..:::: اثبات رابطه ميان سندرم متابوليک و بروز سرطان اندومتر ::::..

نتايج يک مطالعه جديد نشان مي‌دهد، زنان مبتلا به سندرم متابوليک که 65 سال و بيشتر دارند، بيشتر در معرض ابتلا به سرطان اندومتر قرار دارند. نتايج اين مطالعه در نشريه Cancer Epidemiology, Biomarkers & Prevention به چاپ رسيده است. اين افزايش خطر مستقل از اين است که بيمار همزمان اضافه وزن دارد يا چاق است. در اين مطالعه مشخص شد، زنان مبتلا به سندرم متابوليک (طبق تعريف برنامه ملي آموزش کلسترول بزرگسالان آمريکا، درمان پانل III) 39 درصد بيشتر از زنان سالم با سرطان اندومتريال مواجه مي‌شوند. اگر بيمار اضافه وزن داشته يا چاق هم باشد، 21 درصد ديگر به اين ميزان خطر افزوده مي‌شود. اگر سندرم متابوليک با تعريف بنياد بين المللي ديابت درنظر گرفته شود، خطر بروز سرطان اندومتر در زنان 65 سال و بالاتر، 103 درصد بيشتر مي‌شود. اگر بيمار اضافه وزن داشته يا چاق باشد، 17 درصد به ميزان خطر فوق افزوده مي‌شود. 
 
در اين مطالعه، داده‌هايي مورد ارزيابي قرار گرفته که در آن بيش از 16 هزار زن مبتلا به سرطان اندومتر و بيش از 100 هزار زني که سرطان اندومتر نداشتند، حضور داشته و بين سال‌هاي 1993 تا 2007 پيگيري شده‌اند. هرچند در اين مطالعه به بررسي مستقيم ارتباط پيشگيري از بروز سندرم متابوليک و تاثير آن بر کاهش بروز سرطان اندومتر پرداخته نشده، نتايج نشان مي‌دهند که ورزش و کاهش وزن مي‌تواند در پيشگيري از بروز سندرم متابوليک موثر باشد. 
 
مطالعات قبلي نيز نشان داده بودند که چاقي يک عامل خطر بزرگ براي ابتلا به سرطان اندومتر است. از سوي ديگر بعضي مطالعات، ارتباطي را ميان سندرم متابوليک و خطر بيشتر ابتلا به سرطان اندومتر مشخص کرده بودند، هرچند نقش چاقي در اين ارتباط ناشناخته مانده بود. مطالعه حاضر اطلاعات کامل‌تري را به شواهد قبلي اضافه مي‌کند و نخستين مطالعه‌اي است که ارتباط ميان سندرم متابوليک و زيرگروه‌هاي مختلف سرطان اندومتر را نشان مي‌دهد. در اين مطالعه مشخص شده سندرم متابوليک، ارتباط قوي با افزايش خطر تومورهاي موسيني اندومتر، در مقايسه با تومورهاي اندومتروئيد با درجه پايين، دارد. نويسندگان اين مطالعه در پايان نتيجه‌گيري مي‌کنند، استراتژي‌هاي کاهش شيوع سندرم متابوليک مي‌تواند تاثير مثبتي بر بروز سرطان اندومتر داشته باشد. 

 

..:::: داروي تزريقي جديد براي کاهش وزن ::::..

نوعي داروي تزريقي کاهش وزن با نام Liraglutide به همت پژوهشگران دانمارکي شرکت نوونورديسک ارائه شده که بدون داشتن تاثيرات مخرب بر بدن انسان، سبب کاهش وزن مي‌شود. اين دارو با ارسال پيام سير شدن به مغز، سبب کاهش 10 درصدي مصرف مواد غذائي شده و در نتيجه وزن فرد مصرف کننده، در حدود هشت و نيم کيلو در سال کاهش پيدا مي‌کند. اين دارو همچنين سبب کاهش فشار خون و کلسترول شده و از بروز ديابت نيز جلوگيري مي‌کند. مراحل نهايي تائيد اين دارو در اتحاديه اروپا در حال انجام است .
 
