..:::: تماشای فیلم‎های رمانتیک سبب چاقی می‎شود ::::..

تماشاگران فیلم‎های احساسی و رمانتیک بیش از دوستداران فیلم‎های کمدی تمایل به خوردن تنقلات دارند. تحقیقات دانشمندان آمریکایی نشان می‎دهد تماشاگران فیلم‎های احساسی و رمانتیک بیش از دوستداران فیلم‌های کمدی تمایل به خوردن تنقلات دارند. 
 
محققان در آزمایش اول به شرکت ‎کنندگان تنقلات داده و گروهی را به تماشای فیلم رمانتیک "Love Story" یا "داستان عشق" و گروه دیگر را به تماشای فیلم کمدی "Sweet Home Alabama" یا "مرا فراموش نکن" دعوت کردند. در پایان تحقیق معلوم شد گروهی که فیلم رمانتیک را تماشا کرده بودند ۳۶ درصد بیشتر از گروه دیگر تنقلات مصرف کرده‎اند. 
 
در آزمایش دوم نیز محققان به شمارش زباله‎های پاپ کورن‎ها و دیگر تنقلات در سینماها پرداختند، در پایان تحقیقات انجام شده به این نتیجه رسیدند که تماشاگران فیلم رمانتیک "سولاریس" با بازی جرج کلونی، 55 درصد بیشتر از افرادی که فیلم کمدی "My Big Fat Greek Wedding" را تماشا کرده‎اند، ذرت بوداده خورده‎اند. نتایج این تحقیقات در مجله "JAMA Internal Medicine" نیز به چاپ رسید، بر اساس این تحقیق خوردن تنقلات احساس حزن و اندوه را از بین می‎برد.  

..:::: مصرف کلسیم باعث کاهش اضافه وزن می‌شود ::::..

مصرف کلسیم با شیوع کمتر اضافه وزن، چاقی و مقاومت به انسولین همراه است. کلسیم ‌باعث مهار لیپوژنز (تولید چربی) و تحریک لیپولیز (تجزیه چربی) می‌شود. مطالعات اخیر در دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد مصرف کلسیم با شیوع کمتر اضافه وزن، چاقی و مقاومت به انسولین همراه است. همچنین مشخص شده است که مصرف کم کلسیم و فرآورده‌های لبنی موجب افزایش خطر ابتلا به فشار خون بالا، مقاومت به انسولین و دیابت می‌شود. بر اساس مطالعات، مصرف کلسیم ‌باعث مهار لیپوژنز (تولید چربی) و تحریک لیپولیز (تجزیه چربی) خواهد شد. نکته جالب در این تحقیقات این بود که کلسیم با منشا لبنیات نسبت به مکمل‌های کلسیم موثر‌تر عمل می‌کند. به عقیده متخصصان، اثر کلسیم زمانی مشاهده می‌شود که فرد کالری دریافتی را کاهش داده و ورزش را نیز در برنامه روزانه خود بگنجاند.  

 

..:::: هوش انسان چقدر افزایش یافته است؟ ::::..

محققان دانشگاه کینگز کالج لندن مدعی شده‌اند که میانگین هوش نژاد بشر بطور پیوسته در حال افزایش است. محققان در بررسی‌های انجام شده بر روی نمرات آزمایشات هوشبهر (IQ) طی 64 سال گذشته دریافتند که آزمایشات سخت‌تر شده است، اما افراد همچنان بخوبی به آن‌ها پاسخ می‌دهند. البته هنوز دلیل باهوش‌تر شدن انسان‌ها مشخص نیست و برخی نظریه‌ها، تحصیل بهتر و ارتقای مراقبت‌های بهداشتی را در این زمینه موثر دانسته‌اند. محققان در این پژوهش بطور خاص به بررسی ماتریسهای پیش‌رونده ریون (RPM) پرداختند؛ این آزمایشات از شرکت‌کنندگان می‌خواست تا به دنبال الگوهایی در مجموعه‌ای از اشکال بگردند. تصور می‌شود این آزمایشات، بخوبی به سنجش هوش می‌پردازند. 
 
در کل در این تحقیق، بیش از 200 هزار شرکت‌کننده از 48 کشور جهان برای بیش از 64 سال مورد بررسی قرار گرفتند. محققان دریافتند که از سال 1950، هوش متوسط معادل 20 امتیاز هوشبهر افزایش یافته است. این پژوهش در پی شواهد قدیمی‌تری که توسط «جیمز فلین» فیلسوف و روانشناس دانشگاه اوتاگا در نیوزلند ارائه شده بود، انجام شد. فلین دریافته بود که آزمایشات هوشبهر سخت‌تر می‌شوند، اما انسان‌ها همچنان نمرات مشابه را در آن‌ها بدست می‌آورد که این امر به اثر فلین مشهور شد. 
 
بنظر می‌رسد که اگر انسان‌ امروزی یک آزمایش از قرن پیش را حل می‌کرد، نمره میانگین هوشبهر 130 را بدست می‌آورد و بالعکس، اجداد انسان امروزی ممکن بود نمره حدود 70 را کسب کنند؛ این میزان معادل سه نمره افزایش در هوشبهر در هر دهه است. اما بر اساس پژوهش جدید، بیشترین تغییر در کشورهای در حال توسعه واضح بوده و هوشبهر افراد با کشورهای توسعه‌یافته رقابت می‌کند. دلایل متعددی می‌تواند برای این پدیده وجود داشته باشد که در آن میان می‌توان به ارتقای تحصیلات، افزایش دسترسی به آزمایشات هوشبهر، ارتقای مراقبت‌های بهداشتی، تغذیه و همچنین کاهش تعداد اعضای خانواده اشاره کرد. نتایج این پژوهش در مجله Intelligence منتشر شده است.  

..:::: نانوالکترودی دقیق برای رصد سیگنال‌های قلبی ::::..

محققان با استفاده از پلیمر تقویت شده با نانوسیم، اقدام به ساخت الکترودی کردند که می‌تواند سیگنال‌های الکتروفیزیولوژیکی را در محیط خشک رصد کند. پژوهشگران دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی موفق به ساخت حسگری پوشیدنی شدند که در آن از نانوسیم‌های نقره برای رصد سیگنال‌های الکتروفیزیولوژیکی استفاده شده است. از این حسگر می‌توان برای الکتروکاردیوگرافی یا الکترومیوگرافی استفاده کرد. دقت این حسگر مشابه حسگرهای «الکترود تر» مورد استفاده در بیمارستان‌هاست. مزیت این حسگر نسبت به حسگرهای فعلی آن است که بیمار می‌تواند در حین حرکت از آن استفاده کند؛ رصد سیگنال‌ها در چنین شرایطی با دقت بالا انجام می‌شود. 
 
اندازه‌گیری و پیمایش سیگنال‌های الکتروفیزیولوژیکی می‌تواند برای کنترل سلامت بیماران و یا در تحقیقات پزشکی استفاده شود. همچنین از این حسگر می‌توان برای ساخت قطعات کاشتنی در بدن به منظور ایجاد سیگنال عضلانی استفاده کرد. در حال حاضر در بیمارستان‌ها برای اندازه‌گیری سیگنال‌های الکتروکاردیوگراف از الکترود تر استفاده می‌کنند. این الکترودها به الکترولیت نیاز دارند. در واقع باید میان الکترود و پوست بدن، سیالی قرار داشته باشد تا فرآیند حسگر انجام شود. به همین دلیل بیمار باید ساکن روی تخت قرار گیرد تا رصد سیگنال‌ها انجام شود. بنابراین اگر نیاز به رصد طولانی‌مدت باشد، این الکترولیت خشک شده و روی پوست خارش ایجاد می‌کند و از سوی دیگر موجب کاهش دقت فرآیند حسگری می‌شود. 
 
حسگر نانوسیمی جدیدی که محققان ساخته‌اند، از نظر کیفیت سیگنال کاملاً با الکترودهای تر برابری کرده؛ در حالی که مکانیسم عملکرد آن‌ها به گونه‌ای است که نیاز به الکترولیت ندارند. محققان این پروژه می‌گویند: الکترودهای خشک مدت‌هاست که ساخته شده‌اند و در حال حاضر قابل رقابت با همتایان «تر» خود هستند. اما این الکترود جدید از کیفیت بسیار بالایی برخوردار بوده و دقت بالایی دارد. از سوی دیگر این الکترود از نظر مکانیکی استحکام بالایی دارد که دلیل آن قرار گرفتن نانوسیم درون پلیمر است. به نوشته سایت نانو، این سیستم قابل اتصال به دستگاه‌های الکتروکاردیوگراف‌خوان (EKG reading devices) موجود در بازار است. نتایج این پژوهش در قالب مقاله‌ای در نشریه RSC Advances منتشر شده است.  

..:::: پروتئینی که ترمز اعتیاد به الکل است ::::..

محققان آمریکایی در تحقیقات خود دریافته‌اند نوعی پروتئین طبیعی در مغز می‌تواند به توقف نوشیدن الکل کمک کند. محققان دانشکده پزشکی دانشگاه کارولینای شمالی با استفاده از مجموعه‌ای از رویکردهای داروسازی و ژنتیکی، دریافته‌اند، ماده‌ای در مغز موسوم به نوروپپتید Y یا NPY می‌تواند رفتار اعتیاد به الکل را سرکوب کند. 
 
نوروپپتید Y در بخشی از مغز به نام extended amygdala فعال است که با پاداش و استرس مرتبط است. اثر ضد الکلی پروتئین NPY به دلیل افزایش توانایی آن در مهار‌کردن گروه خاصی از سلول‌هاست که مولکول محرک نوشیدن موسوم به مولفه آزادکننده corticotropin تولید می‌کنند. 
 
دراین پژوهش، زمانی که فعالیت NPY با استفاده از پروتئین‌های مهندسی‌شده تقلید شدند، عملکرد نوشیدن الکل در موش‌ها متوقف شد. محققان دریافتند، عملکرد پروتئین ضدالکلی نوروپپتید Y به دلیل نوشیدن طولانی‌مدت الکل تغییر می‌کند. بر اساس این یافته‌ها، بازیابی‌کردن پروتئین NPY نه تنها می‌تواند برای درمان اختلالات مصرف الکل کارآمد باشد، بلکه قادر است از افراد در مقابل اعتیاد به الکل محافظت کند. جزئیات این تحقیق در مجله Nature Neuroscience ارائه شده است.  

..:::: نانوحامل هیدروژلی خودترمیم‌شونده برای دارورسانی ::::..

محققان با استفاده از نانوذرات پلیمری و زنجیره سلولز موفق به ساخت هیدروژل خودترمیم شونده شدند؛ این هیدروژل می‌تواند دارو را حمل کرده و با استفاده از سرنگ وارد بدن بیمار شود. دانشمندان علاقه‌مند هستند تا از ژل‌ها برای دارورسانی استفاده کنند؛ دلیل این امر آن است که ژل‌ها را می‌توان به اشکال مختلف درآورد و به‌ گونه‌ای طراحی کرد که بتوانند در یک دوره زمانی مشخص دارو را آزاد کنند. استفاده از ژل، همیشه عملی نیست زیرا باید بیمار را جراحی کرد و ژل را در بدن او قرار داد. 
 
برای حل این مشکل، محققان مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) هیدروژل خودترمیم شونده‌ای طراحی کردند که می‌توان آن را با استفاده از سرنگ به بدن تزریق کرد. این ژل‌ها که امکان حمل یک یا چند دارو را دارند، برای درمان بیماری‌هایی نظیر سرطان مناسب هستند. برای ساخت این هیدروژل، محققان از نانوذرات پلیمری و زنجیره‌ای از یک پلیمر دیگر نظیر سلولز استفاده کردند. محققان این پروژه می‌گویند: این هیدروژل در اثر اعمال فشار می‌تواند تغییر شکل دهد؛ بنابراین می‌توان این هیدروژل را به وسیله سرنگ به بدن تزریق کرد. این هیدروژل بدون نیاز به جراحی وارد بدن می‌شود. پیش از این، محققان با استفاده از زنجیره‌های پلیمری، هیدروژلی برای مصارف زیست‌پزشکی ساخته بودند که برای ساخت لنز چشمی مناسب بود. مشکل این هیدروژل آن بود که بعد از شکل گرفتن، تغییر شکل آن امکان‌پذیر نبود. 
 
برای حل این مشکل، پژوهشگران تصمیم به ساخت هیدروژلی گرفتند که بتواند در اثر فشار تغییر شکل دهد، از این رو به سراغ پلیمرهای خودآرا رفتند. این پلیمرها نیز ساختار پیچیده‌ای داشتند، در حالی که محققان به دنبال ماده‌ای ساده برای این کار بودند. از این رو از نانوذرات کوپلیمری PEG-PLA ترکیب شده با سلولز استفاده کردند. هر زنجیره‌ سلولزی، پیوند ضعیفی با نانوذرات می‌دهد که یک شبکه ضعیف بدست می‌آید. با اعمال فشاری نظیر آنچه که در سوزن سرنگ اتفاق می‌افتد، این شبکه از هم جدا می‌شود و مجددا ساختار دیگری را بوجود می‌آورد. این ویژگی خودترمیم‌شوندگی برای تزریق هیدروژل با استفاده از سرنگ بسیار مناسب است. نتایج این پژوهش در نشریه Nature Communications منتشر شده‌است.  

 

..:::: شناسایی زودهنگام تب‌ استخوان‌شکن با نانوحسگر زیستی ::::..

پژوهشگران با استفاده از نانوذرات، حسگری برای شناسایی بیماری تب دانگ ساختند که تنها از روی بزاق دهان در مدت 20 دقیقه امکان شناسایی زودهنگام بیماری را فراهم می‌کند. محققان مؤسسه آاستار در سنگاپور موفق به ساخت کیت تشخیص طبی شدند که می‌تواند ابتلا به ویروس تب دانگ (dengue) یا تب استخوان شکن را با سرعت بالایی تشخیص دهد. این کیت یک بار مصرف کاغذی، می‌تواند آنتی‌بادی‌های ویژه عفونت دانگ را شناسایی کرده و در مدت 20 دقیقه ابتلا به این بیماری را مشخص کند. این ابزار در حال توسعه برای تجاری‌سازی است. محققان این پروژه می‌گویند: این کیت تشخیص طبی می‌تواند آنتی‌بادی دانگ را از طریق بزاق دهان شناسایی کند. امکان تفکیک میان عفونت اولیه و ثانویه در مراحل اولیه ابتلا به بیماری اهمیت زیادی دارد، به طوری که می‌توان اقدامات لازم برای درمان بیمار را با استفاده از این تشخیص زودهنگام انجام داد. 
 
بیماران مبتلا به عفونت ثانویه که علائم عفونت در آن‌ها ظاهر شده است، در معرض خطر شوک دانگ و خونریزی هستند. بر اساس اطلاعات آژانس ملی محیط‌ زیست سنگاپور، تب دانگ و خونریزی مربوط به آن یکی از مرگبارترین بیماری‌هایی است که از طریق پشه به انسان منتقل می‌شود. این بیماری گریبان افراد بسیاری را در مناطق استوایی می‌گیرد. چهار نوع مختلف از این بیماری شناخته شده است، اما تا کنون هیچ واکسن یا دارویی برای مبارزه با آن تولید نشده است. دوره پنهان بیماری بین چهار تا 10 روز بعد از آلودگی است، بنابراین شناسایی و تشخیص زودهنگام بیماری می‌تواند سهم بسزایی در جلوگیری از رشد بیماری داشته باشد. 
 
گرفتن بزاق دهان راحت‌تر از آزمایش دردناک خون است، اما مشکل بزاق این است که به سادگی نمی‌توان آن را روی نوارهای تست تشخیص طبی قرار داد. این گروه تحقیقاتی موفق به ساخت معرف شیمیایی شدند که می‌توان بزاق دهان را به سادگی روی آن قرار داد. این معرف که یک حسگر مبتنی بر نانوذرات است، امکان ارائه نتیجه دقیق را از روی نمونه بزاق فراهم می‌کند. با ساده‌سازی فرآیند تشخیص بیماری، یک کیت تشخیص طبی در ابعاد کیت تشخیص بارداری ساخته شده که با استفاده از بزاق دهان می‌تواند عفونت را در بدن تشخیص دهد.  

..:::: حسگر پوستی سنجش قند خون بدون ایجاد سوزش و درد ::::..

پژوهشگران دانشگاه ساندیگو موفق به ساخت حسگر لایه‌نازکی شدند که می‌تواند بدون ایجاد درد و خارش روی پوست دست چسبیده و سطح گلوکز خون را رصد کند. این حسگر لایه‌نازک بسیار منعطف بوده و همانند یک برچسب روی سطح پوست قرار می‌گیرد. این حسگر می‌تواند درد ناشی از سوراخ شدن پوست در حین آزمایش خون برای سنجش سطح کلوگز را حذف کند. 
 
محققان این طرح می‌گویند که میلیون‌ها نفر در سراسر جهان از بیماری دیابت رنج می‌برند. برخی از این بیماران مجبور هستند تا به صورت مداوم سطح قند خون را آزمایش کنند تا بتوانند بیماری را مدیریت کنند. برای انجام آزمایش قند خون، باید با یک سوزن نوک انگشت را سوراخ کرد که بسیار دردناک است. این مشکل موجب شده تا عده‌ای از انجام آزمایش خون به صورت مداوم صرف‌نظر کنند. حسگری نیز به صورت باند وجود دارد که دور مچ دست قرار می‌گیرد که موجب خارش می‌شود. 
 
