همچنين نشان‌گر آنند که شاخص توده بدني تأثيري در بازده درسي دانش‌آموزان ندارد. اما ورزش‌هاي آيروبيک در اين زمينه از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. اين ورزش‌ها توانايي بدن را بالا برده و به ورزشکاران قابليت بيشتري براي استفاده از اکسيژن در جهت بالا بردن سطح انرژي بدن مي‌دهد. پژوهش‌هايي که تا کنون انجام شده نشان داده که فعاليت‌هاي ورزشي به رشد عصب‌ها و مويرگ‌هاي نواحي هيپوکامپوس، گانگليون‌ها بازال، مخچه و قشر مغز کمک مي‌کند.

ادامه نوشته

..::::  چرا مغز مردان با شنیدن گریه نوزادان همچنان استراحت می‌کند؟  ::::..

پژوهش جدید محققان آمریکایی نشان داده که مغز زنان برای واکنش به صدای گریه کودک برنامه‌ریزی شده در حالیکه مغز مردان چنین برنامه‌ریزی ندارد. در این پژوهش که توسط موسسه ملی سلامت کودک آمریکا انجام شده، از 18 زن و مرد خواسته شد ذهن خود را آزاد کنند تا محققان در این زمان بتوانند اسکنهای مغزی بر روی آنها انجام دهند. این دانشمندان سپس صداهایی که در آن کلیپ‌هایی از یک کودک در حال گریه پخش می‌شد، برای آنها پخش کردند.
اسکنهای مغزی نشان داد که در حالیکه زنان با شنیدن صدای گریه کودک بلافاصله هوشیار می‌شدند،‌ مغز مردان در حالت استراحت باقی می‌ماند. بویژه بخشهای پروفرونتال پشتی میانی و سینگولیت خلفی که در سرگردان بودن مغز دخالت دارند، توسط تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی(اف‌ام‌آرآی) مورد بررسی قرار گرفتند. اگرچه الگوهای فعالیت مغزی بین زنان و مردان متفاوت بوده اما تفاوتی بین مغز افراد والد و غیر والد وجود ندارد.
محققان همچنین صدای کودکانی را که بعدها مبتلا به اوتیسم تشخیص داده می‌شدند، پخش کردند. جالب اینجاست که شنیدن گریه این کودکان باعث اختلال در سرگردانی ذهن هر دو جنس زن و مرد می‌شد. پژوهشهای پیشین نشان داده بود گریه کودکانی که به اوتیسم مبتلا می‌شوند، بم‌تر از گریه کودکان دیگر بوده و اینکه توقف میان گریه‌ها نیز کوتاهتر است. دانشمندان از مدتها پیش می‌دانستند که بدن زنان پس از بارداری به صدای کودکان واکنش نشان می‌دهد. بلافاصله پس از زایمان، شیردهی زن به زمان برای تطبیق با احساس تغذیه نیاز دارد. تغذیه مکرر با شیر مادر به هماهنگی رفلکس‌ها کمک خواهد کرد اما تا آن زمان، بسیاری از حسها مانند شنیدن گریه و حتی تفکرات خاص، ممکن است منجر به تولید شیر در مادر شود.

ادامه نوشته

..::::  منطقه کنترل افزایش سن در مغز شناسایی شد  ::::..