طبق نظر پزشکان، استفاده از اين داروي تزريقي براي افرادي که قصد کاهش وزن دارند، بسيار ساده‌تر از روند فرسايشي و دشوار محاسبه کالري مواد غذائي و رژيم و ورزش است .لازم به ذکر است مصرف Liraglutide تنها در صورت صلاح‌‌ديد و تجويز پزشک غذايي، توصيه مي‌شود .اين دارو در کشور دانمارک و توسط منابع و سازمان‌هاي پزشکي تاييد شده و در حال حاضر جهت بررسي و تاييد ويژگي‌ها و قابليت ارائه رسمي آن به سازمان دارويي و بهداشتي اتحاديه اروپا ارسال شده که پس از تاييد در اين سازمان، اجازه ارائه را در بازارها خواهد داشت. البته بهاي نسبتا زياد اين دارو نيز مسئله مهمي است، به‌طوري که ناظران دارويي انگليسي در مورد آن اعلام کردند قيمت متوسط مصرف روزانه اين دارو در حدود 25/2 پوند است که اين مبلغ تقريبا دو برابر داروي مشابه‌اي است که پيشتر با نام Orlistat ارائه شده بود. اين دارو برپايه نوعي هورمون يافته شده در سيستم گوارش انسان ساخته شده که به مغز پيام سير شدن و مصرف کافي مواد غذائي را مي‌دهد. در نتيجه مصرف اين دارو، افراد مي‌توانند بدون هيچ‌گونه مشکلي، در هر وعده غذائي 10 درصد کمتر مواد خوراکي مصرف کنند. 

..:::: احتمال بروز مرگ ناگهاني پس از مصرف همزمان يک آنتي‌بيوتيک رايج و يک داروي مدر ::::..

نتايج مطالعه‌اي که در نشريه Canadian Medical association منتشر شده، حاکي از آن است که استفاده همزمان از اسپيرونولاکتون و آنتي‌بيوتيک کوتريموکسازول (سولفامتوکسازول + تري‌متوپريم) با افزايش خطر مرگ ناگهاني در ارتباط است. توني آنتونيو، سرگروه اين مطالعه و داروسازِ بيمارستان سن مايکل در تورنتو، در اين باره گفت: «بسياري از مردم تصور مي‌کنند کوتريموکسازول دارويي بدون عوارض جانبي و نسبتا بي‌ضرر است. اما تري‌متوپريم – نه سولفامتوکسازول- مي‌تواند سطح پتاسيم را بالا برده و سبب تداخل شود.» دکتر آنتونيو افزود: «با اين وجود، بسياري از پزشکان از اين اثر تري‌متوپريم مطلع نيستند.» در کانادا، عموما اين دارو به شکل تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول نسخه مي‌شود، در حالي‌که در بريتانيا تري‌متوپريم را به تنهايي تجويز مي‌کنند.
 
آنتونيو که همچنين به عنوان اپيدميولوژيست باليني در انستيتو غيرانتفاعي علوم ارزيابي باليني فعاليت مي‌کند، پس از خواندن گزارشاتي مبني بر افزايش سطح پتاسيم خون به علت تداخل دارويي ذکر شده، تصميم به انجام مطالعه‌اي در اين زمينه گرفت. در سال 2011، تيم دکتر آنتونيو اولين مطالعه خود در اين زمينه را منتشر کرد. اين مطالعه خطر بستري شدن را به علت هيپرکالمي در سالمنداني که اسپيرونولاکتون و تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول را همزمان مصرف مي‌کردند، نشان مي‌داد. در اين مطالعه‌ گذشته‌نگر، آنها از اطلاعات بيش از 200 هزار بيمار که براي‌شان اسپيرونولاکتون تجويز شده بود، استفاده کردند.
 
اما مطالعه‌ سال 2011 ثابت نکرد که آيا اين تداخل دارويي با افزايش مرگ و مير در ارتباط است يا خير؟ محققان اين مطالعه مي‌گويند: «ثابت کردن اين امر بسيار مهم است، زيرا مرگ ناگهاني در بيماراني که اسپيرونولاکتون دريافت مي‌کنند ممکن است سهوا به بيماري قلبي ربط داده شود.» با استفاده از داده‌هاي تحقيق سال 2011، محققان فهميدند از ميان 11 هزار و 968 بيماري که پس از مصرف اسپيرونولاکتون دچار مرگ ناگهاني شده بودند، مرگ 328 بيمار طي 14 روز پس از مصرف يکي از آنتي‌بيوتيک‌هاي زير رخ داده است: تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول، آموکسي‌سيلين، سيپروفلوکساسين، نورفلوکساسين و نيتروفورانتوئين. اکثر اين بيماران 85 سال يا بيشتر سن داشتند.
 