از این رو محققان به دنبال ابزاری قابل پوشیدن بودند تا بتواند بدون ایجاد خارش، سطح گلوکز خون را اندازه‌گیری کند. این حسگر جدید می‌تواند سیالات زیرپوست را مورد کاوش قرار داده و با استفاده از زیست‌حسگری الکتروشیمیایی مقدار قند خون را مشخص کند. نتایج آزمایش‌های انجام شده روی چند داوطلب نشان داده است که دقت این روش بسیار بالا است. نتایج این پژوهش در نشریه Analytical Chemistry منتشر شده است.  

..:::: کودکان را بیش از حد تحسین نکنید ::::..

پژوهشگران آمریکایی در تحقیقات خود دریافتند، تحسین و تمجید بیش از حد فرزند، منجر به بروز اختلال شخصیتی در مراحل بعدی زندگی وی می‌شود. محققان دانشگاه ایالتی اوهایو در این پژوهش 565 کودک هفت تا 11 سال را به مدت یک سال و نیم مورد بررسی قرار دادند؛ در طول تحقیق، نحوه رفتار والدین با کودکان و تغییرات رفتاری کودکان مورد ارزیابی قرار گرفت. 
 
نتایج بدست آمده حاکی از آن است که صفت خودشیفتگی در کودکان، زمانی بروز می‌کند که والدین بیش از حد، فرزند خود را مورد تحسین قرار دهند. محققان تأکید می‌کنند، زمانی‌که والدین بیش از حد از کودک خود تعریف کنند و او را نسبت به سایرین خاص‌تر بدانند، این امر منجر به بروز اختلال شخصیتی در کودک می‌شود. با این حال باید بین صفت خودشیفتگی با کودک دارای اعتماد به نفس بالا تمایز قائل شد. خودشیفتگی در کودکان با بروز مشکلاتی بعدی مانند رفتار پرخاشگرانه و افزایش خطر ابتلا به مشکلات روانی در دوره‌های بعدی زندگی همراه است. نتایج این پژوهش در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شده است.  

..:::: پیش‌بینی زمان مرگ با کاهش قدرت بویایی ::::..

کاهش قدرت بویایی در سالمندان بیش از هر عامل دیگری از احتمال مرگ آن‌ها در پنج سال آینده خبر می‌دهد. متخصصان دانشگاه شیکاگو در تحقیقی که روی ۳۰۰۰ فرد ۵۷ تا ۸۵ ساله انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که کاهش قدرت بویایی از احتمال مرگ افراد در پنج سال آینده خبر می‌دهد. در این پژوهش، محققان پنج بوی نعنا، ماهی، پرتقال، گل سرخ و چرم را در اختیار شرکت‌کنندگان قرار دادند تا قدرت بویایی افراد را بسنجند. پنج سال بعد، ۳۹ درصد کسانی که در این تست بویایی‌سنجی پایین‌ترین نمره را گرفته بودند، زنده نبودند. از این بین تنها ۱۰ درصد کسانی که بویایی سالمی داشتند، زنده نبودند. پژوهشگران معتقدند ضعف بویایی، از دست دادن اشتها، نوشیدن الکل و استعمال دخانیات، ابتلا به سرطان، ضعف عمومی و مشکلات قلبی، نزدیک شدن زمان مرگ را آشکار می‌کند.  

..:::: خطر نوشابه‌های انرژی‌زا در افزایش فشار خون ::::..

پژوهش صورت گرفته توسط محققان کلینیک مایو در مینه‌سوتا نشان می‌دهد، افرادی که عادت به مصرف منظم کافئین ندارند، پس از نوشیدن نوشابه‌های انرژی زا در معرض خطر بالاتری افزایش فشار خون قرار می‌گیرند. طی این پژوهش محققان تغییرات ضربان قلب و فشار خون 25 فرد سالم 19 تا 40 ساله را پس از نوشیدن نوشابه‌های انرژی‌زا و دارونما (نوشابه‌های غیر انرژی‌زا) مورد بررسی قرار دادند. فشار خون این افراد 30 دقیقه قبل و بعد از مصرف هر دو نوع نوشیدنی ثبت شد و با افرادی که کمتر از 160 میلی‌گرم در روز (یک فنجان قهوه) و بیشتر از 160 میلی‌گرم کافئین مصرف می‌کردند، مورد مقایسه قرار گرفت. 
 
نتایج نشان می دهد، افراد پس از مصرف نوشابه‌های انرژی‌زا با افزایش چشمگیر فشار خون مواجه می‌شوند؛ این افزایش برای افرادی که معمولا کافئین زیادی مصرف نمی‌کردند، بسیار چشمگیرتر - دو برابر بیشتر از گروه مصرف‌کننده دارونما - بود. نتایج این پژوهش در شصت و چهارمین نشست سالانه کالج قلب آمریکا ارائه شد.

..:::: دستگاه تشخیص سرطان ریه در مرحله آزمون بالینی ::::..

محققان دانشگاه لیسستر با همکاری بیمارستان گلینفیلد اقدام به انجام آزمون بالینی روی دستگاه تشخیص سرطان ریه با استفاده از آزمون تنفسی کرده است؛ محققان این پروژه امیدوارند که با استفاده از برنامه تشخیص علائم سرطان ریه (LuCID) بتوانند روشی غیرتهاجمی برای تشخیص سرطان ارائه کنند. شرکت Owlstone Nanotech Ltd آنالیزهای اقتصادی این پروژه را انجام می‌دهد. نتایج بررسی‌های این شرکت نشان می‌دهد که شناسایی زودهنگام سرطان ریه از 14.5 درصد به 25 درصد در سال 2020 خواهد رسید. پیش‌بینی می‌شود که با سرمایه‌گذاری 250 میلیون پوندی وزارت بهداشت انگلستان، این تشخیص زودهنگام بتواند جان 10 هزار نفر را نجات دهد. 
 
دستگاه تشخیص سرطان ریه با استفاده از غلظت‌های بسیار کم مواد آلی فرار موجود در بازدم افراد می‌تواند فرآیند شناسایی زودهنگام سرطان ریه را انجام دهد. این فناوری، ابزاری ارزان و سریع برای شناسایی سرطان ریه است که می‌تواند جایگزینی مناسب برای فناوری‌های فعلی باشد. این دستگاه برخلاف روش‌هایی نظیر تصویربرداری اشعه ایکس، بی‌خطر است. 
 
شرکت Owlstone Nanotech Ltd با حمایت مالی یک میلیون پوندی، پیشگامی تحقیقات کسب و کار کوچک در حوزه درمان (SBRI) و همچنین با کمک تیم توسعه کسب و کار و کارآفرینی دانشگاه لیسستر، فاز دوم این آزمون بالینی را به زودی آغاز خواهد کرد. هدف از این آزمون، بررسی حسگرهای این دستگاه (کروماتوگرافی گازی- طیف‌سنجی حرکت یونی) در بیماران سرطانی است. در صورتی که این آزمون با موفقیت به پایان برسد، مسیر ورود این دستگاه به بیمارستان‌ها هموار خواهد شد. یکی از بنیان‌گذاران این شرکت می‌گوید: اگر شما بتوانید با تغییر چیزی موفق به شناسایی زودهنگام سرطان ریه شوید، آنگاه با روش‌های درمانی فعلی می‌توان جان بیمار را نجات داد. احتمالا بتوان از این فناوری برای شناسایی سرطان پستان نیز استفاده کرد. ما لحظه‌ای آرام نخواهیم گرفت تا روزی که بتوانیم این فناوری را به بیمارستان‌ها وارد کنیم. 
 
پیش‌بینی می‌شود که نتایج این آزمون بالینی در ابتدای سال 2016 کامل شود. سرطان ریه یکی از بیماری‌هایی است که نرخ زنده ماندن در آن بسیار پایین است و تشخیص زودهنگام بیماری می‌تواند تأثیر زیادی در افزایش نرخ زنده ماندن داشته باشد. در حال حاضر از سی‌تی اسکن و رادیولوژی برای شناسایی این بیماری استفاده می‌شود که بسیار پرهزینه است و خطراتی را نیز برای بیمار به همراه دارد.  

..:::: بازیابی حافظه در آلزایمر با درمان غیرتهاجمی فراصوت ::::..

دانشمندان دانشگاه کوئینزلند روش جدیدی را برای حذف پلاک‌های سمی درون مغز با استفاده از روش غیرتهاجمی درمان فراصوت کشف کرده‌اند. آلزایمر یک بیماری مخرب نورونی مزمن است که اغلب در افراد بالای 65 سال آغاز می‌شود و معمولا با شروعی آهسته همراه بوده که طی زمان بدتر می‌شود. این بیماری در نهایت منجر به فقدان حافظه و عملکردهای بدن و در نهایت مرگ بیمار می‌شود. 
 
تحقیقات نشان داده که بین بیماری آلزایمر و انباشته شدن پلاک‌های سمی که بر ارتباطات عصبی تاثیر می‌گذارند، ارتباط وجود دارد. روش جدید محققان کوینزلند شامل حذف این پلاک‌ها با روش غیرتهاجمی فراصوت است. پپتید آمیلوئید β که از حدود 36 تا 43 اسیدآمینه تشکیل شده، به عنوان پلاکی شناخته شده است که با رشد و گسترش بیماری آلزایمر مرتبط است. از این رو تحقیقاتی در زمینه حذف این ماده سمی از مغز انسان انجام شده، اما تقریبا اکثر آن‌ها به مداخله دارویی تهاجمی نیاز داشته‌اند که تاثیر کاملی ندارند. 
 
روش محققان دانشگاه کوئینزلند اما یک رویکرد غیردارویی بالقوه برای حذف این پلاک ارائه کرده است. محققان مدعی هستند که روش آن‌ها توانسته عملکرد حافظه در مغز موش‌هایی را که از انباشت آمیلوئید β در مغزشان برخوردار بوده و علائم آلزایمر را نمایش می‌دادند،‌ بازیابی کند. 
 
محققان برای دستیابی به این نتیجه، به دفعات اسکن فراصوت را روی مغز موش ها برای حذف این پلاک و بدون نیاز به استفاده از مواد شیمیایی اضافی مانند ضدپادتن آمیلوئید β تکرار کردند. به گفته آن‌ها، سلول‌های میکروگلیا – سلول‌هایی که به عنوان شکل اصلی سیستم دفاعی در سیستم عصبی مرکزی عمل می‌کنند – توسط امواج فرکانس بالای صوت که توسط تجهیزات فراصوت تولید می‌شود، فعال شده و پلاک‌های آمیلوئید β را مصرف کردند. دانشمندان از میکروسکوپ هم‌کانونی دیسک چرخان و بازسازی سه‌بعدی وضوح بالا برای تائید کاهش چشمگیر وسعت پلاک‌های سمی آمیلوئید β توسط درمان فراصوت استفاده کردند. این محققان اکنون در حال کار بر روی یک دستگاه فراصوت بزرگ هستند که به آن‌ها اجازه می‌دهد درمان را روی مغز گوسفند آغاز کنند. کارآزمایی‌های انسانی گام بعدی این دانشمندان خواهد بود که حداقل دو سال دیگر انجام خواهد شد. نتایج این تحقیق در مجله Science Translational Medicine منتشر شده است.  

..:::: بهبود آسیب نخاعی با داروی سرطان ::::..

تیمی بین‌المللی از دانشمندان مرکز بیماری‌های ناتوان‌کننده عصبی در آلمان (DZNE) دریافته‌اند، نوعی داروی درمان سرطان، در آزمایشات انجام‌شده بر روی حیوانات، آسیب‌های وارده به بافت نخاع را کاهش داده و موجب تحریک رشد سلول‌های آسیب‌دیده عصبی می‌شود. آسیب به نخاع به ندرت التیام می‌یابد، زیرا سلول‌های عصبی آسیب‌دیده آن احیا نمی‌شوند و رشد دوباره فیبرهای عصبی طولانی نیز به دلیل آسیب به بافت و فرآیندهای مولکولی موجود در درون عصب‌ها مختل می‌شود. 
 
سلول‌های عصبی، سیگنال‌ها را در شکل تکانه‌های الکتریکی مخابره و دریافت می‌کنند، اما این عملکرد به دلیل بیماری یا تصادفات ممکن است دچار نقص شود. با این حال، این موضوع که عصب‌های تحت تاثیر بتوانند تا حد زیادی بهبود یابند یا خیر، به طور عمده‌ای به مکان آن‌ها بستگی دارد؛ به طور مثال، سلول‌های عصبی موجود در نیم‌تنه یا بینی تا حد زیادی احیا می‌شوند و بخشی یا تمامی عملکرد خود را باز می‌یابند. با این حال، نورون‌های موجود در مغز و نخاع فاقد این توانایی هستند و در صورت آسیب‌دیدگی در اثر تصادف یا بیماری، بیمار دچار معلولیت طولانی‌مدت یا ناتوانی‌های دیگر خواهد شد. 
 دانشمندان حاضر در این تحقیق از پیش می‌دانستند که مهارکردن مولفه‌هایی خاص در بافت زخم نخاع و فرآیندهای سلولی دیگر، رشد دوباره آکسون‌ها را متوقف می‌کنند. بنابراین، ارائه درمانی ایده‌آل برای بهبود احیای آکسون‌ها پس از واردآمدن آسیب به نخاع، شکل‌گیری بافت زخمی را در نخاع مهار خواهد کرد. محققان می‌دانند که تثبیت‌کردن شکل‌گیری میکروتوبول‌ها این بافت زخمی را کاهش و رشد آکسون‌ها را ارتقا می‌بخشد. میکروتوبول‌ها، رشته‌های طولانی در درون سلول هستند که می‌توانند به صورت پویا بلند و کوتاه شوند. آن‌ها بخشی از اسکلت پشتبانی‌کننده سلول هستند که رشد و حرکت آن را کنترل می‌کنند. 
 
دانشمندان دریافته‌اند، داروی اپوتیلون (epothilone) که اکنون برای درمان سرطان به کار می‌رود، می‌تواند میکروتوبو‌ل‌ها را تثبیت کند. در صورت استفاده از مقادیر بالای آن، این ماده رشد سلول‌های سرطانی را مهار می‌کند، در حالی که مصرف مقادیر پایین رشد آکسون‌ها در حیوانات را بدون بروز عوارض جانبی درمان سرطان، تحریک می‌کند. این دارو می‌تواند در مانع مغزی خون نفوذ کرده و از آنجا وارد سیستم عصبی مرکزی شود، بنابراین مستقیما به آکسون‌های آسیب‌دیده دسترسی پیدا کند. داروی مزبور رشد بافت زخم را از طریق مهارکردن شکل‌گیری میکروتوبول‌ها در سلول‌های تشکیل‌دهنده این بافت کاهش می‌دهد و بنابراین این سلول‌ها نمی‌توانند به زخم نخاع نفوذ کرده و موجب شکل‌گیری بافت زخمی شوند. داروی اپوتیلون با رشددادن میکروتوبول‌ها در درون آکسون‌ها، احیای سلول‌ها عصبی را بهبود می‌بخشد. جزئیات این نتایج در مجله Science منتشر شد. 

..:::: استرس، احتمال بروز چاقی را تشدید می‎کند ::::..

استرس، تجمع چربی در بدن و ابتلا به چاقی را تشدید می‎کند. در مطالعات جدید محققان دانشگاه نورث وسترن که در آن بیش از سه هزار بزرگسال در سنین 30 تا 40 سال بررسی شده‌اند، مشخص شد افرادی که دارای روابط نامطلوب بوده و استرس مداوم دارند، چربی بیشتری نسبت به کسانی که چنین روابطی ندارند، انباشته می‌کنند. 
 
بر اساس این تحقیق استرس موجب چاقی شکمی می شود که بزرگترین تهدید برای ابتلا به بیماری‌های قلبی و دیابت است. روابط پرتنش باعث استرس شده و شما را وادار به مصرف خوراکی های پرکالری می کند. به گفته محققان، استرس نه تنها بر احساسات بلکه بر بدن نیز تاثیر منفی می‌گذارد و موجب تغییر در متابولیسم بدن و تجمع بیشتر چربی می‌شود، جالب این که همان طور که روابط نامطلوب باعث چاقی افراد می‌شود، روابط سالم نیز عکس این عمل را انجام می‌دهد. در تحقیقات اخیر مشخص شد افرادی که در روابط مطلوب قرار دارند چربی کمتری در بدنشان انباشته می‌شود. روابط حمایتی می‌تواند مانع استرس شود و افراد را از خوردن بیش از حد منع کند. نتایج این مطالعه در مجله امریکایی اپیدمیولوژی منتشر شده است.  

 

..:::: داروي ALS براي درمان ملانوماي متاستاتيک ::::..