منطقه مغزی که کنترل افزایش سن و فرایند پیری در تمام بدن را در اختیار دارد، شناسایی شد. هیپوتالاموس، ساختار بادامی داخل مغز، مسئول کنترل عملکردهای مهم بدن از جمله رشد، تولید مثل و متابولیسم است؛ اما تحقیقات صورت گرفته توسط محققان کالج پزشکی آلبرت انیشتین نشان می دهد، یک مسیر سیستم ایمنی در بخش هیپوتالاموس نقش موثری در کنترل پیری ایفا می کند. سیستم ایمنی وظیفه دفع عفونت و آسیب دیدگی را بر عهده دارد، اما مطالعات صورت گرفته حاکی از تغییرات التهابی مرتبط با افزایش سن از جمله بیماری های قلبی – عروقی و بیماری های عصبی است.
دکتر «دانگشنگ سای» از محققان کالج پزشکی آلبرت انیشتین نیویورک تأکید می کند: درک زیادی در مورد مکانیسم پیری وجود ندارد؛ روند پیری می تواند شامل تغییرات غیر فعال در بافت ها یا اندام، کنترل شدن بوسیله یک اندام یا ترکیبی از هر دو باشد. در این مطالعه نقش هیپوتالاموس در روند پیری در موش مورد بررسی قرار گرفت؛ محققان یک مجموعه پروتیئنی به نام اختصاری NF-κB را که نقش محوری در فرآیندهای التهابی ایفا می کند، مورد مطالعه قرار دادند. با فعال کردن مسیر NF-κB در بخش هیپوتالاموس مغز موش، روند پیری از جمله کاهش قدرت عضلانی، اندازه و ضخامت پوست و توانایی یادگیری را مورد بررسی قرار دادند؛ این فعال سازی منجر به تسریع فرآیند پیری در تمام بدن و کاهش عمر موش شد. در مقابل با مسدود کردن مسیر NF-κB، روند پیری در موش کندتر شده و طول عمر حیوان بدون دریافت هرگونه روش درمانی حدود 20 درصد افزایش پیدا کرد؛ همچنین فعال کردن این مسیر منجر به کاهش سطوح هورمون‌های آزاد کننده گنادوتروپین (GnRH)، ماده شیمیایی تولید نورون و کاهش روند توسعه سلول های عصبی جدید می شود.
به گفته محققان، گنادوتروپین محرک تخمک گذاری و تنظیم فرآیندهای تولید مثلی است، اما به نظر می رسد که به حفظ جوانی نیز کمک می کند و درمان GnRH یک احتمال بالقوه برای کاهش فرآیند پیری و بیماری های وابسته به سن محسوب می شود. مسیر ارسال سیگنال در منطقه هیپوتالاموس مغز می تواند روند سرعت بخشیدن یا کند شدن پیری در موش را کنترل کند و اگر این نتایج برای انسان نیز صدق کند، این کشف می تواند به افزایش طول عمر و کاهش بیماری های مرتبط با افزایش سن منجر شود. نتایج این کشف در مجله Nature‌ منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  مطالعات جدید مغز و رشد جنین با خالکوبی الکترونیکی  ::::..