محققان هرکدام از موارد مرگ ناگهاني را با حداکثر چهار گروه کنترل تطبيق داده و مشاهده کردند که احتمال مرگ ناگهاني پس از دريافت تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول نسبت به دريافت آموکسي‌سيلين تقريبا 2 برابر است (خطر نسبي، 46/2 و بازه‌ي اطمينان 95 درصد برابر است با 90/3- 55/1). سيپروفلوکساسين و نيتروفورانتوئين نيز با افزايش خطر مرگ و مير در ارتباط بودند (سيپروفلوکساسين: خطر نسبي برابر با 55/1 و بازه‌ اطمينان 95 درصد برابر با 38/2- 02/1؛ نيتروفورانتوئين: خطر نسبي برابر با 70/1 و بازه‌ اطمينان 95 درصد برابر با 79/2- 03/1). اگرچه ميزان خطر با نيتروفورانتوئين در تحليل‌هاي سنجش حساسيت، مشهود نبود.
 
دکتر آنتونيو اعتقاد دارد در اکثر بيماران دليلي براي نگراني نسبت به بالا بودن سطح پتاسيم وجود ندارد، اگرچه کارديولوژيست‌ها معمولا سطح پتاسيم خون بيماراني را که اسپيرونولاکتون دريافت‌ مي‌کنند، کنترل مي‌کنند. او مي‌گويد: «با اين وجود، ما با انجام دادن اين مطالعه قصد داشتيم که نسبت به تداخل دارويي‌اي که سبب افزايش خطرناک سطح پتاسيم مي‌شود و برخي از پزشکان و داروسازان نسبت به آن آگاه نيستند، آگاهي ايجاد کنيم.» وي افزود: «اگر داروسازان متوجه شوند که فردي همزمان اسپيرونولاکتون و تري‌متوپريم- سولفامتوکسازول يا تري‌متوپريم دريافت مي‌کند، مي‌توانند با پزشکي که نسخه را تجويز کرده، تماس بگيرند و درخواست کنند تا دارويي جايگزين براي بيمار تجويز شود.» 

 

..:::: ارتباط ديابت نوع 2 و گروه‌هاي خوني ::::..

امروزه بعضي عوامل خطر ابتلا به ديابت، مانند چاقي و سابقه خانوادگي کاملا ثابت شده‌اند، اما يک مطالعه جديد که به‌وسيله دانشمندان فرانسوي انجام شده نشان مي‌دهد، شايد ارتباطي ميان خطر ابتلا به ديابت نوع 2 و نوع گروه خوني افراد وجود داشته باشد. در مطالعه اخير، داده‌هاي بيش از 82 هزار زن از يک کوهورت 100 هزار نفري زنان مورد آناليز قرار گرفت. مشخص شد زنان با گروه خوني B+ 
35 درصد بيشتر احتمال دارد که به ديابت نوع 2 مبتلا شوند. همچنين، افراد با گروه خوني A نيز 10 درصد بيشتر احتمال دارد که ديابت نوع 2 بگيرند. افراد با گروه خوني B اين احتمال را به 21 درصد مي‌رسانند. البته تمامي اين افراد با گروه خوني O مقايسه شده‌اند. افراد گروه خوني AB نيز اين احتمال را تا 17 درصد بيشتر تجربه مي‌کنند. تمامي اين افراد در مقايسه با گروه خوني O مقايسه شده‌اند. لازم به ذکر است، اين ارتباط‌ها معني‌دار نبوده‌اند. 

..:::: اجازه تجويز«جارديانس» در انگلستان صادر شد ::::..

موسسه ملي براي تعالي بهداشت، درمان و مراقب (NICE) انگلستان اعلام کرد، داروي Jardiance يا empagliflozin، ساخت دو شرکت Boehringer Ingelheim و Eli Lilly براي درمان بيماران مبتلا به ديابت نوع 2 تاييد شده و از اين پس اين دارو در سيستم خدمات ملي سلامت بريتانيا اجازه تجويز و مصرف دارد.
 