مطالعه جديد محققان نشان مي‌دهد، داروي مورد استفاده براي درمان اسکلروز جانبي آميوتروفيک (ALS) مي‌تواند به تقويت کارآيي راديوتراپي در بيماران مبتلا به ملانوما که به مغز متاستاز داده‌اند، کمک کند. بعضي از بيماري‌ها در مقابل درمان راديوتراپي مقاوم هستند، از جمله ملانوما، به همين دليل پزشکان ناچارند تا از دوزهاي بالاي راديوتراپي براي مغز استفاده کنند. اگر درمان رادياسيون به تمام مغز لازم باشد، خطر نوروتوکسيسيتي افزايش مي‌يابد. محققان انستيتو سرطان Rutgers نيوجرسي و مدرسه داروسازي ارنست ماريو در دانشگاه Rutgers ، نگاه دقيق‌تري به داروي موسوم به riluzole انداختند که پيشرفت ALS را کند مي‌کند. Riluzole پروتئيني را به نام GRM1 هدف قرار مي‌دهد که به‌طور غيرطبيعي بوسيله سلول‌هاي ملانوما توليد مي‌شود. فعاليت اين پروتئين بر سطح سلول‌هاي ملانوما رشد و گسترش بيماري را افزايش مي‌دهد، در حالي که پروتئين GRM1 اين فعاليت را بلوک مي‌کند. نتايج اين تحقيق در نشريه Pigment Cell & Melanoma Research به چاپ رسيده است. محققان از 4 مدل‌ آزمايشگاهي ملانوما که به مغز متاستاز داده باشد، استفاده کردند. گروه اول، با يک وسيله جذب دارو به نام دي‌متيل سولفوکسايد درمان شدند. گروه دوم تحت درمان با دي‌متيل سولفوکسايد، همراه با دوز رادياسيون 4 Gy هفتگي قرار گرفتند. گروه سوم، تنها riluzole دريافت کردند و گروه چهارم، riluzole روزانه به همراه دوز رادياسيون 4 Gyهفتگي درمان شدند. نتايج نهايي حاکي از آن بودند که گروه چهارم، شاهد کاهش رشد سلول‌هاي تومورال طي دوره 37 روزه بودند. 
 
آنچه مشخص است، آنکه riluzole، پروتئين GRM1 را حساس کرده و به آنها کمک مي‌کند تا مانند يک چراغ دريايي براي رادياسيون عمل کنند. به همين دليل، تنها سلول‌هاي ملانوما که اين پروتئين را دارند، هدف اشعه قرار گرفته و ديگر قسمت‌هاي مغز از عوارض اشعه در امان مي‌مانند و عملکرد مغز حفظ مي‌شود. در حال حاضر، حدود 50 درصد از بيماران مبتلا به ملانوما دچار متاستازهاي مغزي مي‌شوند و کمتر از 13 درصد آنها يک سال يا بيشتر زنده مي‌مانند، بنابراين، شناخت درمان‌هاي جديد براي اين دسته از بيماران بسيار مهم هستند. هدف قرار دادن پروتئين GRM1 تنها براي بيماران مبتلا به ملانوما مفيد نيستند، بلکه شايد بيماران مبتلا به سرطان پستان و پروستات نيز از اين شيوه درماني منفعت ببرند، زيرا پروتئين GRM1 نيز روي اين سلول‌ها ديده مي‌شوند. 

..:::: تارکستوماب تاييد شد ::::..

اداره غذا و داروي آمريکا مجوز ورود تارکستوماب (tarextumab) را به بازار درماني به‌عنوان داروي اورفان (orphan) (داروهايي که براي بيماري‌هاي نادر توليد مي‌شوند)، براي درمان سرطان پانکراس و سرطان سلول کوچک ريه صادر کرد. تارکستوماب که به‌طور رسمي OMP-59R5 ناميده مي‌شود، يک آنتي‌بادي مونوکلونال کاملا انساني است و رسپتورهاي Notch 2/3 را هدف قرار مي‌دهد. ماه گذشته کمپاني سازنده اين دارو اعلام کرد، داده‌هاي نهايي فاز 1b باليني و بيومارکرهاي آن جمع‌آوري شده که در آن تارکستوماب را در ترکيب با جمسيتابين به علاوه nab-paclitaxel در سرطان پانکراس مورد ارزيابي قرار داده است. از 29 بيماري که در اين کارآزمايي شرکت داشتند، 21 بيمار، با درمان ترکيبي به پاسخ نسبي يا ثبات بيماري دست يافتند. داروي مذکور با پروفايل سميت قابل مديريت به خوبي توسط بيماران تحمل شد. 
 
شايع‌ترين عوارض جانبي که در بيش از 50 درصد بيماران ديده شد، عبارت بودند از آنمي، خستگي، اسهال، و ترومبوسيتوپني. ديگر عوارض که در بيش از 25درصد بيماران تحت درمان مشاهده شد، شامل تهوع، آلوپسي، استفراغ، ادم، کاهش اشتها، خارش، نوروپاتي و کاهش وزن مي‌شدند. آناليز بيومارکرها نشان داد، تومورهاي با سطح بالاي بروز Notch 3 ممکن است با ميزان پاسخ بيشتر به درمان و بقاي بالاتر همراه باشد. ميانه بقاي بدون پيشرفت بيماري در بيماران با بروز بالاي Notch3، 6/6 ماه و ميزان بقاي کلي آنها 6/14 ماه گزارش شد. 
 
از سوي ديگر، در مطالعه PINNACLE (فاز Ib/II، مطالعهOMP-59R5 در ترکيب با درمان اتوپوزيد و پلاتينوم در بيماران مبتلا به سرطان پيشرفته سلول کوچک ريه)، محققان به بررسي تارکستوماب در ترکيب با کموتراپي پلاتينوم و اتوپوزيد پرداختند. از 16 بيمار قابل بررسي، 13 بيمار به پاسخ نسبي و 3 بيمار به ثبات در بيماري دست يافتند. البته هنوز داده‌هاي نهايي قسمت فاز Ib اين مطالعه که شامل داده‌هاي ايمني و بقاي آن است، منتشر نشده و بايد تا آخر امسال منتظر ماند تا در يک کنفراس پرده‌برداري شوند. در حال حاضر OncoMed در حال وارد کردن بيماران واجد شرايط در دو کارآزمايي باليني تصادفي شده فاز 2 تارکستوماب در سرطان پانکراس و سرطان ريه پيشرفته سلول کوچک هستند. 

..:::: تاييد دارويي جديد براي درمان HIV-1 ::::..

شرکت داروسازي Janssen Therapeutics، اعلام کرد اداره غذا و داروي آمريکا داروي توليدي اين شرکت را به نام PREZCOBIX که ترکيبي است از darunavir 800 ميلي‌گرم و cobicistat 150 ميلي‌گرمي تاييد کرده است. اين دارو، درواقع، يک مهارکننده پروتئاز HIV-1 بوده که با يک مهارکننده CYP3A4 ترکيب شده و براي درمان بيماران مبتلا به HIV-1، در ترکيب با ديگر داروهاي آنتي‌رتروويرال، تجويز مي‌شود. البته بيماراني کانديد درمان با PREZCOBIX هستند که به دنبال درمان ساده بوده و با هيچ جايگزين‌ مرتبط با مقاومت به داروناوير درمان نشده باشند. 
 PREZCOBIX روزانه يک‌بار خوراکي و با دوز ثابت تجويز شده و ترکيبي است از 800ميلي‌گرم داروناوير (که تحت عنوان PREZISTA در آمريکا به فروش مي‌رسد) و 150 ميلي‌گرم cobicistat (به‌عنوان عامل تقويت‌کننده، ساخته شده به‌وسيله Gilead Sciences که تحت عنوان Tybost به فروش مي‌رسد). اين دارو همراه با ديگر داروهاي HIV-1 و با غذا مصرف مي‌شود. تاييد اين دارو، کمکي است به بيماران مبتلا به HIV-1 تا تعداد داروهاي مصرفي خود را در طول دوره درمان کاهش دهند. شايع‌ترين عارضه جانبي که حين مصرف اين دارو ديده مي‌شود، عبارتند از اسهال، تهوع، راش، سردرد، درد شکم و استفراغ. تاييد اين دارو براساس داده‌هاي کارآزمايي‌هاي باليني مربوط به دو داروي داروناوير و ريتوناوير است که اگر با cobicistat تجويز شوند، کارآيي درماني آنها بالا مي‌رود. در اين مطالعات، 313 بيمار آلوده به HIV در طول 24هفته مورد بررسي قرار گرفتند و تفاوتي از نظر عوارض جانبي و پاسخ به درمان ميان اين دارو با گروه مصرف کننده داروناوير همراه با ريتوناوير 100 ميلي‌گرمي ديده نشده است. 

..:::: ژن‌درماني به کمک بيماران هموفيلي آمد ::::..

به همت پژوهشگران ايتاليايي، نخستين ژن‌درماني براي انواع بيماري‌هاي هموفيلي A و B در اين کشور با روش جايگزين کردن ژن معيوب که لخته نمي‌شود، ارائه خواهد شد. براساس گزارش مقامات بيمارستان سن رافائل، بنياد خيريه تله‌تون و اين بيمارستان يک توافقنامه مالي را تنظيم کردند که به واسطه آن پژوهشگران اين فرصت را پيدا مي‌کنند تا با سرمايه‌اي که در اختيارشان قرار خواهد گرفت، پيشگام ژن‌درماني براي جلوگيري از بيماري هموفيلي باشند. اين توافقنامه توسط شرکت بيوتکنولوژي امريکايي Biogen Idec امضاء شده است. در اين روش درماني جديد، متخصصان از سلول‌هاي ويروس HIV منتقل شده بي‌ضرر، به‌عنوان وسيله نقليه براي جابه‌جايي ژن جديد سالم استفاده خواهند کرد. اين روش مي‌تواند به عنوان روش پيشگام در برابر بيماري‌هاي ديگر ارثي استفاده شود .
 
در هموفيلي نوع A که شايع‌ترين شکل اين بيماري است، نقص در فاکتور انعقادي 8 ديده مي‌شود و در هموفيلي B نقص در فاکتور 9 وجود دارد. هموفيلي نوع C يک نوع اختلال ژنتيکي اتوزومال است که به علت کمبود فاکتور يازده خوني ايجاد مي‌شود. لازم به ذکر است که هموفيلي A و B اختلالات انعقادي وابسته به کروموزوم جنسي هستند که به ترتيب بر اثر جهش‌هايي در ژن‌هاي F8C و F9 ايجاد مي‌شوند . اين بيماري بيشتر در افراد مذکر به وجود مي‌‌آيد، اما ممکن است افراد مونث هم به علت انحراف غيرفعال شدن کروموزوم ايکس از حالت طبيعي، به آن مبتلا شوند. تا کنون روش درماني قطعي براي اين بيماري وجود نداشته و تنها پيوند کبد براي هموفيلي A و B موثر بوده است. در صورت خونريزي شديد، فاکتور انعقادي شماره 8 خالص به افراد مبتلا به اين بيماري تزريق مي شود. روش جديد که روش ژن‌درماني است، مي‌تواند براي جلوگيري از گسترش بيماري هموفيلي موثر باشد. 

..:::: کاهش خطر سرطان پستان با تاموکسيفن تا يک‌سوم ::::..

نتايج آناليز جديدي که به تازگي منتشر شده، نشان مي‌دهد در 20 سال گذشته، اثرات پيشگيرانه داروي سرطان پستان به نام تاموکسيفن ثابت مانده و ميزان اين سرطان را تا تقريبا يک‌سوم کاهش داده است. برآورد خطر ابتلا به سرطان پستان پس از 20 سال پيگيري ميان دريافت کنندگان تاموکسيفن 8 درصد بوده، در حالي که در گروه کنترل به 12 درصد رسيده است.
 
محققان معتقدند، تاموکسيفن درماني تثبيت شده و موثر براي انواع خاصي از سرطان پستان است، اما شواهدي نيز در دست است که اثرات پيشگيرانه طولاني‌مدتي هم دارد، به‌طوريکه تا يک‌سوم کاهش در بروز آن ايجاد مي‌کند. در اين مطالعه، موسوم به مطالعه بين‌المللي مداخله‌اي سرطان پستان (IBIS-I)، که در آن خطرات و مزاياي مصرف طولاني‌مدت تاموکسيفن براي پيشگيري از سرطان پستان در افراد در معرض خطر بالا مورد ارزيابي قرار گرفته، 7 هزار و 154 زن 35 تا 70 سال قبل و بعد از سن يائسگي که اغلب آنها سابقه خانوادگي مثبت از نظر سرطان پستان دارند، بررسي شدند. در مطالعه IBIS-I زنان به‌طور تصادفي به دو گروه کنترل و دريافت کننده 20 ميلي‌گرم تاموکسيفن، تقسيم و هر روز به مدت 5 سال آن را مصرف کردند. سلامت افراد شرکت کننده پس از پايان دوره درمان با ميانگين 16 سال پيگيري پايش شد (حداکثر زمان دوره پيگيري، 22 سال بود). در آناليزهاي بيشتر مشخص شد 251 زن گروه تاموکسيفن و 350 زن گروه پلاسبو مبتلا به سرطان پستان شدند، يعني، تاموکسيفن باعث شد ميزان کاهش سرطان پستان در اين گروه به 29 درصد برسد. 
 
خطر بروز سرطان پستان پس از 20 سال پيگيري در گروه تاموکسيفن 8 درصد و در گروه پلاسبو 12 درصد برآورد شد. البته منافع مصرف تاموکسيفن ميان زناني که درمان هورموني دريافت مي‌کردند، در طول 5 سال درمان با اين دارو، کاهش يافت. البته زنان دريافت کننده تاموکسيفن در معرض خطر ابتلا به سرطان اندومتر هم قرار داشتند. اين عارضه که اثر زيان‌آور تاموکسيفن است، 8/3 بار در گروه دارو نسبت به گروه کنترل، بيشتر ديده مي‌شد. البته اين افزايش در دوره پيگيري بيشتر نبود. محققان کاهشي در ميزان مرگ و مير بيماران تحت درمان با تاموکسيفن در اثر سرطان پستان مشاهده نکردند. مرگ در اثر ديگر عوامل نيز ميان دو گروه مشابه بود. 

 

..:::: دارويي جديد براي اختلال پرخوري ::::..

موارد استفاده مجاز براي ليزدگزامفتامين دي مسيلات با نام تجاري ويوانزه(Vyvanse) از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا افزايش داده شد. براساس اعلام اين سازمان، بعد از اين متخصصان مي‌توانند ويوانزه را در مبتلايان به اختلال پرخوري نيز تجويز کنند. در اختلال پرخوري، بيماران اپيزودهايي از زياده روي در خوردن غذا را تجربه مي‌کنند و از کنترل حجم غذاي مصرفي خود عاجزند. مبتلايان به اين اختلال حتي زماني که گرسنه نيستند، به ميزان زيادي غذا مي‌خوردند. احساس خجالت زدگي و سرافکندگي شديد اين بيماران، زندگي اجتماعي آنها را کاملا تحت تاثير قرار مي‌دهد. در اغلب موارد اختلال تغذيه اي پرخوري، به چاقي شديد منتهي مي‌شود، بنابراين، تاييد ويوانزه از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا، گزينه درماني را در اختيار متخصصان و بيماران براي کنترل اپيزودهاي پرخوري قرار مي‌دهد. ويوانزه تحت قانون حمايت از داروهاي مطرح شده براي درمان يک بيماري شديد، مورد بررسي و تاييد قرار گرفت. 
 اثربخشي ويوانزه در درمان اختلال پرخوري، در 2مطالعه باليني روي 724 نفر مبتلا به اختلال پرخوري با شدت متوسط يا بسيار شديد، بررسي شد. دريافت کنندگان ويوانزه، کاهش قابل توجهي را در تعداد روزهاي پرخوري در هر هفته تجربه کردند. 
همچنين، رفتارهاي اجباري-وسواسي در آنها در مقايسه با دريافت کنندگان دارونما کاهش يافت. جدي‌ترين عوارض ناشي از مصرف ويوانزه در بيماران تحت مطالعه عبارت بودند از اختلالات روانپزشکي از جمله توهم، هذيان، مانيا و خطر مشکلات قلبي نظير مرگ ناگهاني و حملات قلبي. از عوارض شايع آن مي‌توان به خشکي دهان، بي‌خوابي، افزايش تعداد ضربان قلب، يبوست و اضطراب نام برد. لازم به ذکر است که تجويز ويوانزه صرفا براي چاقي مورد مطالعه قرار نگرفته و تاييد شده نيست. ويوانزه براي اولين بار در 2007 ميلادي براي درمان اختلال توجه و تمرکز در کودکان بالاي 6 سال مورد تاييد قرار گرفته بود.

..:::: تاميفلو خطر پنوموني را کاهش مي‌دهد ::::..