دانشمندان نوعی خالکوبی الکترونیکی را طراحی کرده‌اند که حاوی مدارهای الکترونیکی است و می‌تواند فعالیت پیچیده مغز را با دقت یک EEG ضبط کند. این خالکوبی همچنین می‌تواند شیوه‌ای ارزان را برای نظارت بر جنین در حال رشد ارائه دهد. نخستین خالکوبی الکترونیکی در سال 2011 ظاهر شد که توسط تاد کولمن و همکارانش از دانشگاه کالیفرنیا طراحی شده بود. آن‌ها یک قطعه شفاف را ارائه دادند که حاوی مدارهای الکترونیکی با ضخامت موی انسان بود و مانند یک خالکوبی موقت به پوست اعمال می‌شد. این مدارها می‌توانستند برای نظارت بر سیگنال‌های الکتروفیزیولوژیکی مرتبط با قلب، ماهیچه‌ها و همچنین فعالیت مغزی اولیه به کار روند.
به منظور ارتقاء کارآیی این فناوری، تیم کولمن هم‌اکنون جایگاه الکترودها را برای شکار امواج مغزی پیچیده‌تر بهینه کرده‌ است و این موضوع را با نظارت بر سیگنال‌های P300 در جلوی مغز نشان داده‌اند. این سیگنال‌ها زمانی ظاهر می‌شوند که فرد به یک محرک توجه می‌کند. تیم تحقیقاتی به داوطلبان تحت مطالعه خود مجموعه‌ای از تصاویر را نشان داد و از آن‌ها خواست این موضوع که چند بار یک شی خاص ظاهر می‌شود، را رهگیری کنند. هر بار که داوطلبان متوجه شیئی می‌شدند، خالکوبی تصویر (blip) را در سیگنال P300 ثبت می‌کرد. این خالکوبی در نشان‌دادن این که آیا شخص به تصویر مورد هدف یا محرک دیگری نگاه می‌کرد، درست به اندازه EEG معمولی مناسب عمل می‌کرد.
کولمن و تیمش هم‌اکنون در حال اصلاح خالکوبی برای مخابره داده‌ها به صورت بیسیم به یک گوشی هوشمند هستند. وی امیدوار است که ابزار طراحی‌شده بتواند سایر الگوهای پیچیده فعالیت مغزی از قبیل الگوهایی که برای کنترل دست یا پای پروتز به کار می‌روند، را شناسایی کند. این گروه همچنین در حال بهینه‌سازی خالکوبی برای استفاده در شرایطی مانند افسردگی و بیماری آلزایمر است که هر یک از آن‌ها دارای الگوهای مشخصه‌ای فعالیت نورونی هستند.
افراد دارای عارضه افسردگی خالکوبی را برای مدت طولانی به تن می‌کنند و این موضوع به آنها در اندازه‌گیری موثر بودن دارو کمک می‌کند. افزون بر این، این تیم بر روی نسخه‌هایی از این خالکوبی کار می‌کند که بر سیگنال‌هایی از قبیل انقباض‌های مادر و ضربان قلب جنین نظارت کند. به این دلیل که اجزای الکترونیکی این خالکوبی در حجم زیادی تولید شده‌اند، این فناوری می‌تواند بسیار ارزان باشد. این بدین معناست که می‌توان از این ابزار برای نظارت بر بارداری در کشورهای در حال توسعه استفاده کرد. تیم علمی جزئیات مطالعه خود را در جلسه انجمن علوم اعصاب شناختی در سان‌فرانسیسکو ارائه داده است.

ادامه نوشته

..::::  عملیات شگفت‌آور مغز در جست‌وجوی گمشده‌ها  ::::..

دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا به تازگی کشف کرده‌اند زمانی که فردی شروع به جست‌وجوی هدفمند یک شی‌ء می‌کند، نواحی بصری و غیربصری متعددی در مغز برای رهگیری شخص، حیوان یا شی گم‌شده بسیج می‌شوند. این بدین معناست که چنان‌چه فردی به دنبال کودکی در یک جمعیت می‌گردد، نواحی مغز که معمولاً به تشخیص دیگر اشیا اختصاص داده می‌شوند و حتی نواحی که برای تفکر انتزاعی تنظیم شده‌اند، کانون توجه‌شان را تغییر داده و به بخش جست‌وجو ملحق می‌شوند. بنابراین مغز به سرعت به یک یابنده کودک شدیداً متمرکز، تبدیل شده و منابع مورد استفاده‌اش برای سایر فعالیت‌های ذهنی را بازمدیریت می‌کند.
این تحقیق نشان می‌دهد که مغز انسان بسیار پویاتر از آن‌چیزی است که تصور می‌شده و به سرعت منابع را بر اساس تقاضاهای رفتاری جمع‌آوری کرده و عملکرد فرد را با افزایش دقت برای اجرای فعالیت مطلوب بهینه‌ می‌کند. دانشمندان دانشگاه کالیفرنیا از تصویربرداری رزونانس مغناطیسی کاربردی (fMRI) برای ثبت فعالیت مغز سوژه‌های تحت مطالعه استفاده کردند. این شرکت‌کنندگان در جست‌وجوی اشخاص یا وسایط نقلیه در کلیپ‌های فیلم بودند. اسکن‌های مغزی همزمان فعالیت عصبی توسط جریان خون را در هزاران مکان موجود در مغز این افراد اندازه‌گیری کردند.
محققان حاضر در این پروژه علمی دریافتند هنگامی که شرکت‌کنندگان در جست‌وجوی افراد بودند، بخش اعظم cortex مغز به انسان‌ها اختصاص داده شد و زمانی هم که به دنبال وسایط نقلیه می‌گشتند، قسمت اعظم این بخش به این وسایط اختصاص یافت. در آزمایشات انجام‌شده بیشترین تغییرات در prefrontal cortex مغز مشاهده شد که اغلب در تفکر انتزاعی، برنامه‌ریزی درازمدت و دیگر فعالیت‌های ذهنی پیچیده دخیل است. این یافته‌ها به توضیح این نکته می‌پردازد که چرا تمرکز بر بیش از یک فعالیت در یک زمان دشوار است؟ نتایج همچنین نشان می‌دهد که چگونه اشخاص قادر به تغییر توجهشان حین انجام فعالیت‌های چالش‌برانگیز هستند. این موفقیت علمی می‌تواند به توضیح اختلالات کمبود توجه و نورورفتاری نیز کمک کند. جزئیات این مطالعه در Nature Neuroscience انتشار یافت.