موارد مصرف اين دارو محدود به موارد زير خواهد شد: 1.1) Empagliflozin در ترکيب با متفورمين در يک رژيم درماني دوگانه استفاده مي‌شود، اگر: 1) داروهاي گروه سولفونيل‌اوره براي بيمار منع مصرف داشته يا بيمار آنها را تحمل نمي‌کند، 2) بيمار در معرض خطر بيشتر هيپوگليسمي يا عواقب آن قرار دارد. 1.2) Empagliflozin در يک رژيم درماني سه‌گانه استفاده مي‌شود، با 1) متفورمين و يک سولفونيل‌اوره، يا 2) متفورمين و يک تيازولينديون. 1.3) Empagliflozin در ترکيب با انسولين با يا بدون ديگر داروهاي ضدديابت، به‌عنوان يک گزينه درماني ديابت نوع 2. Empagliflozin که در اروپا تحت عنوان Jardiance به فروش مي‌رسد، به‌صورت قرص بوده و يک‌بار در روز براي درمان ديابت نوع 2 در بزرگسالان تجويز مي‌شود و قسمتي از کلاس مهارکننده‌هاي SGLT2 است.
 
SGLT2 پروتئين‌هاي اساسي هستند که در کليه‌ها مسوول فيلترکردن قند خون بوده و مسوول حدود 90 درصد بازجذب قند و بازگرداندن آن به جريان خون. در بيماران مبتلا به ديابت نوع 2، بيان SGLT2 افزايش يافته و همين امر منجر به افزايش سطح گلوکز خون مي‌شود. 

..:::: رفتارهاي ضداجتماعي نشانه بروز زوال عقل ::::..

تحقيقات صورت گرفته توسط محققان آمريکايي نشان مي‌دهد، تغيير شخصيت و رفتار افراد در سنين بالا مي‌تواند نشانه‌ اوليه‌اي از ابتلا به نوعي از زوال عقل موسوم به زوال عقل فرونتوتمپورال باشد. تغييرات ناگهاني شخصيت افراد سالمند و مشارکت در رفتارهاي مجرمانه مانند دزدي، نقض قوانين رانندگي يا بروز خشونت و رفتار تهاجمي، نشانه‌هاي اوليه ابتلاي فرد به نوع ناشناخته‌اي از زوال عقل محسوب مي‌شود.
 
محققان دانشگاه کاليفرنيا در اين پژوهش، پرونده پزشکي 2397 بيمار مبتلا به آلزايمر و انواع مختلف زوال عقل را بين سال‌هاي 1999 تا 2012 بررسي کردند و بروز رفتارهاي مجرمانه را مانند خشونت، دستگيري با رانندگي خشن در بين آنها مشخص کردند. در مجموع 204 بيمار يا 5/8 درصد داراي رفتارهاي مجرمانه بودند. اين تغيير رفتارها، نشانه اوليه زوال عقل فرونتوتمپورال (FTD) محسوب مي‌شوند. اين نوع تقريبا ناشناخته زوال عقل مي‌تواند منجر به بروز رفتارهاي نامناسب در موقعيت‌هاي اجتماعي مختلف شود. 
 
زوال عقل فرونتوتمپورال مانند بيماري آلزايمر در اثر توليد پروتئين‌هاي غيرطبيعي در مغز ايجاد شده و منجر به از بين رفتن سلول‌هاي مغز مي‌شود. لوب‌هاي تمپورال در هر دو سمت مغز که مسوول سازماندهي زبان و حافظه هستند، تحت تأثير قرار مي‌گيرند. اين مسئله به مرور باعث بروز مشکلاتي در تکلم، تفکر، احساس و رفتار شده و حتي مي‌تواند شخصيت فرد را تغيير دهد.
 