يک بررسي کلي نشان داده است که تجويز داروي ضدويروس تاميفلو(Tamiflu)، طول دوره علامت دار آنفلوانزا را به‌طور متوسط يک روز کم مي‌کند و از خطر ايجاد عوارض شديد آنفلوانزا نظير پنوموني به ميزان قابل توجهي مي‌کاهد. يافته‌ها از تجزيه و تحليل 9 مطالعه منتشر شده و منتشر نشده تصادفي روي مصرف تاميفلو(اسلتاميوير) در بزرگسالان بالاي 18سال بدست آمده است. مطالعه توسط شرکت توليدکننده اين دارو ترتيب داده شد.در 9 مطالعه مذکور، اثربخشي دوز 75ميلي‌گرمي تاميفلو با دارونما در بيش از 4300 بيمار در خلال سال‌هاي 1997 تا 2001 ميلادي مقايسه شد. در گروه بيماران با تشخيص آزمايشگاهي قطعي آنفلوانزا، تاميفلو طول دوره علامت دار را در مقايسه با دارونما تا 21درصد کاهش داده و دوره بيماري را از 5 روز به 4 روز رساند. همچنين در گروه تحت درمان با تاميفلو، ميزان ابتلا به عفونت‌هاي تنفسي تحتاني نيازمند به درمان آنتي بيوتيکي در مقايسه با مصرف‌کنندگان دارونما 44درصد کاهش يافت. کاهش خطر 63درصدي ميزان نياز به بستري بيمارستاني نيز در گروه تاميفلو گزارش شد. در مورد عوارض جانبي، در مصرف‌کنندگان تاميفلو شکايت از تهوع 4درصد بيشتر از گروه دريافت‌کننده دارونما بود. به اعتقاد ويکتوريا ريچاردز، سرپرست اين مطالعه، قبلا هم چنين تصور مي‌شد که تاميفلو طول دوره علامت دار آنفلوانزا را کاهش مي‌دهد، اما اطلاعات کافي و قابل استناد براي اثبات آن در دست نبود. نتايج اين مطالعه تحليلي، در شماره آخرين روز ژوئن2015 نشريه لانست به چاپ رسيده است. در انتهاي اين مقاله جمع بندي شده است که با وجود اثر اثبات شده تاميفلو در کاهش خطر ابتلا به عفونت‌هاي باکتريايي متعاقب آنفلوانزا، هنوز هم بايد فايده تجويز آن را در برابر خطرات احتمالي که مصرف اين دارو بيمار را تهديد خواهد کرد، مورد قضاوت قرار گيرد. 

..:::: افزايش موارد مجاز تجويز ايبروتينيب ::::..

مصرف داروي ايبروتينيب (Ibrutinib) با نام تجاري ايمبروويکا (Imbruvica) براي مبتلايان به ماکروگلوبولينمي‌ والدن ‌اشتروم، شکلي نادر از بدخيمي که دستگاه ايمني را درگير مي‌کند- مورد تاييد سازمان غذا و داروي آمريکا قرار گرفته است. مورد مصرف جديد اين دارو، مسير ويژه تاييد داروهاي بيماري نادر را طي کرده است. والدن اشتروم، نوعي لنفوم غيرهوچکين است که در طي زمان به‌تدريج وخيم‌تر شده و باعث مي‌شود لنفوسيت‌هاي غيرطبيعي در مغزاستخوان، غدد لنفاوي، کبد و طحال رشد کنند. به علاوه در بيماري والدن اشتروم، سلول‌هاي B غيرطبيعي به ميزان بسيار زيادي پروتئين ايميون گلوبولينM (ماکروگلوبولين) را توليد مي‌کند. چنين وضعيتي ممکن است به خونريزي شديد، مشکلات بينايي و اختلالات دستگاه عصبي منجر شود.
 
براساس آمارهاي منتشر شده از سوي انستيتو ملي سرطان آمريکا، در حدود 70هزار نفر از مردم اين کشور در سال 2014 با تشخيص ابتلا به لنفوم‌هاي غيرهوچکين مواجه شده‌اند و 18990 نفر نيز به دليل ابتلا به اين بيماري جان خود را از دست داده‌اند. ايمبروويکا با بلوک کردن آنزيمي که به سلول‌هايB غيرطبيعي اجازه رشد و تکثير مي‌دهد، اثر مي‌کند. سازمان غذا و داروي آمريکا در نوامبر2013 ميلادي ايمبروويکا را در درمان لنفوم در بيماراني که قبلا حداقل يک رژيم درماني دارويي را دريافت کرده بودند، مورد تاييد قرار داد. 
 
در فوريه 2014، اين سازمان تاييد ايمبروويکا را براي تجويز در بيماراني که قبلا CLL آنها تحت درمان قرار گرفته بود، تسهيل کرد و سرانجام در جولاي 2014، انديکاسيون استفاده از اين دارو در آن گروه از مبتلايان که نقصي در کروموزوم 17 داشتند مورد تاييد قرار گرفت. تاييد ايمبروويکا براساس نتايج به‌دست آمده از مطالعه‌اي روي 63 بيمار مبتلا به والدن اشتروم صورت گرفت. تمام شرکت‌کنندگان در اين مطالعه باليني، روزانه 420 ميلي‌گرم داروي خوراکي را تا زماني که بيماري شروع به پيشرفت کند يا عوارض مصرف دارو غيرقابل تحمل شود دريافت کردند. طبق نتايج حاصل، بدخيمي در 62درصد از شرکت‌کنندگان فروکش کرد. همچنين، مدت زمان پاسخ‌دهي مثبت درماني و در فاز فروکش بودن بيماري از 8/2 ماه به 8/18 ماه رسيد. شايع‌ترين عوارض گزارش شده در دريافت‌کنندگان اين دارو در مطالعات باليني که به تاييد آن انجاميد، عبارت بودند از ترومبوسيتوپني، نوتروپني، اسهال، آنمي، ضعف، دردهاي عضلاني-اسکلتي، تهوع، عفونت‌هاي مجاري تنفسي فوقاني و بثورات جلدي.  

 

..:::: داروهاي ترکيبي با دوز ثابت ضدفشارخون ::::..

داروسازي سيمپلمد اخيرا اعلام کرده که سازمان غذا و داروي آمريکا، قرص‌هاي ترکيبي پريندوپريل آرژينين و آملوديپين با نام تجاري پرستاليا (Prestalia) را براي درمان فشارخون بالا مورد تاييد قرار داده است. پرستاليا، اولين ترکيب با دوز ثابت اين دو دارو است و مي‌تواند در بيماراني که فشارخون آنها به ميزاني که بايد با مونوتراپي کنترل نمي‌شود، تجويز شود. اگر پزشک تشخيص دهد که از ابتداي شروع درمان تجويز چند دارو براي بيمار لازم است، مي‌تواند پرستاليا را براي شروع درمان فشارخون بالا در بيمارش مورد‌استفاده قرار دهد. 
 
اريک امرسون، مدير شرکت سيمپلمد، مي‌گويد: «پرستاليا اولين محصول حاوي پريندوپريل است که به تاييد سازمان غذا و داروي آمريکا مي‌رسد. مهارکننده‌هاي آنزيم مبدل آنژيوتانسين و بلوک کننده‌هاي کانال کلسيم، از جمله پرمصرف‌ترين محصولات دارويي در درمان بيماري‌هاي قلبي-‌عروقي است. ما خوشحاليم که اين 2 خانواده دارويي را به صورت تک قرص ترکيبي براي درمان فشارخون بالا در اختيار کادر درماني و بيماران قرار مي‌دهيم. شيوع بيماري فشارخون بالا، در تمامي کشورها رو به رشد است و اغلب درمان همزمان با چند دارو، تنها گزينه موجود براي کمک به بيماران بوده است. ترکيب دارويي جديد حاوي پريندوپريل آرژينين و آملوديپين بسيلات، کمک قابل‌توجهي به اين گروه بيماران خواهد کرد.»
 
تاييد پرستاليا از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا، براساس اطلاعات به دست آمده از مطالعه فاز3 با نام پچ (PATH) روي 837 بيمار بوده است. اين مطالعه نشان داد که ترکيب دوز ثابت پريندوپريل آرژينين و آملوديپين باسيلات در يک قرص، پس از گذشت 6 هفته از درمان در کاهش فشارخون دياستوليک در وضعيت نشسته و فشارخون سيستوليک در وضعيت نشسته، در مقايسه با تجويز هر کدام از اين داروها به تنهايي، موثرتر بوده است. همچنين نسبت فايده به خطر در ترکيب دارويي، بهتر از مصرف هر کدام از اين داروها به تنهايي بود. مطالعات ديگري نيز وجود دارند که مطرح مي‌کنند، مصرف همزمان اين گروه‌هاي دارويي مي‌تواند خطر وقوع مشکلات قلبي-عروقي را کاهش دهد. انتظار مي‌رود که پرستاليا در 3ماهه اول 2015 ميلادي در اختيار مصرف‌کنندگان قرار گيرد. تجويز قرص‌هاي پرستاليا در بيماراني که از آنژيوادم ارثي يا ايديوپاتيک رنج مي‌برند يا در بيماراني که به پريندوپريل، هر کدام از داروهاي گروه مهارکننده آنزيم مبدل آنژيوتانسين و آملوديپين حساسيت دارند، ممنوعيت دارد. 

 

..:::: تاييد تري فريک براي بيماران دياليزي ::::..

راکول مديکال، يک شرکت بيوفارماي فعال در زمينه توليد محصولات مورد‌نياز مبتلايان به بيماري‌هاي پيشرفته کليوي و بيماري مزمن کليوي در جبران آهن از دست رفته ثانويه به هايپرپاراتيروئيديسم و همودياليز، اخيرا اعلام کرده است که سازمان غذا ‌و‌ داروي آمريکا داروي تري‌فريک (Triferic) اين شرکت را براي فروش به‌عنوان درمان جبران‌کننده کمبود آهن، با هدف پايدار نگهداشتن سطح هموگلوبين در بيماران بزرگسال مبتلا به بيماري مزمن کليوي وابسته به همودياليز مورد تاييد قرار داده است. روبرت ال چيوئيني، مدير اجرايي راکول، مي‌گويد: «ما از تاييد تري فريک از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا بسيار خوشحال هستيم. اين اولين دارويي است که براي جايگزين کردن آهن از‌دست‌رفته و ثابت نگه‌داشتن سطح هموگلوبين در بيماران دياليزي مورد تاييد قرار مي‌گيرد. قابليت منحصر به فردتري فريک در انتقال طي دياليز و افزايش آهن بدون افزايش ذخاير آن(فريتين) باعث شده که اين دارو به بهترين درمان آهن براي بيماران دياليزي تبديل شود. اين تاييد هم براي ما و هم براي بيماران دياليزي خبر مسرت بخشي است و آنان گزينه درماني به مراتب بهتري براي جبران آهن از دست رفته در اختيار خواهند داشت.»
 
دکتر ريموند پرات، مدير بخش مديکال شرکت راکول نيز مي‌افزايد: «معتقديم که تري فريک، در دستورالعمل‌هاي درمان آنمي تغيير ايجاد خواهد کرد. اين دارو اولين محصولي است که مي‌تواند به بيماران دياليزي اجازه دهد بدون داشتن عارضه و بي‌نياز از تزريق آهن وريدي هموگلوبين خون را در سطح مطلوب نگه دارند.»طي مطالعات انجام شده براي بررسي ايمني و اثربخشي تري فريک، بيش از 1400 بيمار تحت‌درمان با اين دارو قرار گرفتند. نتايج به‌دست آمده از اين مطالعات نشان دادند که تري فريک با سيستم انتقال آهن کاملا متفاوت، اثربخشي مطلوبي و در عين حال، ايمني بسيار نزديک به دارونما دارد. تري فريک طي دياليز از غشاي دياليزکننده عبور کرده و وارد خون مي‌شود. در آنجا به سرعت به ترانسفرين متصل و به درون سلول‌هاي اريتروئيد منتقل مي‌شود تا جزئي از ساختار هموگلوبين شود.  

 

..:::: بريواراستام بررسي مي‌شود ::::..

سازمان غذا و داروي آمريکا درخواست بررسي داروي جديد مربوط به داروي تحقيقاتي بريواراستام (Brivaracetam) را به‌عنوان درمان مکمل براي مبتلايان به تشنج‌هاي پارشيال در بيماران مصروع بالاي 16 سال پذيرفته است. در اتحاديه اروپا نيز آژانس دارويي اروپا مجوز بررسي بريواراستام در انديکاسيون مذکور را صادر کرده است. متقاعد شدن هر دو سازمان‌هاي مرجع در اروپا و آمريکا براي بررسي بريواراستام نشان مي‌دهد که اطلاعات ارائه شده در مورد اين دارو براي نتيجه‌گيري در مورد آن به ميزان کافي رسيده است. پروفسور ايريس لويي فردريش، سخنگوي شرکت توليدکننده بريواراستام مي‌گويد: «امروز براي اين شرکت افتخار بزرگي است که بتواند به پشتوانه نتايج به دست آمده از مطالعات باليني، گزينه درماني جديدي را براي مبتلايان به تشنج‌هاي کنترل‌نشده پارشيال که به ساير داروهاي ضدصرع پاسخ نداده‌اند، معرفي کند. ما نتيجه بررسي‌هاي سازمان غذا و داروي آمريکا و آژانس دارويي اروپا را به دقت دنبال خواهيم کرد تا در صورت نياز به هرگونه اطلاعات تکميلي، براي تهيه آنها اقدام کنيم.»
 
اطلاعات ارائه شده به سازمان غذا و داروي آمريکا و آژانس دارويي اروپا بر پايه 3 مطالعه باليني انجام شده براي ارزيابي اثربخشي و ايمني درمان مکمل بريواراستام (5 تا 200 ميلي‌گرم در روز) در مبتلايان به تشنج‌هاي پارشيال کنترل نشده به دست آمده‌اند. مطالعه چهارمي هم براي ارزيابي و تحمل‌پذيري درمان مکمل بريواراستام در دوزهاي 20 تا 150 ميلي‌گرم در روز در بزرگسالان مبتلا به تشنج‌هاي پارشيال انجام شده است. 
 
در مجموع برنامه مطالعاتي داروي بريواراستام، 3 هزار بيمار شرکت داشتند و در مورد برخي از بيماران طول درمان با اين دارو، 8 سال به طول انجاميد. هم‌اکنون 6 مطالعه در حال انجام روي بريواراستام است.آنها همگي ادامه مطالعات اوليه‌اي هستند که براي بررسي اثربخشي و ايمني درازمدت بريواراستام ترتيب داده شده‌اند. بريواراستام، يک ليگاند انتخابي سيناپتيک وزيکل پروتئين 2A است. هم‌اکنون بيش از 65 ميليون نفر در سراسر دنيا از اختلال مزمن صرع رنج مي‌برند. هر چند که صرع با فاکتورهاي متعددي نظير بيماري‌هاي زمينه‌اي، نژاد و سن مرتبط دانسته شده، اين بيماري ممکن است در هر سني تظاهر کند. از هر 26 نفر از افراد هر جامعه، يک نفر در طول زندگي خود صرع را تجربه مي‌کند.  

 

..:::: چرا بعد از ارتباط زناشویی دچار خواب آلودگی می شویم؟ ::::..

براي بسياري از زنان يکي از واقعيت‌هاي آزار‌دهنده زندگي، رابطه ميان آميزش جنسي و خرخر کردن مردان است. به‌نظر مي‌رسد که مردان پس از آميزش، در هر زماني از شبانه‌روز که رخ دهد، دچار خواب‌آلودگي مي‌شوند. گرچه زنان نيز گاهي پس از رابطه جنسي خواب‌آلوده مي‌شوند، اين پديده در مردان بارزتر است، اما دليل اين خواب‌آلودگي در مردان چيست؟ اولين دليل به زمان رابطه‌جنسي مربوط مي‌شود که معمولا در شب‌ها در تختخواب انجام مي‌شود و نياز به فعاليت جسمي دارد که به خستگي مي‌انجامد و مردان معمولا بايد بيشتر از زنان در حين آميزش فعاليت جسمي انجام دهند، هر‌چند که هميشه اين‌طور نيست. بنابراين وقتي آميزش به پايان مي‌رسد، طبيعي است که مردها احساس خواب‌آلودگي کنند. دوم اينکه، پژوهش‌ها با استفاده از اسکن «توموگرافي با گسيل پوزيترون» (PET) نشان داده که يک شرط اصلي براي رسيدن به ارگاسم، اين است که فرد هراس‌ها و اضطراب‌هايش را کنار بگذارد. خود آميزش نيز باعث آرامش‌بخشي عضلاني (ريلکسيشن) مي‌شود که ممکن است روند به خواب رفتن را آسان‌تر کند.
 
همچنين احتمالا بيوشيمي مغزي ارگاسم نيز در اين روند دخيل است. پژوهش‌ها نشان مي‌دهند که در حين انزال، مجموعه‌اي از مواد شيميايي در مغز مرد آزاد مي‌شوند، از جمله نوراپي‌نفرين، سروتونين، اکسي‌توسين، وازوپرسين، نيتريک اکسايد (NO) و هورمون پرولاکتين. آزاد شدن پرولاکتين در مغز با احساس ارضاي جنسي ارتباط دارد و همچنين در «زمان بازيابي» يا «دوره مقاوم بودن» (دوره‌اي که مرد پس از رسيدن به ارگاسم قابليت تحريک شدن را ندارد)، نقش دارد. بررسي‌ها همچنين نشان داده‌اند که در مرداني که فاقد پرولاکتين هستند، زمان‌ بازيابي کوتا‌ه‌تر است و آنها زودتر قابليت تحريک مجدد پيدا مي‌کنند. ميزان پرولاکتين به‌طور طبيعي در حين خواب بالاتر است و تزريق اين هورمون به حيوانات باعث احساس خستگي فوري در آنها مي‌شود. اين يافته‌ها بيانگر رابطه‌اي قوي ميان پرولاکتين و خواب است. بنابراين آزادي اين هورمون در حين ارگاسم نيز ممکن است در خواب‌آلودگي مردان دخيل باشد.
 