ادامه نوشته

..::::  موفقیت دانشمندان در انتقال داروی ضد ایدز به مغز  ::::..

محققان آمریکایی روش پیشگامانه جدیدی را ابداع کرده‌اند که قادر به انتقال و رهاسازی داروی ضد ایدز در داخل مغز است. نانوتکنیک توسعه یافته توسط محققان کالج پزشکی «هربرت ورتایم» دانشگاه بین‌المللی فلوریدا (FIU)، انتقال و انتشار داروی ضد ایدز AZTTP‌ درون مغز را امکانپذیر می کند. محققان در این روش با استفاده از نانوذرات مغناطیسی- الکتریکی (MENs) برای گذر از سد جریان خونی مغز و افزایش چشمگیر سطح AZTTP‌ تا 97 درصد در سلول های آلوده به ویروس اچ آی وی استفاده کرده اند.
سد خونی مغز یکی از چالش های اساسی پیش روی محققان برای درمان بیماری های سیستم عصبی محسوب می شود؛ این فیلتر طبیعی اجازه می دهد مواد بسیار کمی از این طریق عبور کرده و به مغز برسند که باعث توقف فرآیند انتقال داروها به مغز می شود. در حال حاضر بیش از 98 درصد داروهای ضد رترو ویروسی برای درمان ایدز از جمله AZTTP‌ در کبد، ریه ها و سایر اندام های بدن رسوب می کنند و به مغز نمی رسند؛ در این شرایط ویروس هایی مانند ایدز در خفا به فعالیت خود ادامی می دهند.
در نانوتکنیک جدید محققان دانشگاه فلوریدا، دارو به نانوذرات مغناطیسی- الکتریکی (MENs) متصل شده و درون یک سلول مونوسیت/ ماکروفاژ قرار می‌گیرد که در انتها به بدن تزریق شده و راهی مغز می شود. با رسیدن به مغز، یک جریان ضعیف انرژی الکتریکی باعث انتشار دارو شده و جریان مغناطیسی- الکتریکی آن را بسمت هدف هدایت می کند. در آزمایشات صورت گرفته تقریبا تمامی داروها به هدف تعیین شده رسیده اند و محققان قصد دارند بزودی دور جدیدی از آزمایشات را آغاز کنند. این شیوه پیشگامانه انتقال دارو می تواند در مبتلایان به بیماری های سیستم عصبی مانند آلزایمر، پارکینسون، مننژیت، دیستروفی عضلانی، صرع، دردهای مزمن و حتی بیماران سرطانی نیز مورد استفاده قرار گیرد.

ادامه نوشته

..::::  ترک سیگار با تحریک مغناطیسی مغز  ::::..