از مجموع 204 بيمار، 64 نفر مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال، 24 نفر مبتلا به نوع ديگري از زوال عقل موسوم به آفازي پيش‌رونده ابتدايي(PPA)، همچنين 42 نفر مبتلا به آلزايمر و ساير افراد مبتلا به انواع ديگر زوال عقل بودند. سن بيماران مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال و آفازي پيش‌رونده ابتدايي بين 59 تا 63 سال و ميانگين سن بيماران مبتلا به آلزايمر 71 سال بود. در چهار درصد بيماران مبتلا به زوال عقل فرونتوتمپورال، خشونت نخستين نشانه بروز بيماري بود. عدم همدلي، از دست دادن انگيزه يا بي‌تفاوتي، مشارکت در اقدامات مجرمانه همگي نشانه‌هاي اوليه‌اي هستند که مي‌توانند به عنوان علامت هشدار براي بروز زوال عقل در افراد سالمند مورد توجه قراربگيرند و خانواده بيمار با مشاهده اين تغييرات رفتاري مي‌توانند به‌سرعت فرد را به پزشک متخصص ارجاع دهند. 

 

..:::: تاييد دارويي جديد براي سرطان پيشرفته تخمدان ::::..

اداره غذا و داروي آمريکا اعلام کرد، داروي جديدي را براي درمان سرطان پيشرفته تخمدان، همراه با آزمايشي که مشخص مي‌کند کدام بيمار براي اين درمان مناسب است، تاييد کرد. لينپارزا (Lynparza) يا اولاپاريب (olaparib) به يک کلاس جديد دارويي به‌نام مهار کننده‌هايpoly ADP-ribose polymerase تعلق دارد. اين درمان براي زناني تجويز مي‌شود که به‌تازگي درمان گسترده‌اي را براي سرطان پيشرفته تخمدان مرتبط با نقصان ژن‌هاي BRCA دريافت کرده‌اند. اين تاييديه، به‌‌منزله تاييد اولين داروي کلاس جديد براي درمان سرطان تخمدان است. لينپارزا براي درمان بيماراني تجويز مي‌شود که ناهنجاري‌هاي خاص در ژن BRCA دارند و نشانه‌اي است از درک بيشتر محققان از مکانيسم‌هاي زمينه‌اي بيماري‌ها که آنها را به درمان‌هاي هدفدارتر و شخصي رهنمون مي‌کند. لينپارزا ساخت شرکت AstraZeneca است و تاييد آن براساس داده‌هاي يک کارآزمايي باليني است، با حضور تقريبا 140 زن مبتلا به موتاسيون ژن BRCA که منجر به سرطان تخمدان شده است. 34 درصد از بيماران دريافت کننده اين دارو شاهد پسرفت نسبي يا از بين رفتن کامل تومور در مدت زمان متوسط 8 ماه بودند. تهوع، خستگي، استفراغ، اسهال، سردرد، کاهش اشتها، دردهاي عضلاني و مفصلي و علايم شبه سرماخوردگي از عوارض جانبي اين دارو است. البته عوارض جانبي جدي‌تري نيز مانند التهاب ريه، لوکمي ميلوئيد حاد و سندرم ميلوديسپلاستيک نيز با اين دارو ديده شده است. زنان مبتلا به سرطان تخمدان، قبل از شروع اين دارو، بايد ابتدا تحت آزمون‌هاي مربوط قرار گيرند تا مشخص شود موتاسيون ژن BRCA دارند و کانديد درمان با لينپارزا هستند. آزمون مذکور نيز که اين موتاسيون را نشان مي‌دهد، به‌وسيله اداره غذا و داروي آمريکا تاييد شده است. ژن BRCA نقش مهمي در ترميم DNA آسيب‌ديده دارد. به‌طور طبيعي، آنها رشد تومورها را ساپرس مي‌کنند. زناني که در اين ژن موتاسيون دارند، در معرض خطر بيشتر براي ابتلا به سرطان‌هاي پستان و تخمدان قرار دارند. تخمين زده مي‌شود 10 تا 15 درصد از سرطان تخمدان مرتبط با اين موتاسيون‌ها است. 

 

..:::: دارويي جديد براي عفونت مهاجم قارچي ::::..