اکسي‌توسين و وازوپرسين، دو هورمون و ناقل عصبي ديگر نيز که در حين ارگاسم آزاد مي‌شوند، با خواب مربوط هستند. آزادي اين هورمون‌ها اغلب با آزادي ملاتونين، هورمون اصلي که ساعت بدن ما را تنظيم مي‌کند، همراه است. همچنين تصور مي‌شود اکسي‌توسين ميزان استرس را کاهش مي‌دهد که باز به ريلکسيشن و خواب‌آلودگي منتهي خواهد شد، اما دلايل تکاملي اين خواب‌آلودگي پس از آميزش چيست؟ از ديدگاه تکاملي هدف اوليه مرد اين است تا جايي که ممکن است فرزند توليد کند و خوابيدن پس از آميزش به دستيابي به اين هدف کمکي نمي‌کند، اما شايد از آنجايي که مرد بلافاصله پس از آميزش تا مدتي قابليت تحريک‌شدن ندارد، خوابيدن به او کمک کند تا دوباره کسب انرژي کند و به اين ترتيب بهترين استفاده از زمان به عمل آيد. اگرچه درباره خواب‌آلوده شدن زنان پس از رابطه جنسي اطلاعات متناقضي وجود دارد، زن هم در نهايت به همراه مرد به خواب خواهد رفت (يا از اين زمان براي مراقبت از بچه استفاده خواهد کرد) و اين وضعيت از ديدگاهي تکاملي امتيازي براي مرد است، يعني وقتي مرد بيدار شود و دوباره آماده آميزش شود، زن در کنار او است.
 
همچنين ممکن است اين خواب‌آلودگي صرفا يک «اثر جانبي» ناشي از دليل تکاملي مهم‌تري باشد که به آزادي اکسي‌توسين و وازوپرسين مربوط است. اين دو هورمون علاوه بر‌اينکه با خواب ارتباط دارند، در «ارتباط عاطفي زوجين» يا پيوند اجتماعي که زوج‌هاي انساني در اغلب موارد دارند، دخيل هستند. آزادي اين مواد شيميايي در مغز در حين ارگاسم احساس اين پيوند عاطفي و اعتماد ميان همسران را بالا مي‌برد و ممکن است تا‌حدي توضيح‌دهنده رابطه ميان آميزش جنسي و پيوند عاطفي باشد. اين پيوند عاطفي به نفع بچه‌دار شدن زوج است، زيرا همکاري دو همسر در بزرگ کردن بچه، احتمال بقاي او را به حداکثر مي‌رساند.
 
به هر‌حال دلايل بالقوه بيوشيميايي و تکاملي بسياري براي خواب‌آلودگي پس از آميزش جنسي وجود دارد، برخي از دلايل با اثر مستقيم و برخي از دلايل با اثر غيرمستقيم، اما هيچ‌کس تا به حال علت دقيق اين پديده را ثابت نکرده است، اما يک چيز قطعي است: زنان بايد با اين پديده کنار بيايند، زيرا به‌نظر نمي‌رسد اين عادت مردان به اين زودي‌ها تغيير کند و اگر از جزء زناني هستيد که از به خرخر افتادن همسرتان پس از آميزش در آزاريد به ياد داشته باشيد که وضعتان خيلي هم بد نيست. يک نظرخواهي اخير از 10 هزار مرد انگليسي نشان داد که 48 درصد آنها در حين خود آميزش به خواب مي‌روند!  

 

..:::: اثبات رابطه ميان سندرم متابوليک و بروز سرطان اندومتر ::::..

نتايج يک مطالعه جديد نشان مي‌دهد، زنان مبتلا به سندرم متابوليک که 65 سال و بيشتر دارند، بيشتر در معرض ابتلا به سرطان اندومتر قرار دارند. نتايج اين مطالعه در نشريه Cancer Epidemiology, Biomarkers & Prevention به چاپ رسيده است. اين افزايش خطر مستقل از اين است که بيمار همزمان اضافه وزن دارد يا چاق است. در اين مطالعه مشخص شد، زنان مبتلا به سندرم متابوليک (طبق تعريف برنامه ملي آموزش کلسترول بزرگسالان آمريکا، درمان پانل III) 39 درصد بيشتر از زنان سالم با سرطان اندومتريال مواجه مي‌شوند. اگر بيمار اضافه وزن داشته يا چاق هم باشد، 21 درصد ديگر به اين ميزان خطر افزوده مي‌شود. اگر سندرم متابوليک با تعريف بنياد بين المللي ديابت درنظر گرفته شود، خطر بروز سرطان اندومتر در زنان 65 سال و بالاتر، 103 درصد بيشتر مي‌شود. اگر بيمار اضافه وزن داشته يا چاق باشد، 17 درصد به ميزان خطر فوق افزوده مي‌شود. 
 
در اين مطالعه، داده‌هايي مورد ارزيابي قرار گرفته که در آن بيش از 16 هزار زن مبتلا به سرطان اندومتر و بيش از 100 هزار زني که سرطان اندومتر نداشتند، حضور داشته و بين سال‌هاي 1993 تا 2007 پيگيري شده‌اند. هرچند در اين مطالعه به بررسي مستقيم ارتباط پيشگيري از بروز سندرم متابوليک و تاثير آن بر کاهش بروز سرطان اندومتر پرداخته نشده، نتايج نشان مي‌دهند که ورزش و کاهش وزن مي‌تواند در پيشگيري از بروز سندرم متابوليک موثر باشد. 
 
مطالعات قبلي نيز نشان داده بودند که چاقي يک عامل خطر بزرگ براي ابتلا به سرطان اندومتر است. از سوي ديگر بعضي مطالعات، ارتباطي را ميان سندرم متابوليک و خطر بيشتر ابتلا به سرطان اندومتر مشخص کرده بودند، هرچند نقش چاقي در اين ارتباط ناشناخته مانده بود. مطالعه حاضر اطلاعات کامل‌تري را به شواهد قبلي اضافه مي‌کند و نخستين مطالعه‌اي است که ارتباط ميان سندرم متابوليک و زيرگروه‌هاي مختلف سرطان اندومتر را نشان مي‌دهد. در اين مطالعه مشخص شده سندرم متابوليک، ارتباط قوي با افزايش خطر تومورهاي موسيني اندومتر، در مقايسه با تومورهاي اندومتروئيد با درجه پايين، دارد. نويسندگان اين مطالعه در پايان نتيجه‌گيري مي‌کنند، استراتژي‌هاي کاهش شيوع سندرم متابوليک مي‌تواند تاثير مثبتي بر بروز سرطان اندومتر داشته باشد. 

 

..:::: داروي تزريقي جديد براي کاهش وزن ::::..

نوعي داروي تزريقي کاهش وزن با نام Liraglutide به همت پژوهشگران دانمارکي شرکت نوونورديسک ارائه شده که بدون داشتن تاثيرات مخرب بر بدن انسان، سبب کاهش وزن مي‌شود. اين دارو با ارسال پيام سير شدن به مغز، سبب کاهش 10 درصدي مصرف مواد غذائي شده و در نتيجه وزن فرد مصرف کننده، در حدود هشت و نيم کيلو در سال کاهش پيدا مي‌کند. اين دارو همچنين سبب کاهش فشار خون و کلسترول شده و از بروز ديابت نيز جلوگيري مي‌کند. مراحل نهايي تائيد اين دارو در اتحاديه اروپا در حال انجام است .
 
طبق نظر پزشکان، استفاده از اين داروي تزريقي براي افرادي که قصد کاهش وزن دارند، بسيار ساده‌تر از روند فرسايشي و دشوار محاسبه کالري مواد غذائي و رژيم و ورزش است .لازم به ذکر است مصرف Liraglutide تنها در صورت صلاح‌‌ديد و تجويز پزشک غذايي، توصيه مي‌شود .اين دارو در کشور دانمارک و توسط منابع و سازمان‌هاي پزشکي تاييد شده و در حال حاضر جهت بررسي و تاييد ويژگي‌ها و قابليت ارائه رسمي آن به سازمان دارويي و بهداشتي اتحاديه اروپا ارسال شده که پس از تاييد در اين سازمان، اجازه ارائه را در بازارها خواهد داشت. البته بهاي نسبتا زياد اين دارو نيز مسئله مهمي است، به‌طوري که ناظران دارويي انگليسي در مورد آن اعلام کردند قيمت متوسط مصرف روزانه اين دارو در حدود 25/2 پوند است که اين مبلغ تقريبا دو برابر داروي مشابه‌اي است که پيشتر با نام Orlistat ارائه شده بود. اين دارو برپايه نوعي هورمون يافته شده در سيستم گوارش انسان ساخته شده که به مغز پيام سير شدن و مصرف کافي مواد غذائي را مي‌دهد. در نتيجه مصرف اين دارو، افراد مي‌توانند بدون هيچ‌گونه مشکلي، در هر وعده غذائي 10 درصد کمتر مواد خوراکي مصرف کنند. 

..:::: احتمال بروز مرگ ناگهاني پس از مصرف همزمان يک آنتي‌بيوتيک رايج و يک داروي مدر ::::..

نتايج مطالعه‌اي که در نشريه Canadian Medical association منتشر شده، حاکي از آن است که استفاده همزمان از اسپيرونولاکتون و آنتي‌بيوتيک کوتريموکسازول (سولفامتوکسازول + تري‌متوپريم) با افزايش خطر مرگ ناگهاني در ارتباط است. توني آنتونيو، سرگروه اين مطالعه و داروسازِ بيمارستان سن مايکل در تورنتو، در اين باره گفت: «بسياري از مردم تصور مي‌کنند کوتريموکسازول دارويي بدون عوارض جانبي و نسبتا بي‌ضرر است. اما تري‌متوپريم – نه سولفامتوکسازول- مي‌تواند سطح پتاسيم را بالا برده و سبب تداخل شود.» دکتر آنتونيو افزود: «با اين وجود، بسياري از پزشکان از اين اثر تري‌متوپريم مطلع نيستند.» در کانادا، عموما اين دارو به شکل تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول نسخه مي‌شود، در حالي‌که در بريتانيا تري‌متوپريم را به تنهايي تجويز مي‌کنند.
 
آنتونيو که همچنين به عنوان اپيدميولوژيست باليني در انستيتو غيرانتفاعي علوم ارزيابي باليني فعاليت مي‌کند، پس از خواندن گزارشاتي مبني بر افزايش سطح پتاسيم خون به علت تداخل دارويي ذکر شده، تصميم به انجام مطالعه‌اي در اين زمينه گرفت. در سال 2011، تيم دکتر آنتونيو اولين مطالعه خود در اين زمينه را منتشر کرد. اين مطالعه خطر بستري شدن را به علت هيپرکالمي در سالمنداني که اسپيرونولاکتون و تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول را همزمان مصرف مي‌کردند، نشان مي‌داد. در اين مطالعه‌ گذشته‌نگر، آنها از اطلاعات بيش از 200 هزار بيمار که براي‌شان اسپيرونولاکتون تجويز شده بود، استفاده کردند.
 
اما مطالعه‌ سال 2011 ثابت نکرد که آيا اين تداخل دارويي با افزايش مرگ و مير در ارتباط است يا خير؟ محققان اين مطالعه مي‌گويند: «ثابت کردن اين امر بسيار مهم است، زيرا مرگ ناگهاني در بيماراني که اسپيرونولاکتون دريافت مي‌کنند ممکن است سهوا به بيماري قلبي ربط داده شود.» با استفاده از داده‌هاي تحقيق سال 2011، محققان فهميدند از ميان 11 هزار و 968 بيماري که پس از مصرف اسپيرونولاکتون دچار مرگ ناگهاني شده بودند، مرگ 328 بيمار طي 14 روز پس از مصرف يکي از آنتي‌بيوتيک‌هاي زير رخ داده است: تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول، آموکسي‌سيلين، سيپروفلوکساسين، نورفلوکساسين و نيتروفورانتوئين. اکثر اين بيماران 85 سال يا بيشتر سن داشتند.
 
محققان هرکدام از موارد مرگ ناگهاني را با حداکثر چهار گروه کنترل تطبيق داده و مشاهده کردند که احتمال مرگ ناگهاني پس از دريافت تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول نسبت به دريافت آموکسي‌سيلين تقريبا 2 برابر است (خطر نسبي، 46/2 و بازه‌ي اطمينان 95 درصد برابر است با 90/3- 55/1). سيپروفلوکساسين و نيتروفورانتوئين نيز با افزايش خطر مرگ و مير در ارتباط بودند (سيپروفلوکساسين: خطر نسبي برابر با 55/1 و بازه‌ اطمينان 95 درصد برابر با 38/2- 02/1؛ نيتروفورانتوئين: خطر نسبي برابر با 70/1 و بازه‌ اطمينان 95 درصد برابر با 79/2- 03/1). اگرچه ميزان خطر با نيتروفورانتوئين در تحليل‌هاي سنجش حساسيت، مشهود نبود.
 
دکتر آنتونيو اعتقاد دارد در اکثر بيماران دليلي براي نگراني نسبت به بالا بودن سطح پتاسيم وجود ندارد، اگرچه کارديولوژيست‌ها معمولا سطح پتاسيم خون بيماراني را که اسپيرونولاکتون دريافت‌ مي‌کنند، کنترل مي‌کنند. او مي‌گويد: «با اين وجود، ما با انجام دادن اين مطالعه قصد داشتيم که نسبت به تداخل دارويي‌اي که سبب افزايش خطرناک سطح پتاسيم مي‌شود و برخي از پزشکان و داروسازان نسبت به آن آگاه نيستند، آگاهي ايجاد کنيم.» وي افزود: «اگر داروسازان متوجه شوند که فردي همزمان اسپيرونولاکتون و تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول يا تري‌متوپريم دريافت مي‌کند، مي‌توانند با پزشکي که نسخه را تجويز کرده، تماس بگيرند و درخواست کنند تا دارويي جايگزين براي بيمار تجويز شود.» 

 

..:::: ارتباط ديابت نوع 2 و گروه‌هاي خوني ::::..

امروزه بعضي عوامل خطر ابتلا به ديابت، مانند چاقي و سابقه خانوادگي کاملا ثابت شده‌اند، اما يک مطالعه جديد که به‌وسيله دانشمندان فرانسوي انجام شده نشان مي‌دهد، شايد ارتباطي ميان خطر ابتلا به ديابت نوع 2 و نوع گروه خوني افراد وجود داشته باشد. در مطالعه اخير، داده‌هاي بيش از 82 هزار زن از يک کوهورت 100 هزار نفري زنان مورد آناليز قرار گرفت. مشخص شد زنان با گروه خوني B+ 
35 درصد بيشتر احتمال دارد که به ديابت نوع 2 مبتلا شوند. همچنين، افراد با گروه خوني A نيز 10 درصد بيشتر احتمال دارد که ديابت نوع 2 بگيرند. افراد با گروه خوني B اين احتمال را به 21 درصد مي‌رسانند. البته تمامي اين افراد با گروه خوني O مقايسه شده‌اند. افراد گروه خوني AB نيز اين احتمال را تا 17 درصد بيشتر تجربه مي‌کنند. تمامي اين افراد در مقايسه با گروه خوني O مقايسه شده‌اند. لازم به ذکر است، اين ارتباط‌ها معني‌دار نبوده‌اند. 

..:::: اجازه تجويز«جارديانس» در انگلستان صادر شد ::::..

موسسه ملي براي تعالي بهداشت، درمان و مراقب (NICE) انگلستان اعلام کرد، داروي Jardiance يا empagliflozin، ساخت دو شرکت Boehringer Ingelheim و Eli Lilly براي درمان بيماران مبتلا به ديابت نوع 2 تاييد شده و از اين پس اين دارو در سيستم خدمات ملي سلامت بريتانيا اجازه تجويز و مصرف دارد.
 
موارد مصرف اين دارو محدود به موارد زير خواهد شد: 1.1) Empagliflozin در ترکيب با متفورمين در يک رژيم درماني دوگانه استفاده مي‌شود، اگر: 1) داروهاي گروه سولفونيل‌اوره براي بيمار منع مصرف داشته يا بيمار آنها را تحمل نمي‌کند، 2) بيمار در معرض خطر بيشتر هيپوگليسمي يا عواقب آن قرار دارد. 1.2) Empagliflozin در يک رژيم درماني سه‌گانه استفاده مي‌شود، با 1) متفورمين و يک سولفونيل‌اوره، يا 2) متفورمين و يک تيازولينديون. 1.3) Empagliflozin در ترکيب با انسولين با يا بدون ديگر داروهاي ضدديابت، به‌عنوان يک گزينه درماني ديابت نوع 2. Empagliflozin که در اروپا تحت عنوان Jardiance به فروش مي‌رسد، به‌صورت قرص بوده و يک‌بار در روز براي درمان ديابت نوع 2 در بزرگسالان تجويز مي‌شود و قسمتي از کلاس مهارکننده‌هاي SGLT2 است.
 