محققان دانشگاه پزشکی کارولینای جنوبی با تحریک مغناطیسی سلول های عصبی در مغز افراد سیگاری موفق به کاهش تمایل به مصرف سیگار شده اند. «روش تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال» در حال حاضر با مجوز سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA)‌ برای درمان افسردگی بکار می رود. محققان بصورت تصادفی 16 فرد سیگاری را در دو جلسه 15 دقیقه ای تحت درمان تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال با فرکانس بالا قرار دادند؛ این روش بدون درد بوده و نیاز به مصرف آرام بخش یا انجام بیهوشی ندارد. از داوطلبان خواسته شد که دو ساعت پیش از آزمایش از کشیدن سیگار خودداری کنند؛ قبل از انجام درمان تصاویر خنثی مانند مناظر طبیعی و تصاویر تحریک کننده مصرف نیکوتین مانند روشن کردن سیگار به داوطلبان نشان داده شد و سپس میزان تمایل آنها به کشیدن سیگار مورد ارزیابی قرار گرفت.
از طریق حلقه هایی که بر روی پیشانی افراد قرار داده شده بود، پالس های مغناطیسی به قشر جلوی پیشانی (prefrontal cortex) ارسال شدند؛ پس از تحریک مغناطیسی همین تصاویر به افراد نشان داده شد و میزان تمایل آنها به سیگار مورد پرسش قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان می دهد، میزان تمایل افراد پس از درمان با روش تحریک مغناطیسی به سیگار بطور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا می کند و این کاهش تمایل در میان معتادان به سیگار بیش از سایر افراد گزارش شده است. نتایج این تحقیق در مجله Biological Psychiatry‌ منتشر شده است.

ادامه نوشته

..::::  تاثیر داروهای ضدافسردگی بر تقویت شکل‌گیری سلول‌های مغز  ::::..

نخستین شواهد روشن به دست‌آمده از چگونگی تاثیر داروهای ضدافسردگی بر تقویت شکل‌گیری سلولهای مغزی، حاکیست که این داروها می‌تواند به درمان بهتر افسردگی کمک کنند. هیپوکامپ یکی از دو ناحیه مغزی است که در آن نورون‌های جدید در طول زندگی انسان بوجود می‌آیند. این فرآیند در میان افرادی که به افسردگی دچارند، مختل می‌شود. اگرچه تاکنون مشخص نشده که این مسأله مسبب یا نشانه این شرایط باشد. با این حال بدیهی است که یکی از راههای عملکرد قرص‌های ضدافسردگی از طریق افزایش تولد نورون‌ها در هیپوکامپ است.
پژوهشگران دانشگاه کینگز کالج لندن، اکنون در حال تحقیق بر روی چگونگی این فرآیند هستند. پژوهشهای قبلی نشان‌دهنده یک ارتباط بین برخی داروهای ضد افسردگی و هورمون‌های استرس موسوم به گلوکوکورتیکوئیدها بوده‌است. از این رو محققان تصمیم گرفتند در مورد عملکرد داروی ضدافسردگی سرترالین بر روی دریافت‌کننده‌های گلوکوکورتیکوئید تحقیق کنند.
آنها سلولهای نمونه هیپوکامپی را در آزمایشگاه پرورش داده و به آن سرترالین اضافه کردند. 10 روز بعد تعداد نورون‌های جدید تا 25 درصد بیشتر از حد انتظار دانشمندان بود.
هنگامی که این محققان پیش از افزودن داروی ضدافسردگی، دارویی برای توقف گیرنده‌های گلوکوکورتیکوئید به نمونه اضافه کردند، پس از گذشت 10 روز تعداد نورون‌های جدید تولید شده با میزان طبیعی رشد مورد انتظار مشابه بود. به گفته این دانشمندان، هورمون‌های گلوکوکورتیکوئید و داروهای ضد افسردگی موجب فعال شدن این دریافت‌کننده‌ها می‌شوند اما روش عملکرد آنها متفاوت است. آنها امیدوارند که این نتایج بتواند در تولید داروهای ضدافسردگی کارآمدتر موثر واقع شود.

ادامه نوشته

..::::  مغز با چرت زدن، برای یادگیری شارژ می‌شود  ::::..