کميته مشورتي داروهاي عفوني سازمان غذا و داروي آمريکا، راي به تاييد ايزاووکونازونيوم (Isavuconazonium) با نام تجاري کرزمبا (Cresemba) داده است. راي کميته مشورتي داروهاي عفوني در مورد کرزمباي خوراکي و داخل وريدي در درمان آسپرژيلوس مهاجم، بي‌شک در تصميم‌گيري اين سازمان در تاييد يا رد اين دارو تاثيرگذار خواهد بود. اين بيماري بيشتر در بيماران با نقص سيستم ايمني رخ مي‌دهد. دکتر برني زهير، سرپرسست بخش تحقيق و توسعه محصول شرکت توليدکننده مرزمبا مي‌گويد: «راي مثبت اين کميته، اميدي براي درمان و کمک به مبتلايان به اين عفونت کشنده است.»راي کميته مشورتي براساس اطلاعات به‌دست آمده از برنامه تکميلي براي کرزمباست و تحليل نتايج 2 مطالعه باليني فاز3 روي مبتلايان به عفونت مهاجم قارچي با نام‌هاي سکيور(SECURE) ،يک مطالعه تصادفي دوسوکور با استفاده از دارونما روي بزرگسالان مبتلا به آسپرژيلوس مهاجم و ويتال (VITAL)، يک مطالعه غيرمقايسه‌اي روي کرزمبا در درمان بزرگسالان مبتلا به آسپرژيلوس مهاجم و اختلال عملکرد کليوي يا در بيماران با عفونت مهاجم قارچي ناشي از قارچ‌هاي نادر بوده است.
 
هرچند که راي موافق کميته مشورتي به معناي تاييد داروي مذکور نيست اما در تصميم‌گيري متخصصان اين سازمان اثرگذار است. درخواست ثبت کرزمبا در جولاي 2014 ميلادي در انديکاسيون‌هاي درمان عفونت‌هاي آسپرژيلوزيس مهاجم و نيز موکومايکوزيس در بزرگسالان به اين سازمان ارائه شده بود. انتظار مي‌رود که نتيجه بررسي‌هاي مذکور در 8 مارس 2015 ميلادي به شرکت درخواست‌دهنده اعلام شود. آسپرزيلوس مهاجم، يک عفونت قارچي کشنده است که اغلب در افراد با نقص سيستم ايمني نظير مبتلايان به لوکمي مشاهده مي‌شود. ابتلا به آسپرژيلوس مهاجم با خطر مرگ و مير بالايي همراه است. موکومايکوزيس نيز يک بيماري به سرعت پيشرونده و مهاجم قارچي است. اين بيماري نيز با مرگ و مير و تلفات بسياري همراه است.  

..:::: تاييد فوکسيلوم براي اصلاح آب و الکتروليت‌ها ::::..

شرکت دارويي باکستر اعلام کرده است که سازمان غذا و داروي آمريکا، محلول فوکسيلوم (Phoxillum) را براي کنترل الکتروليت‌ها طي درمان مستمر جايگزين کليوي تاييد کرده است. سازمان غذا و داروي آمريکا فوکسيلوم را تحت عنوان داروي اورفان براي درمان مستمر جايگزين کليوي تاييد کرده است. دکتر بروس کولتون، سرپرست بخش داروهاي کليوي شرکت باکستر مي‌گويد: «تاييد فوکسيلوم از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا، به ما اين امکان را مي‌دهد که گزينه درماني جديدي را به درمان‌هاي موجود براي درمان بيماران با آسيب حاد کليوي اضافه کنيم. معرفي محصولات نظير فوکسيلوم، ما را به هدف کمک به بيماران کليوي نزديک‌تر خواهد کرد.»
 
هايپوفسفاتمي (غلظت غيرطبيعي فسفات در خون)، يکي از شايع‌ترين اختلالات الکتروليني در مبتلايان به درمان مستمر جايگزين کليوي است. فوکسيلوم، تنها محلول از پيش ترکيب شده حاوي فسفات در کيسه‌هاي 5 ليتري است که مورد تاييد سازمان غذا و دارو قرار گرفته است. فوکسيلوم براي مديريت الکتروليت‌ها در درمان مستمر جايگزين کليوي با استفاده از يک نوع ساده محلول براي طيف گسترده‌اي از مبتلايان به آسيب حاد کليوي به‌کار خواهد رفت. وضعيت هموديناميک و مايعات، الکتروليت‌ها و تعادل اسيد- باز بايد تحت نظارت دقيق باشد. هرگونه تغييري در موارد فوق را مي‌توان با تغيير در فرمولاسيون محلول‌هاي جايگزين يا افزودن مکمل‌ها جبران کرد. تاييد جديد شامل فرمولاسيون‌هاي مختلف فوکسيلوم در غلظت‌هاي مختلف بيکربنات است. 
 