SGLT2 پروتئين‌هاي اساسي هستند که در کليه‌ها مسوول فيلترکردن قند خون بوده و مسوول حدود 90 درصد بازجذب قند و بازگرداندن آن به جريان خون. در بيماران مبتلا به ديابت نوع 2، بيان SGLT2 افزايش يافته و همين امر منجر به افزايش سطح گلوکز خون مي‌شود. 

..:::: رفتارهاي ضداجتماعي نشانه بروز زوال عقل ::::..

تحقيقات صورت گرفته توسط محققان آمريکايي نشان مي‌دهد، تغيير شخصيت و رفتار افراد در سنين بالا مي‌تواند نشانه‌ اوليه‌اي از ابتلا به نوعي از زوال عقل موسوم به زوال عقل فرونتوتمپورال باشد. تغييرات ناگهاني شخصيت افراد سالمند و مشارکت در رفتارهاي مجرمانه مانند دزدي، نقض قوانين رانندگي يا بروز خشونت و رفتار تهاجمي، نشانه‌هاي اوليه ابتلاي فرد به نوع ناشناخته‌اي از زوال عقل محسوب مي‌شود.
 
محققان دانشگاه کاليفرنيا در اين پژوهش، پرونده پزشکي 2397 بيمار مبتلا به آلزايمر و انواع مختلف زوال عقل را بين سال‌هاي 1999 تا 2012 بررسي کردند و بروز رفتارهاي مجرمانه را مانند خشونت، دستگيري با رانندگي خشن در بين آنها مشخص کردند. در مجموع 204 بيمار يا 5/8 درصد داراي رفتارهاي مجرمانه بودند. اين تغيير رفتارها، نشانه اوليه زوال عقل فرونتوتمپورال (FTD) محسوب مي‌شوند. اين نوع تقريبا ناشناخته زوال عقل مي‌تواند منجر به بروز رفتارهاي نامناسب در موقعيت‌هاي اجتماعي مختلف شود. 
 
زوال عقل فرونتوتمپورال مانند بيماري آلزايمر در اثر توليد پروتئين‌هاي غيرطبيعي در مغز ايجاد شده و منجر به از بين رفتن سلول‌هاي مغز مي‌شود. لوب‌هاي تمپورال در هر دو سمت مغز که مسوول سازماندهي زبان و حافظه هستند، تحت تأثير قرار مي‌گيرند. اين مسئله به مرور باعث بروز مشکلاتي در تکلم، تفکر، احساس و رفتار شده و حتي مي‌تواند شخصيت فرد را تغيير دهد.
 
از مجموع 204 بيمار، 64 نفر مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال، 24 نفر مبتلا به نوع ديگري از زوال عقل موسوم به آفازي پيش‌رونده ابتدايي(PPA)، همچنين 42 نفر مبتلا به آلزايمر و ساير افراد مبتلا به انواع ديگر زوال عقل بودند. سن بيماران مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال و آفازي پيش‌رونده ابتدايي بين 59 تا 63 سال و ميانگين سن بيماران مبتلا به آلزايمر 71 سال بود. در چهار درصد بيماران مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال، خشونت نخستين نشانه بروز بيماري بود. عدم همدلي، از دست دادن انگيزه يا بي‌تفاوتي، مشارکت در اقدامات مجرمانه همگي نشانه‌هاي اوليه‌اي هستند که مي‌توانند به عنوان علامت هشدار براي بروز زوال عقل در افراد سالمند مورد توجه قراربگيرند و خانواده بيمار با مشاهده اين تغييرات رفتاري مي‌توانند به‌سرعت فرد را به پزشک متخصص ارجاع دهند. 

 

..:::: تاييد دارويي جديد براي سرطان پيشرفته تخمدان ::::..

اداره غذا و داروي آمريکا اعلام کرد، داروي جديدي را براي درمان سرطان پيشرفته تخمدان، همراه با آزمايشي که مشخص مي‌کند کدام بيمار براي اين درمان مناسب است، تاييد کرد. لينپارزا (Lynparza) يا اولاپاريب (olaparib) به يک کلاس جديد دارويي به‌نام مهار کننده‌هايpoly ADP-ribose polymerase تعلق دارد. اين درمان براي زناني تجويز مي‌شود که به‌تازگي درمان گسترده‌اي را براي سرطان پيشرفته تخمدان مرتبط با نقصان ژن‌هاي BRCA دريافت کرده‌اند. اين تاييديه، به‌‌منزله تاييد اولين داروي کلاس جديد براي درمان سرطان تخمدان است. لينپارزا براي درمان بيماراني تجويز مي‌شود که ناهنجاري‌هاي خاص در ژن BRCA دارند و نشانه‌اي است از درک بيشتر محققان از مکانيسم‌هاي زمينه‌اي بيماري‌ها که آنها را به درمان‌هاي هدفدارتر و شخصي رهنمون مي‌کند. لينپارزا ساخت شرکت AstraZeneca است و تاييد آن براساس داده‌هاي يک کارآزمايي باليني است، با حضور تقريبا 140 زن مبتلا به موتاسيون ژن BRCA که منجر به سرطان تخمدان شده است. 34 درصد از بيماران دريافت کننده اين دارو شاهد پسرفت نسبي يا از بين رفتن کامل تومور در مدت زمان متوسط 8 ماه بودند. تهوع، خستگي، استفراغ، اسهال، سردرد، کاهش اشتها، دردهاي عضلاني و مفصلي و علايم شبه سرماخوردگي از عوارض جانبي اين دارو است. البته عوارض جانبي جدي‌تري نيز مانند التهاب ريه، لوکمي ميلوئيد حاد و سندرم ميلوديسپلاستيک نيز با اين دارو ديده شده است. زنان مبتلا به سرطان تخمدان، قبل از شروع اين دارو، بايد ابتدا تحت آزمون‌هاي مربوط قرار گيرند تا مشخص شود موتاسيون ژن BRCA دارند و کانديد درمان با لينپارزا هستند. آزمون مذکور نيز که اين موتاسيون را نشان مي‌دهد، به‌وسيله اداره غذا و داروي آمريکا تاييد شده است. ژن BRCA نقش مهمي در ترميم DNA آسيب‌ديده دارد. به‌طور طبيعي، آنها رشد تومورها را ساپرس مي‌کنند. زناني که در اين ژن موتاسيون دارند، در معرض خطر بيشتر براي ابتلا به سرطان‌هاي پستان و تخمدان قرار دارند. تخمين زده مي‌شود 10 تا 15 درصد از سرطان تخمدان مرتبط با اين موتاسيون‌ها است. 

 

..:::: دارويي جديد براي عفونت مهاجم قارچي ::::..

کميته مشورتي داروهاي عفوني سازمان غذا و داروي آمريکا، راي به تاييد ايزاووکونازونيوم (Isavuconazonium) با نام تجاري کرزمبا (Cresemba) داده است. راي کميته مشورتي داروهاي عفوني در مورد کرزمباي خوراکي و داخل وريدي در درمان آسپرژيلوس مهاجم، بي‌شک در تصميم‌گيري اين سازمان در تاييد يا رد اين دارو تاثيرگذار خواهد بود. اين بيماري بيشتر در بيماران با نقص سيستم ايمني رخ مي‌دهد. دکتر برني زهير، سرپرسست بخش تحقيق و توسعه محصول شرکت توليدکننده مرزمبا مي‌گويد: «راي مثبت اين کميته، اميدي براي درمان و کمک به مبتلايان به اين عفونت کشنده است.»راي کميته مشورتي براساس اطلاعات به‌دست آمده از برنامه تکميلي براي کرزمباست و تحليل نتايج 2 مطالعه باليني فاز3 روي مبتلايان به عفونت مهاجم قارچي با نام‌هاي سکيور(SECURE) ،يک مطالعه تصادفي دوسوکور با استفاده از دارونما روي بزرگسالان مبتلا به آسپرژيلوس مهاجم و ويتال (VITAL)، يک مطالعه غيرمقايسه‌اي روي کرزمبا در درمان بزرگسالان مبتلا به آسپرژيلوس مهاجم و اختلال عملکرد کليوي يا در بيماران با عفونت مهاجم قارچي ناشي از قارچ‌هاي نادر بوده است.
 
هرچند که راي موافق کميته مشورتي به معناي تاييد داروي مذکور نيست اما در تصميم‌گيري متخصصان اين سازمان اثرگذار است. درخواست ثبت کرزمبا در جولاي 2014 ميلادي در انديکاسيون‌هاي درمان عفونت‌هاي آسپرژيلوزيس مهاجم و نيز موکومايکوزيس در بزرگسالان به اين سازمان ارائه شده بود. انتظار مي‌رود که نتيجه بررسي‌هاي مذکور در 8 مارس 2015 ميلادي به شرکت درخواست‌دهنده اعلام شود. آسپرزيلوس مهاجم، يک عفونت قارچي کشنده است که اغلب در افراد با نقص سيستم ايمني نظير مبتلايان به لوکمي مشاهده مي‌شود. ابتلا به آسپرژيلوس مهاجم با خطر مرگ و مير بالايي همراه است. موکومايکوزيس نيز يک بيماري به سرعت پيشرونده و مهاجم قارچي است. اين بيماري نيز با مرگ و مير و تلفات بسياري همراه است.  

..:::: تاييد فوکسيلوم براي اصلاح آب و الکتروليت‌ها ::::..

شرکت دارويي باکستر اعلام کرده است که سازمان غذا و داروي آمريکا، محلول فوکسيلوم (Phoxillum) را براي کنترل الکتروليت‌ها طي درمان مستمر جايگزين کليوي تاييد کرده است. سازمان غذا و داروي آمريکا فوکسيلوم را تحت عنوان داروي اورفان براي درمان مستمر جايگزين کليوي تاييد کرده است. دکتر بروس کولتون، سرپرست بخش داروهاي کليوي شرکت باکستر مي‌گويد: «تاييد فوکسيلوم از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا، به ما اين امکان را مي‌دهد که گزينه درماني جديدي را به درمان‌هاي موجود براي درمان بيماران با آسيب حاد کليوي اضافه کنيم. معرفي محصولات نظير فوکسيلوم، ما را به هدف کمک به بيماران کليوي نزديک‌تر خواهد کرد.»
 
هايپوفسفاتمي (غلظت غيرطبيعي فسفات در خون)، يکي از شايع‌ترين اختلالات الکتروليني در مبتلايان به درمان مستمر جايگزين کليوي است. فوکسيلوم، تنها محلول از پيش ترکيب شده حاوي فسفات در کيسه‌هاي 5 ليتري است که مورد تاييد سازمان غذا و دارو قرار گرفته است. فوکسيلوم براي مديريت الکتروليت‌ها در درمان مستمر جايگزين کليوي با استفاده از يک نوع ساده محلول براي طيف گسترده‌اي از مبتلايان به آسيب حاد کليوي به‌کار خواهد رفت. وضعيت هموديناميک و مايعات، الکتروليت‌ها و تعادل اسيد- باز بايد تحت نظارت دقيق باشد. هرگونه تغييري در موارد فوق را مي‌توان با تغيير در فرمولاسيون محلول‌هاي جايگزين يا افزودن مکمل‌ها جبران کرد. تاييد جديد شامل فرمولاسيون‌هاي مختلف فوکسيلوم در غلظت‌هاي مختلف بيکربنات است. 
 
درمان مستمر جايگزين کليوي، براي درمان اختلالاتي به‌کار مي‌رود که در نتيجه تجمع سموم، اورلود مايعات و برهم خوردن تعادل و اختلال اسيد- باز و الکتروليت‌ها ايجاد مي‌شود. درمان مستمر جايگزين کليوي، به آرامي و در طول زمان اين اختلالات را تصحيح کرده و براي بيماراني که در بخش‌هاي مراقبت‌هاي ويژه بستري هستند استفاده‌مي‌شود. آسيب حاد کليوي اغلب در بيماران بستري تحت درمان در بخش‌هاي مراقبت ويژه رخ مي‌دهد و معمولا طي چند روز تا ساعت طول مي‌کشد. در نتيجه اين آسيب، بيماران از فيلتر کردن مواد زائد و مايعات اضافي ناتوانند و بنابراين در اغلب موارد درمان مستمر جايگزين کليوي نياز است. باکستر پيش‌بيني کرده است که محلول‌هاي حاوي فسفات فوکسيلوم در سه‌ماهه دوم 2015 ميلادي در بازار دارويي آمريکا موجود باشد. تحت نظر داشتن وضعيت هموديناميک و مايعات بيمار، الکتروليت‌ها و تعادل اسيد- باز در طي روند درماني الزامي است. طي هموديافيلتراسيون با استفاده از محلول‌هاي جايگزين، مشکلاتي در غلظت پتاسيم سرم، کلسيم، منيزيوم و فسفات ممکن است رخ دهد.  

..:::: نتايج رضايت‌بخش مطالعات الاگوليکس ::::..

ابوي (AbbVie) در همکاري با مرکز علوم زيستي نوروکرين اعلام کرده است که نتايج اوليه يکي از 2 مطالعه باليني فاز3 طراحي شده براي ارزيابي اثربخشي و ايمني الاگوليکس(Elagolix) در درمان اندومتريوز زنان قبل از سن يائسگي مثبت بوده است. نتايج به‌دست آمده از اين مطالعه نشان داده است که پس از 6 ماه درمان، هر 2 دوز الاگوليکس(150ميلي‌گرم يک‌بار در روز و 200 ميلي‌گرم 2بار در روز) در کاهش درد لگني غيرمرتبط با قاعدگي و درد قاعدگي مرتبط با اندومتريوز در ماه 3 و نيز ماه 6 موفق بوده است. اندومتريوز با علائم متعددي همراه است که از جمله شايع‌ترين آنها مي‌توان به درد مرتبط با قاعدگي و نيز درد مزمن لگني طي چرخه قاعدگي اشاره کرد. انجمن جهاني تحقيقات اندومتريوز تخمين زده است که اين بيماري يک نفر از هر 10 زن را طي سال‌هاي باروري گرفتار مي‌کند و اين رقم معادل 176 ميليون زن در سراسر دنيا است. دکتر مايکل سورينو، سرپرست بخش تحقيق و توسعه شرکت ابوي، مي‌گويد: «اندومتريوز بيماري است که طي آن بافتي که به طور معمول سطح داخلي رحم زن را مي‌پوشاند در خارج از رحم رشد مي‌کند. نتايج مثبت به‌دست آمده از اين مطالعه، اهميت الاگوليکس به عنوان گزينه درماني جديد براي بيماراني که از اندومتريوز رنج مي‌برند را نشان داده است.»
 
اطلاعات به‌دست آمده در مورد ايمني الاگوليکس در مطالعات فاز3، کاملا با نتايج به‌دست آمده طي مطالعات قبلي همخواني داشت. در ميان شايع‌ترين عوارض ناخواسته گزارش شده مي‌توان به گرگرفتگي، سردرد، تهوع و ضعف اشاره کرد. در شرايطي که بيشتر عوارض جانبي در ميان گروه‌هاي تحت درمان مشابه بود، برخي عوارض نظير گرگرفتگي و کاهش تراکم استخواني وابسته به دوز بودند. در مجموع، ميزان قطع دارو در گروه‌هاي مختلف تحت درمان مشابه بود و قطع دارو به‌خصوص به دنبال بروز عوارض جانبي در گروه دريافت‌کننده دارونما، 9/5درصد؛ در گروه دريافت‌کننده 150ميلي‌گرم الاگوليکس در روز، 4/6درصد و در گروه تحت درمان با 200 ميلي‌گرم الاگوليکس با الگوي مصرف 2بار در روز، 7/9درصد بود. نتايج طي 6ماه بررسي بيماران پس از پايان درمان يا 6 ماه افزايش طول مطالعه نهايي شدند. 
 
مطالعه فاز3 با نام M12-665، يک تحقيق 24هفته اي تصادفي دوسوکور با استفاده از دارونما است که براي ارزيابي ايمني و اثربخشي الاگوليکس در 872 زن 18 الي 49 ساله که از درد با شدت متوسط تا شديد مرتبط با اندومتريوز شکايت داشتند، انجام شد. اين بيماران، از 160 مرکز در سراسر آمريکا، پورتوريکو و کانادا شرکت داشتند. مطالعه فاز3 بعدي، تحقيقي چندمرکزي، دوسوکور و با استفاده از دارونما با نام M12-671 بود که براي ارزيابي الاگوليکس در بيماراني که از درد با شدت متوسط تا وخيم ناشي از اندومتريوز شکايت داشتند، انجام شد. انتظار مي‌رود که نتايج مطالعه اخير در اواخر 2015 ميلادي منتشر شود. 

 

..:::: آزمايش نانوذرات ليپيدي عليه هليکوباکترپيلوري ::::..