نتایج یک تحقیق نشان داد: چرتهای کوتاه و بدون رویا توانایی یادگیری مغز را شارژ مجدد می‌کنند.پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا با انجام تحقیق بر روی 44 نفر به این نتیجه رسیدند که چرت زدن باعث می‌شود امواج مغزی به نام دوکهای خواب یا (Sleep spindles) فعال شده و باعث درهم تنیدگی مناطق مختلفی از مغز شده و مسیر را برای یادگیری مطالب جدید فراهم کند. دوک‌های خواب در واقع پالس‌های سریع الکتریکی هستند که مطالب ذخیره شده در بخش هیپوکامپوس مغز را به کورتکس پیشانی منتقل می‌کنند و این امر باعث می‌شود تا فضای لازم در محیط محدود هیپوکامپوس برای ضبط اطلاعات جدید فراهم شود. بر اساس نتایج این تحقیق که در مجله Current Biology منتشر شد، فعالیت دوکهای خواب بیشتر در زمان چرتهای بدون رویا شروع می‌شود.

ادامه نوشته

..::::  موفقیت محققان در انتقال مستقیم دارو به مغز  ::::..

محققان انگلیسی در زمینه انتقال دارو به مغز به پیشرفت غیر منتظره علمی دست یافتند. پژوهشگران کالج دانشگاهی لندن توانستند بر مشکل ساخت داروهایی با قابلیت گذر از سد خونی مغز فائق آیند. گروه جدیدی از داروها موسوم به داروهای پپتیدی، طلایه دار غلبه بر این مشکل هستند که در صورت اثبات قطعی سودمندی آن، درمان بیماری‌های عصبی نظیر آلزایمر و پارکینسون با امید بسیار بیشتری روبرو خواهد شد. قادر کردن این نوع داروها برای عبور از سد خونی مغز، کلید اصلی تحول در درمان بیماری‌های مربوطه است.
سد خونی مغز، محدوده جداکننده بین مایع برون‌سلولی مغز در سیستم اعصاب مرکزی و جریان خون گردشی در بدن است که از ورود بسیاری از مواد شیمیایی نظیر مواد سمی به مغز جلوگیری می‌کند. پروفسور "اوچگبو" و همکارانش طی آزمایشی بر روی موش‌ها موفق شدند داروی مسکن "دالارگین" (Dalargin) را با اتصال به گروهی از مولکول‌های لیپیدی یا چربی در قالب یک نانوفیبر از سد خونی مغز عبور دهند. محققان می‌گویند قدم بعدی در راستای این پژوهش، انجام آزمایش‌های مشابه با دیگر گروه‌های دارویی نظیر "انکفالین‌ها" است.

ادامه نوشته

..::::  هوشمندتر کردن موش‌ها با پیوند سلول‌های مغز انسان  ::::..