اخيرا نانوذرات ليپيدي حاوي اسيد لينولنيک براي درمان عفونت هليکوباکتري روي موش‌ها آزمايش شده است. اين نانوذرات غيرسمي اثربخشي بيشتري نسبت به آنتي‌بيوتيک‌ها داشته و هيچ‌گونه مقاومت دارويي ايجاد نمي‌کنند. هليکوباکتر، نوعي باکتري است که منجر به زخم معده و سرطان مي‌شود. پژوهشگران دانشگاه کاليفرنيا موفق به ارائه نانوذرات درماني شدند که حاوي اسيد لينولنيک بوده و براي درمان عفونت اين باکتري مناسب است. اسيد لينولنيک يکي از اجزاي روغن‌هاي گياهي است. اين نانوذرات از نظر ايمني خطري براي بدن نداشته و از آنتي‌بيوتيک‌هاي استاندارد کارايي بالاتري دارند.ليانگفانگ ژانگ، از محققان اين پروژه مي‌گويد: «در حال حاضر روش درمان آنتي‌بيوتيک براي مبارزه با عفونت هليکوباکتر با چالش مقاومت آنتي‌بيوتيک روبرو است. هدف ما از اين پروژه آن است که نانوذراتي ارائه کنيم تا بتواند در شرايط بسيار خشن معده دوام آورده و اين باکتري را از بين برده و همچنين مقاومت دارويي ايجاد نکند.» 
 
اين نانوذرات از جنس چربي بوده که امکان حمل اسيد لينولينک را دارا است. زماني که اين نانوذرات با هليکوباکتر روبرو مي‌شوند با ديواره سلولي آن جوش خورده و در نهايت محتويات خود را که اسيد لينولنيک است، وارد باکتري مي‌کنند. اين اسيد مي‌تواند غشاء سلولي باکتري را از بين برده و باکتري را نابود کند. ژانگ و همکارانش اين نانوذرات را با مولکول‌هاي فلورسانس برچسب زده و آنها را وارد بدن موش‌ها کردند. مشاهدات آنها نشان مي‌دهد که اين نانوذرات درون معده موش پخش شده و در آنجا به انتظار باکتري‌ها مي‌مانند. 
 
نتايج نشان مي‌دهد که اين نانوذرات نسبت به آنتي‌بيوتيک‌ها اثربخشي بيشتري دارند. از سوي ديگر ترکيبات مورد استفاده در اين نانوذرات غيرسمي بوده و هيچ مقاومت دارويي ايجاد نمي‌کنند. ژانگ مي‌گويد: «اين اولين گام به سوي تأييد ايمني و اثربخشي درمان با اين نانوذرات است. ما با اين روش مانع از گسترش باکتري در سيستم گوارشي شديم و در حال حاضر روي بهبود عملکرد آن کار مي‌کنيم تا پايداري و اثربخشي آن را افزايش دهيم.» 

..:::: موفقيت بلورانيب در درمان چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس ::::..

زافژن، يک شرکت بيوفارماي شناخته شده در بهبود وضعيت بيماران مبتلا به چاقي و اختلالات متابوليک پيچيده، اخيرا اعلام کرده است که مطالعه ZAF221 که يک مطالعه فاز2 دوسوکور با استفاده از دارونما روي بلورانيب (Beloranib)- يک مهارکننده MetAP2- موفقيت آميز بوده است. در اين مطالعه، 14 بزرگسال مبتلا به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس توانستند به کاهش وزن هدف گرفته شده، برسند. بلورانيب در مطالعات به خوبي از سوي بيماران تحمل شد و از خطر ابتلا به بيماري‌هاي قلبي-عروقي کاست. 
 
چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس، شکل نادري از چاقي است که در نتيجه آسيب هيپوتالاموس در حين برداشتن تومورهاي دستگاه عصبي مرکزي نظير کرانيوفارنژيوما رخ مي‌دهد. تالاموس، مرکز کنترل هموستاز در مغز است که بر کار دستگاه‌هاي وابسته به چند هورمون، ميزان متابوليسم، گرسنگي و احساس سيري کنترل دارد. در بيماراني که دچار چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس هستند، تنظيم متابوليسم برهم ريخته و دريافت طبيعي غذا مختل مي‌شود. در نتيجه، وزن‌گيري سريع، مقاومت به درمان چاقي شديد و مرگ و مير ناشي از آن رخ مي‌دهد. 
 
دکتر دنيس کيم، سرپرست بخش مديکال شرکت زافژن مي‌گويد: «بسيار خوشحاليم که اين نتايج به‌دست آمده‌اند. مطالعات اخير بلورانيب را در درمان چاقي از ساير داروهاي موجود در بازار متمايز مي‌کند. قابليت بلورانيب در بازگرداندن تعادل به توليد و مصرف چربي، از اين نتايج استنتاج خواهد شد. ما معتقديم که بلورانيب در بهبود وضعيت زندگي بيماراني که به دليل چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس دچار مشکل‌اند و براي درمان آنها گزينه‌هاي درماني بسيار محدودند کمک‌کننده است. ما درصدد هستيم که در سال 2015 ميلادي درخواست ثبت اين دارو را به سازمان غذا و داروي آمريکا و اتحاديه اروپا ارائه دهيم.»
 
چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس، سومين انديکاسيوني است که براي بلورانيب تحت مطالعه قرار مي‌گيرد. زانژن درصدد است که اين دارو را درمان بقيه بيماران مبتلا به اشکال شديد و پيچيده چاقي بررسي کند. بلورانيب، اولين دارو از گروه مهارکننده‌هاي MetAP2 است که براي کاهش وزن و کاهش احساس گرسنگي در بيماران چاق تجويز مي‌شود. اين دارو تاکنون براي انديکاسيون‌هاي متعددي مورد بررسي قرار گرفته است. ZAR221، يک مطالعه باليني دوسوکور با استفاده از دارونماست که براي بررسي شکل با قابليت تزريق زيرپوستي دوبار در هفته بلورانيب 8/1 ميلي‌گرمي در مبتلايان به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس مورد بررسي قرار گرفته است. طول دوزه درمان 4 هفته بوده و 4 هفته پيگيري درماني در ادامه انجام شده است. بلورانيب باعث کاهش وزن 4/3 کيلوگرمي و 2/6 کيلوگرمي در هفته 4 و 8 درمان مبتلايان به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس شده است. زافژن، حق انحصاري توليد و تبليغات تجاري بلورانيب را در دست دارد. 

..:::: مو با چه سرعتي رشد مي‌کند؟ ::::..

ميانگين سرعت رشد موها در اکثر انسان‌ها 15 سانتي‌متر در سال است. هرچند در بيشتر مطالعاتي که به بررسي سرعت رشد مو پرداخته‌اند، نژاد افراد مورد بررسي ذکر نشده است. مي‌دانيم که رشد مو در سفيدپوستان و سياه‌پوستان از نظر ويژگي‌هاي مختلفي مانند حجم (نزديکي رشته‌ها مو) و همچنين زاويه رشد موها متفاوت است. در بررسي که در International Journal of Dermatology منتشر شد، ديده شد که سرعت رشد موها در نژادهاي مختلف هم متفاوت است. براي مثال موهاي آسيايي‌‌ها با سرعت بيشتري رشد مي‌کنند و موهاي آفريقايي‌ها با سرعت کمتر. ميانگين سرعت رشد مو در زنان آسياي شرکت‌کننده در اين بررسي 15سانتي‌متر در سال و در آفريقايي‌ها 10 سانتيمتر در سال بود.
 
در اين مطالعه سرعت رشد مو در شرکت‌کنندگان مرد و زن تفاوت چنداني باهم نداشت. همچنين محققان مي‌گويند، موها در تابستان سريع تر رشد مي‌کنند که اين به خاطر رژيم غذايي غني از ميوه و سبزيجات در اين فصل و همچنين تغييرات هورموني و در معرض بيشتر اشعه ماوراي بنفش قرار گرفتن است. اما به گفته اليزابت فيليپ، متخصص مو و پوست سر در کلينيک فيليپ کينزلي نيويورک، هرگونه افزايش فصلي در رشد موها اندک است و قابل تشخيص نيست. 

..:::: موفقيت آليروکوماب در درمان هايپرکلسترولمي ::::..

داروسازي رژنرون و داروسازي سانوفي اخيرا اعلام کرده‌اند که 2 مطالعه باليني جديد، اديسه1و2، که اولين مطالعات فاز3 انجام شده روي آليروکوماب(Alirocumab) با الگوي مصرف 4 هفته يک‌بار هستند، اهداف تعيين شده براي اثبات اثربخشي اين دارو را به‌دست آورده است. مطالعه کاهش از ميزان پايه LDL (کلسترول بد) در مبتلايان به هايپرکلسترولمي را در هفته 24 با دارونما مقايسه کرده است. آليروکوماب، يک آنتي‌بادي مونوکلونال است که PCSK9 را هدف قرار مي‌دهد. در مطالعه اديسه1، اثربخشي و ايمني آليروکوماب در 803 بيمار مبتلا به هايپرکلسترولمي در معرض خطر متوسط تا شديد بيماري قلبي-عروقي بررسي شد. بيش از دوسوم (68درصد) از بيماران در کنار آليروکوماب، استاتين درماني را هم دريافت کردند. اما در اديسه2، 233 بيمار مبتلا به هايپرکلسترولمي در معرض خطر شديد بيماري قلبي- عروقي با سابقه عدم تحمل يک يا تعداد بيشتري از استاتين‌ها شرکت کردند. در مطالعه دوم، 150 ميلي‌گرم آليروکوماب هر 4 هفته يک‌بار با دارونما مقايسه شد. شايع‌ترين عوارض گزارش شده در اين مطالعات که حداقل در 5 درصد از بيماران تحت درمان با آليروکوماب ثبت شدند عبارت بودند از واکنش‌هاي محل تزريق، سردرد، عفونت‌هاي مجاري تنفسي فوقاني، آرترالژي، تهوع و استفراغ، سينوزيت، درد در اندام‌ها و ضعف. در هر دو مطالعه، بيماراني که LDL آنها کاهش نيافت يا حداقل 30 درصد کاهش از سطح پايه LDL را تجربه نکردند، به رژيم درماني آليروکوماب 150 ميلي‌گرمي هر 2 هفته يک‌بار، تغيير درمان داده شدند. جزئيات اين 2 مطالعه به‌زودي در مجامع پزشکي بين‌المللي ارائه خواهد شد. مطالعات بيشتر براي اثبات اثربخشي و ايمني آليروکوماب هنوز هم ادامه دارد. 

 

..:::: کاهش درد پس از جراحي کودکان با آوادرماني ::::..

آوادرماني (Audio Therapy) يکي از شيوه‌هايي است که در چند سال اخير مورد توجه محققان قرار گرفته است. در مطالعه‌اي جديد، پژوهشگران نشان دادند که اين شيوه مي‌تواند به کاهش درد پس از جراحي در کودکان و نوجوانان بيانجامد. در اين مطالعه، ميزان درد 60 کودک و نوجواني که تازه تحت جراحي قرار گرفته بودند، پيش و پس از آوادرماني مورد ارزيابي قرار گرفت. اين کودکان به سه گروه اصلي تقسيم شدند. بچه‌هاي گروه نخست به مدت 30 دقيقه به موسيقي مورد علاقه‌شان گوش دادند. کودکان گروه دوم نيز به مدت 30 دقيقه به يک داستان صوتي گوش دادند. کودکان گروه سوم نيز هدفون‌هاي ويژه حذف صدا روي گوش‌هايشان گذاشتند تا به اين ترتيب چيزي نشنوند. قبل و پس از اين کار از بچه‌ها خواسته شد تا با انتخاب يکي از چند شکلک نشان دهنده شادي يا غم، ميزان دردي را که دارند اعلام کنند. بررسي نتايج نشان داد افرادي که به موسيقي و يا داستان صوتي گوش کرده بودند، کاهش درد قابل ملاحظه‌اي داشتند. در مقابل، گروهي که هيچ صدايي نشنيده بود، هيچ تغييري در درد احساس نمي‌کردند.
 اين پژوهشگران بر اين باورند که آوادرماني سبب کاهش شديد فعاليت بخشي از مسيرهاي عصبي قشر پيش پيشاني مغز مي‌شود که به خاطره درد مربوط هستند. در واقع بخشي از دردي که حس مي‌کنيم، به خاطر همين خاطره درد ايجاد مي‌شود. آوادرماني سبب مي‌شود که تمرکز فرد از درد منحرف شده و در نتيجه ميزان درد حس شده کاهش يابد. يکي از نکات جالب اين پژوهش اين بود که ميزان اوليه درد اين کودکان ارزيابي نشد و در واقع، هر ميزان درد پس از شنيدن موسيقي يا کتاب صوتي کاهش مي‌يافت. همچنين مشخص شد که ميزان تاثيرگذاري کتاب صوتي همانند موسيقي است. البته در اين ميان، بايد دقت داشت که فرد بايد موسيقي مورد علاقه اش را براي آوادرماني انتخاب کند. يافتن راه‌هايي براي کاهش درد کودکان پس از جراحي، اهميت زيادي دارد. شايد اصلي‌ترين دليل اين مسئله اين باشد که داروهاي مخدري که به عنوان مسکن و ضددرد به کار مي‌روند، موجب بروز عوارض جانبي در کودکان مي‌شوند. 

..:::: تاييد دستگاه شارژي درمان چاقي ::::..

سازمان غذا و داروي آمريکا، دستگاه‌هاي قابل شارژ براي درمان بزرگسالان را مورد تاييد قرار داده است. در ساخت اين دستگاه براي اولين‌بار مسير عصبي بين مغز و معده که احساس گرسنگي و احساس پري را کنترل مي‌کند، هدف قرار داده شده است. اين دستگاه قابل شارژ، اولين دستگاه مورد تاييد سازمان غذا و داروي آمريکا از سال 2007 ميلادي تاکنون است و براي درمان بيماران بالاي 18 که قادر به کاهش وزن با کمک يک برنامه کاهش وزن نبوده‌اند و کساني که شاخص توده‌بدني آنها 35تا 45 باشد و حداقل يک فاکتور خطرساز ديگر چاقي مانند ديابت نوع 2 را داشته باشند کاربرد دارد.BMI، که ميزان چربي بدن براساس قد و وزن فرد را اندازه‌گيري مي‌کند، براي سنجش چاقي مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
 
براساس اعلام مرکز کنترل و پيشگيري از بيماري‌ها، بيش از يک سوم از تمام بزرگسالان آمريکا چاق هستند و افراد چاق در معرض افزايش خطر ابتلا به بيماري‌هاي قلبي، سکته مغزي، ديابت نوع 2 و انواع مختلف سرطان‌ها هستند. دستگاه مذکور، متشکل از يک مولد پالس الکتريکي قابل شارژ است. طي جراحي الکترودها در شکم بيمار کار گذاشته مي‌شوند. اين الکترودها با ارسال پالس‌هاي الکتريکي متناوب به عصب واگ شکمي- که در تنظيم تخليه معده و ارسال پيام عصبي به مغز براي احساس خالي بودن معده دخيل است- کار مي‌کند. اگر‌چه نحوه عملکرد اين دستگاه، بلوک تحريک فعاليت الکتريکي بين مغز و معده است؛ اما مکانيسم اصلي آن براي کاهش وزن مشخص نيست. تنظيمات دستگاه به‌منظور ارائه درمان مطلوب با حداقل عوارض جانبي، توسط بيمار و متخصصان درماني کنترل مي‌شود.
 
ايمني و اثربخشي دستگاه قابل شارژ جديد، در يک کارآزمايي باليني روي 233 نفر با BMI 35 يا بالاتر مورد بررسي قرار گرفت. از دست دادن وزن و عوارض جانبي در 157 نفر در گروه استفاده کننده از دستگاه و 76 نفر در گروه شاهد با يکديگر مقايسه شد. اين مطالعه نشان داد که پس از 12 ماه، کاهش وزن در گروه آزمون 5/8 درصد بيشتر از گروه شاهد بوده است. حدود نيمي از بيماران (58درصد) در گروه آزمون حداقل 20 درصد از وزن خود را از دست دادند و 3/38 درصد از بيماران در گروه شاهد، حداقل 25 درصد کاهش وزن يافتند. به‌عنوان شرطي براي تاييد، سازمان غذا و داروي آمريکا مقرر کرده است که توليد کننده بايد پنج سال مطالعه پس از تاييد-که حداقل 100 نفر در آن شرکت داشته باشند- را دنبال کند و اطلاعات تکميلي در مورد ايمني و اثربخشي از جمله کاهش وزن، عوارض جانبي، نياز به تجديد جراحي و تغييرات در وضعيت چاقي را به اين سازمان ارائه دهد. 

..:::: پازوپانيب و داروهايي که pH معده را بالا مي‌برند ::::..

پازوپانيب(Pazopanib)، يک مهارکننده تيروزين کيناز خوراکي چندمنظوره است که براي درمان سرطان سلول کليوي پيشرفته و سارکوماي بافت نرم مورد استفاده قرار مي‌گيرد. قابليت حل پازوپانيب به pH محيط بستگي دارد و افزايش pH معده مي‌تواند زيست‌فراهمي آن را کاهش دهد. بنابراين، سازمان غذا و دارو هشدار داده که اين دارو با داروهاي افزايش دهنده pH معده (مهارکننده‌هاي پمپ پروتوني، آنتاگونيست‌هاي گيرنده هيستامين H2) همزمان مصرف نشوند. در اين موارد مي‌توان از آنتي‌اسيدهاي کوتاه اثر به جاي عوامل فوق استفاده کرد، اما دوز آنتي‌اسيدها و پازوپانيب بايد با فاصله چندساعته تجويز شوند. 

..:::: اسپري بيني انسولين براي درمان آلزايمر ::::..

مطالعات يک مرکز تحقيقاتي در نيويورک سيتي نشان مي‌دهد که اسپري بيني انسولين، يک روش درماني موثر براي بيماري آلزايمر است. محققان در يک رويکرد درماني جديد براي بيماران مبتلا به ديابت نوع يک، از اسپري بيني انسولين به جاي تزريق روزانه استفاده کردند. اين روش در سالمندان و کودکان بيشتر مورد توجه قرار گرفت. تحقيقات جديد نشان مي‌دهد که اين روش براي درمان بيماران مبتلا به آلزايمر حدود 65 سال، بسيار موثر است. البته تحقيقات انجام شده در سال 2011 نشان داده بود که اسپري بيني انسولين به تقويت حافظه و بهبود اختلالات شناختي در سالمندان کمک مي‌کند و تحقيقات جديد اين رابطه را کاملا تاييد کرده است. در اين روش هورمون انسولين در يک واکنش شيميايي به صورت اتم‌هايي در اسپري قرار‌مي‌گيرند و همراه با بازدم وارد بيني و سيستم تنفسي مي‌شود و مستقيما روي گيرنده‌هاي بويايي منطقه‌اي از مغز که گرفتار آلزايمر است، تاثير مي‌گذارند. تحقيقات نشان مي‌دهد که اين فرايند باعث بهبود حافظه در اين بيماران مي‌شود. در اين گزارش آمده که اسپري بيني انسولين هيچ عارضه جانبي به دنبال ندارد. آلزايمر، شايع‌ترين نوع زوال عقل است که باعث اختلال در حافظه، تفکر و رفتار فرد مي‌شود. اين بيماري از ديدگاه علمي بر اثر کاهش ماده شيميايي سروتونين در مغز بروز مي‌کند و به اين ترتيب انتقال پيام‌هاي عصبي مختل مي‌شود. دليل اين بيماري هميشه کهولت سن نيست و عوامل ژنتيکي، سکته مغزي و شوک عاطفي نيز مي‌توانند منجر به اين بيماري شوند. در آمريکا در هر 67 ثانيه، يک نفر به آلزايمر مبتلا مي‌شود و در حال حاضر بيش از 5 ميليون نفر در آمريکا به اين بيماري مبتلا هستند. 

..:::: چطور نور مصنوعي ريتم شبانه‌روزي ما را مختل مي‌کند؟ ::::..

گرچه نور مصنوعي شب‌هاي ما را نوراني کرده است، اما مشکلاتي را هم براي ما به دنبال دارد. وجود نور در شب، ريتم شبانه‌روزي بدن را مختل مي‌کند. در نتيجه خواب ما دچار اختلال مي‌شود و بدتر اينکه، پژوهش‌ها نشان مي‌دهند که اين اختلال ريتم شبانه‌روزي ممکن است با سرطان، بيماري قلبي و چاقي ارتباط داشته باشد. طول موج آبي نور مصنوعي بيشترين تاثير را در مختل کردن ريتم شبانه‌روي بدن دارد. چرخه شبانه‌روزي بدن ما به طول ميانگين 24 و يک چهارم ساعت طول مي‌کشد. اين ريتم شبانه‌روزي افرادي که شب‌ها دير مي‌خوابند اندکي طولاني‌تر است، در افراد سحرخيز اندکي از 24ساعت کمتر است. تابش نور خورشيد در طول روز ساعت دروني بدن ما را با محيطمان هماهنگ مي‌کند.
 بررسي‌هاي متعدد ارتباط کار در شيفت شب و قرارگيري در معرض نور در شب را با انواع متعدد سرطان (پستان، پروستات)، ديابت، بيماري قلبي، و چاقي ثابت کرده‌‌اند. چند نظريه درباره اين ارتباط مطرح شده است. قرارگيري در معرض نور باعث مي‌شود توليد ملاتونين، هورموني که ريتم‌هاي شبانه‌روزي بدن را تنظيم مي‌کند، مهار شود و شواهدي ابتدايي وجود دارد که ممکن است رابطه ميان رابطه نور شبانه و سرطان را توضيح دهد.
 يک بررسي ديگر هم رابطه اختلال ريتم شبانه‌روزي با ديابت و احتمالا چاقي را نشان داده است. در اين بررسي ريتم‌هاي شبانه‌روزي‌ افراد مورد آزمايش با تغيير ساعات کاري و کار در شيفت‌هاي شب مختل شد، به دنبال اين تغيير ميزان قند اين افراد بالا رفت و آنها به وضعيت پره ‌ديابت رسيدند و همچنين ميزان لپتين، هورموني که باعث احساس سيري مي‌شود، در اين افراد پايين رفت. حتي نور کم‌‌شدت شبانه با ريتم شبانه‌روزي بدن را مختل و ترشح ملاتونين را مهار مي‌کند. پژوهشگران معتقدند، نور شبانه يکي از دلايلي است که بسياري از افراد خواب کافي ندارند و پژوهشگران کم‌خوابي را با افزايش خطر افسردگي، و نيز ديابت و مشکلات قلبي- عروقي مربوط کرده‌اند. 

 

..:::: صرف وعده‌هاي غذايي بي‌موقع و امکان تداخل با حافظه ::::..

مطالعه‌اي جديد نشان مي‌دهد که سرعت وحشتناک زندگي‌هاي مدرن امروزي موجب شده تا افراد اغلب وعده‌هاي غذايي خود را در زمان‌هاي غيرمعمول روز يا شب مصرف کرده و اين تغيير برنامه زماني مي‌تواند ضررهاي زيادي براي حافظه افراد به همراه داشته باشد. مطالعه انجام شده در موش‌ها نشان داده است که غذا خوردن در ساعاتي از روز که حيوان در آن زمان‌ها به‌طور طبيعي خواب است، حتي زماني که يک برنامه‌غذايي و خواب طبيعي دارند، موجب تضعيف حافظه حيوانات در مورد اشيايي که قبلا ديده‌اند، مي‌شود. 
 
کريستوفر کلول از دانشگاه کاليفرنياي لوس‌آنجلس در چهل و چهارمين گردهمايي ساليانه متخصصين علوم اعصاب در واشنگتن گزارش داده است که انسان‌ها همانند بسياري از حيوانات داراي ساعت‌هاي داخلي به نام رفتارهاي دوره‌اي يا ريتم‌هاي شبانه‌روزي هستند که به‌وسيله چرخه‌هاي روزانه روشنايي و تاريکي تنظيم مي‌شود. در زندگي‌هاي امروزي اين ريتم‌ها به‌ميزان زيادي دچار اختلال شده‌اند. کلول مي‌گويد: «از آنجايي که بسياري از ما داراي اختلالاتي در چرخه خواب و بيداري‌مان هستيم، آيا مي‌توانيم از زمان غذا خوردن به‌عنوان يک اقدام متقابل در برابر اين اختلالات استفاده کنيم.» 
 
مطالعات نشان مي‌دهد که غذا خوردن در طي فاز خواب طبيعي بدن ممکن است براي سلامت حيوانات نامناسب باشد (موش‌ها شب رو هستند به اين معني که در طي شب بيدار بوده و در روز مي‌خوابند). پس محققان به برخي از حيوانات اجازه دادند در زماني که به‌طور طبيعي بايد خواب باشند، غذا بخورند، در حالي‌که به گروه ديگر در زماني که به‌طور طبيعي بيدار هستند، اجازه غذا خوردن داده شد. کلول مي‌گويد: «تنها موش‌ها همانند انسان‌ها مي‌توانند به سرعت ياد بگيرند که در طي زمان خواب طبيعي‌شان بيدار شوند و غذا بخورند.» 
 
در اين مطالعه موش‌هاي داراي برنامه غذايي نامنظم زمان‌هاي خواب تغيير يافته‌اي نيز دارند، اما آنها هنوز همانند موش‌هايي که در زمان‌هاي طبيعي غذا مي‌خورند، مي‌خوابند، غذا مي‌خورند و وزني مشابه آنها دارند. سپس محققان موش‌ها را از نظر حافظه مورد آزمايش قرار دادند. در يک آزمايش آنها موش را در جعبه‌اي واجد دو شيء متفاوت قرار داده و به آنها اجازه دادند تا اشيا مربوطه را مورد کاوش قرار دهند. سپس بعد از قرار دادن موش‌ها تحت برنامه غذايي متفاوت، موش‌ها در جعبه‌اي واجد يک شيء مانوس و آشنا و يک شيء جديد قرار داده شده و زماني را که موش صرف بررسي هر يک از اشيا مي‌کند، اندازه‌گيري کردند. موش‌هاي داراي برنامه‌غذايي نامنظم در مقايسه با گروه واجد برنامه منظم، از نظر حافظه افت چشمگيري را نشان مي‌دادند. همچنين حيواناتي که برنامه خواب و غذايي آنها تغيير کرده بود، زمان بيشتري را صرف کاوش اشياي مانوس و آشنا کرده که اين موضوع نشان مي‌دهد آنها مواجهه قبلي با آن شيئ را به خاطر نمي‌آوردند. 
 
در آزمايش دوم، محققان هر دو گروه موش را به‌گونه‌اي شرطي کردند تا احساس ترس از مکاني خاصي داشته باشند. سپس مجددا آنها را به آن مکان بازگردانده تا ببينند آيا آنها احساس ترس را نشان مي‌دهند يا نه؟ (حيوانات معمولا ترس را با بي‌حرکت شدن و ميخکوب ماندن در محل نشان مي‌دهند). همان‌طور که پيش‌بيني مي‌شد، موش‌هاي با برنامه غذايي تغيير يافته نسبت به گروه داراي برنامه‌غذايي منظم کمتر دچار حالت ميخکوب شدن در موقعيت‌هاي ترسناک شده و اين نشان مي‌دهد که برنامه خواب و غذايي غير عادي حافظه حيوانات را نسبت به موقعيت‌هاي ترسناک متاثر کرده است. 
 
حيوانات داراي برنامه نامنظم کمبود‌هاي شديدي در به ياد آوردن آموزش‌هاي دريافتي نشان دادند. کلول مي‌گويد، او و همکارانش از پيش مي‌دانستند که هواپيما زدگي (Jet lag) نيز اثرات مشابهي روي حافظه انسان‌ها و حيوانات مورد مطالعه دارد. در ‌‌نهايت آنها قدرت ارتباطات عصبي، نوعي سنجش يادگيري در مغز را ارزيابي کردند. آنها فهميدند، موش‌هايي که در طي دورهاي خواب طبيعي غذا مي‌خورند، نسبت به موش‌هايي که در زمان‌هاي معمول غذا مي‌خورند با سرعت کمتري ياد مي‌گيرند. پژوهشگران مي‌گويند، چگونگي به‌کار‌گيري نتايج حاصل از اين مطالعه براي انسان‌ها کاملا روشن نيست. با اين وجود، اين نتايج نگراني‌هايي درباره اثرات تغيير برنامه زماني غذايي بر عملکرد ذهني انسان‌ها ايجاد مي‌کند. 

..:::: طراحي نسل جديدي از قرص‌هاي لاغري ::::..

بسياري از قرص‌هاي لاغري موجود در بازار نظير انواع قرص‌هاي لاغري سرکوب کننده اشتها و يا مبتني بر کافئين، در خون حل مي‌شوند. اين امر ضمن کمک به کاهش وزن، موجب بروز عوارضي جانبي نيز براي فرد مصرف‌کننده خواهد شد. پژوهشگران به تازگي توانستند نسل جديدي از قرص‌هاي لاغري را طراحي کنند که جذب خون نمي‌شود و در روده‌ها باقي مي‌ماند. اين داروي جديد با نام «فکسارامين» (fexaramine)، عملکردي جالب دارد. پس از مصرف قرص، پيغامي مشابه پيغامي که پس از مصرف حجم زيادي از غذا به مغز ارسال مي‌شود، شکل گرفته و به اين ترتيب بدن بخشي از فضاي داخلي را براي غذاي وارد شده خالي مي‌کند. در واقع هيچ‌گونه تغييري در کالري يا اشتهاي فرد ايجاد نمي‌شود.
 
اين دانشمندان نزديک به بيست سال روي گيرنده FXR تحقيق کردند. گفتني است، FXR يک نوع پروتئين است که در توليد اسيدهاي صفراوي از کبد، هضم غذا و نيز ذخيره چربي و قند نقش دارد. بدن انسان به محض آغاز غذا خوردن، FXRها را فعال مي‌کند تا به اين ترتيب فضايي براي غذاي وارد شده ايجاد شود. FXR نه‌تنها موجب ترشح اسيدهاي صفراوي براي هضم مي‌شود، بلکه ميزان قند خون را نيز تغيير داده و سبب مي‌شود که بدن قند بيشتري را به محض ورود غذاي جديد بسوزاند. شرکت‌هاي مختلف داروسازي به منظور ساخت داروهايي براي درمان چاقي، ديابت، بيماري‌هاي کبد و نيز ساير مشکلات متابوليسمي، داروهايي طراحي کرده‌اند که موجب فعال شدن FXR مي‌شود و بسياري از مسيرهاي کنترل FXR را به کار مي‌اندازد، اما اين داروها تاثير نامطلوبي بر بخش‌هاي ديگر بدن دارند.
 
اين پژوهشگران براي فعال سازي FXR مسيري ديگر را در پيش گرفتند. آنها به اين نتيجه رسيدند که بهتر است دارو به جاي حرکت در مسير جريان خون به صورت مستقيم به روده‌ها برود تا به اين ترتيب عوارض جانبي آن روي ندهد، اما حضور داروي فکسارامين در روده کارايي به مراتب بيشتري نسبت به داروهاي لاغري فعلي دارد. اين پژوهشگران بر اين باورند که دليل اين امر را بايد در شيوه‌اي که بدن به صورت طبيعي در پاسخ به غذاي ورودي انجام مي‌دهد، جست. اين پژوهشگران قصد دارند با انجام آزمايشاتي روي انسان، ميزان کارايي آن در درمان چاقي و اضافه وزن و نيز بيماري‌هاي چاقي را به دقت مورد بررسي قرار دهند. جزئيات اين پژوهش در نشريه Nature Medicine منتشر شده است.

..:::: مجوز مصرف محدود فلوئوروکينولون‌ها در کودکان ::::..

در حال حاضر، تجويز فلوئوروکينولون‌ها به صورت روتين در کودکان زير 18 سال توصيه نمي‌شود، زيرا مطالعات در حيوانات نارس حاکي از پيشرفت آرتروپاتي همراه با اروزيون‌هاي غضروف در مفاصل تحمل‌کننده وزن است. در مطالعه‌اي، خطر سميت موسکولواسکلتال در طول 5 سال پيگيري در کودکان دريافت کننده لووفلوکساسين يا پلاسبو در درمان اوتيت مياني حاد يا پنوموني اکتسابي از جامعه مورد بررسي قرار گرفت. در کودکاني که دچار عوارض جانبي موسکولواسکلتال شده بودند، تعداد افرادي که احتمالا عارضه آنها مرتبط با درمان دارويي‌شان در نظر گرفته شد، به اندازه گروه مقابل کم بود. بنابراين، هيچ‌گونه عارضه جانبي که احتمالا مرتبط با درمان با لووفلوکساسين باشد، به اين دارو نسبت داده نشد. البته تا زماني که مطالعات ديگر نيز اين نتايج را تاييد کنند، تجويز فلوئوروکينولون‌ها در کودکان بايد در موارد محدودي صورت گيرد که براي درمان عفونت آنها جايگزين درماني موثر و ايمني وجود ندارد. 

..:::: عدم افزايش خطر سرطان با مصرف مهارکننده‌هاي TNF ::::..

در حال حاضر و شواهد متناقضي در مورد مصرف مهارکننده‌هاي فاکتور نکروز دهنده تومور (TNF) و افزايش خطر بروز سرطان، خصوصا در بيماران مبتلا به آرتريت روماتوئيد وجوددارد. اطلاعات کمي در مورد اين ارتباط در بيماران مبتلا به بيماري‌هاي ديگر که مهارکننده TNF مصرف مي‌کنند، وجود دارد. در اين رابطه،خطر سرطان با مصرف مهارکننده‌هاي TNF در بيماران مبتلا به بيماري التهابي روده در مطالعه‌اي در دانمارک مورد بررسي قرار گرفت. در اين مطالعه، بيش از 56 هزار بيمار مبتلا به IBD که 4600 نفر از آنها با مهارکننده TNF تحت درمان بودند با ميانگين مدت 7/3 سال پيگيري شدند. پس از تطابق متغيرهاي مخدوش کننده، شواهدي مبني بر افزايش بروز خطر سرطان در افراد مصرف کننده مهارکننده‌هاي TNF نسبت به گروه مقابل يافت نشد. همچنين اين خطر با افزايش دوز تجمعي دارو نيز افزايش نداشت. البته نمي‌توان افزايش خطر را در مدت زمان طولاني‌تر از مدت اين مطالعه رد کرد.