پژوهش جدید دانشمندان مرکز پزشکی دانشگاه روچستر برای اولین بار نشان داده که پیوند سلولهای مغز انسان به موش ها می‌تواند منجر به یادگیری سریعتر آنها شود. دانشمندان دریافتند که سلولهای گلیال که در سیستم عصبی مرکزی انسان وجود دارند می‌توانند پس از پیوند در حیوانات بر ارتباطات درون مغز آنها تاثیر بگذارند. به گفته محققان، این کشف می‌تواند از کاربردهای بسیار برای درک چگونگی تکامل مغز انسان برخوردار باشد. باورها بر این است که تکامل زیرمجموعه‌ای از این سلول‌ها موسوم به آستروسیت‌ها ممکن است یکی از رویدادهای اصلی باشد که به عملکرد شناختی برتر انسان در حال توسعه منجر شده و آنرا از گونه‌های دیگر متمایز کرده است.
سلولهای گلیال تا چندی پیش به عنوان سلولهای خانه‌دار محسوب می‌شدند. این کشف همچنین ممکن است این سلولها را در شکل‌گیری بیماریها نیز درگیر کند. آستروسیت‌ها در مغز انسان نسبت به گونه‌های دیگر بسیار بیشتر، بزرگتر و متنوعتر هستند. در انسان این آستروسیت‌ها شانه‌هایی از الیاف را پرتاب می‌کنند که می‌توانند به طور همزمان به تعداد زیادی از نورون‌ها و به خصوص سیناپس‌های آنها متصل شوند. در نتیجه آستروسیت‌های انسان می‌توانند به صورت بالقوه فعالیت هزاران سیناپس را متناسب کنند که بسیار بیشتر از موشها است.
دانشمندان از این مشاهدات و اینکه آستروسیت‌های انسان ممکن است در تنظیم عملکردهای شناختی بالاتر انسان نقش چشمگیری را ایفا کند، برای این پژوهش بهره بردند. این امر به نوبه خود نشان داد که گلیای انسان در صورت پیوند در موشها ممکن است بر الگوهای زمینه‌یی فعالیت عصبی تاثیر بگذارد. دانشمندان این سلولها را در موشهای نوزاد پیوند زدند. با بالغتر شدن این موش‌ها، سلولهای گلیال انسانی بر سلولهای گلیال موشها غلبه کرده و همزمان بر روی شبکه عصبی موجود تاثیری نگذاشتند. محققان سپس اثر عملکردی این سلولها و به ویژه قابلیت شکل‌گیری حافظه جدید و یادگیری وظایف جدید را در موشها به آزمایش گذاشتند و دریافتند که دو نشانگر مهم عملکرد معز به طور چشمگیری در این موشها ارتقا یافته‌اند. آنها ابتدا دریافتند که سرعت انتقال امواج مغز در موشهای پیوندی بسیار سریعتر از موشهای عادی و بسیار شبیه‌تر به بافت مغزی انسان است.
محققان همچنین فرآیندی را که مدت زمان تاثیرپذیری نورونهای مغزی توسط یک محرک الکتریکی را اندازه‌گیری می‌کرد، بررسی کردند. در این آزمایش نیز دریافتند که موشهای پیوندی به شکلی پرورش پیدا کرده‌اند که نشانگر قابلیت آموزش توسعه‌یافته است. بر اساس این یافته‌ها، دانشمندان سپس موشها را در مجموعه‌ای از وظایف رفتاری مورد ارزیابی قرار دادند که برای آزمایش حافظه و قابلیت یادگیری طراحی شده بودند. آنها دریافتند که این موشها از یادگیری سریعتر برخوردار بوده و وظایف متفاوت را با سرعت چشمگیرتری نسبت به موشهای بدون سلولهای گلیال انسانی انجام می دهند. دانشمندان بر این باورند که این دانش می‌تواند ابزار جدیدی را برای درک و درمان اختلالات عصبی که اختلالات سلولهای گلیال منجر به آنها شده، در اختیار جامعه پزشکی قرار دهد.

ادامه نوشته

..::::  زنان از مغزشان بهتر استفاده می کنند  ::::..

نتایج یک مطالعه نشان می دهد در حالی که مغز زنان از مغز مردان کوچکتر است، اما زنان از مغزشان بسیار بهتر از مردان استفاده می کنند. در این مطالعه گروهی از دانشمندان علوم اعصاب دانشگاه کالیفرنیا و مادرید تفاوت های میان زنان و مردان را بررسی کردند. محققان بطور خاص مطالعه خود را بر روی فعالیت بخشی از مغز که ˈهیپو کامپˈ نامیده می شود و مرکز عملکرد عاطفی و حافظه است، متمرکز کردند. هیپو کامپ در مردان بزرگتر است و درنتیجه نورون های بیشتری در مغز آنها وجود دارد که باعث افزایش هوش آنها می شود. اما به نظر می رسد با این که در زنان هیپو کامپ کوچکتر استT ولی آنها باهوش ترند. زیرا با مصرف انرژی کمتر و استفاده از سلول های مغزی کمتر به همان نتیجه ای می رسند که مردان به آن دست یافته اند. بنابراین دانشمندان نتیجه گرفته اند که کارآیی مغز زنان بهتر از مردان است. در این مطالعه مشخص شد با این که مغز زنان هشت درصد از مغز مردان کوچکتر است، اما آنها از بهره هوشی برابر با مردان برخوردارند.

ادامه نوشته