درمان مستمر جايگزين کليوي، براي درمان اختلالاتي به‌کار مي‌رود که در نتيجه تجمع سموم، اورلود مايعات و برهم خوردن تعادل و اختلال اسيد- باز و الکتروليت‌ها ايجاد مي‌شود. درمان مستمر جايگزين کليوي، به آرامي و در طول زمان اين اختلالات را تصحيح کرده و براي بيماراني که در بخش‌هاي مراقبت‌هاي ويژه بستري هستند استفاده‌مي‌شود. آسيب حاد کليوي اغلب در بيماران بستري تحت درمان در بخش‌هاي مراقبت ويژه رخ مي‌دهد و معمولا طي چند روز تا ساعت طول مي‌کشد. در نتيجه اين آسيب، بيماران از فيلتر کردن مواد زائد و مايعات اضافي ناتوانند و بنابراين در اغلب موارد درمان مستمر جايگزين کليوي نياز است. باکستر پيش‌بيني کرده است که محلول‌هاي حاوي فسفات فوکسيلوم در سه‌ماهه دوم 2015 ميلادي در بازار دارويي آمريکا موجود باشد. تحت نظر داشتن وضعيت هموديناميک و مايعات بيمار، الکتروليت‌ها و تعادل اسيد- باز در طي روند درماني الزامي است. طي هموديافيلتراسيون با استفاده از محلول‌هاي جايگزين، مشکلاتي در غلظت پتاسيم سرم، کلسيم، منيزيوم و فسفات ممکن است رخ دهد.  

..:::: نتايج رضايت‌بخش مطالعات الاگوليکس ::::..

ابوي (AbbVie) در همکاري با مرکز علوم زيستي نوروکرين اعلام کرده است که نتايج اوليه يکي از 2 مطالعه باليني فاز3 طراحي شده براي ارزيابي اثربخشي و ايمني الاگوليکس(Elagolix) در درمان اندومتريوز زنان قبل از سن يائسگي مثبت بوده است. نتايج به‌دست آمده از اين مطالعه نشان داده است که پس از 6 ماه درمان، هر 2 دوز الاگوليکس(150ميلي‌گرم يک‌بار در روز و 200 ميلي‌گرم 2بار در روز) در کاهش درد لگني غيرمرتبط با قاعدگي و درد قاعدگي مرتبط با اندومتريوز در ماه 3 و نيز ماه 6 موفق بوده است. اندومتريوز با علائم متعددي همراه است که از جمله شايع‌ترين آنها مي‌توان به درد مرتبط با قاعدگي و نيز درد مزمن لگني طي چرخه قاعدگي اشاره کرد. انجمن جهاني تحقيقات اندومتريوز تخمين زده است که اين بيماري يک نفر از هر 10 زن را طي سال‌هاي باروري گرفتار مي‌کند و اين رقم معادل 176 ميليون زن در سراسر دنيا است. دکتر مايکل سورينو، سرپرست بخش تحقيق و توسعه شرکت ابوي، مي‌گويد: «اندومتريوز بيماري است که طي آن بافتي که به طور معمول سطح داخلي رحم زن را مي‌پوشاند در خارج از رحم رشد مي‌کند. نتايج مثبت به‌دست آمده از اين مطالعه، اهميت الاگوليکس به عنوان گزينه درماني جديد براي بيماراني که از اندومتريوز رنج مي‌برند را نشان داده است.»
 
اطلاعات به‌دست آمده در مورد ايمني الاگوليکس در مطالعات فاز3، کاملا با نتايج به‌دست آمده طي مطالعات قبلي همخواني داشت. در ميان شايع‌ترين عوارض ناخواسته گزارش شده مي‌توان به گرگرفتگي، سردرد، تهوع و ضعف اشاره کرد. در شرايطي که بيشتر عوارض جانبي در ميان گروه‌هاي تحت درمان مشابه بود، برخي عوارض نظير گرگرفتگي و کاهش تراکم استخواني وابسته به دوز بودند. در مجموع، ميزان قطع دارو در گروه‌هاي مختلف تحت درمان مشابه بود و قطع دارو به‌خصوص به دنبال بروز عوارض جانبي در گروه دريافت‌کننده دارونما، 9/5درصد؛ در گروه دريافت‌کننده 150ميلي‌گرم الاگوليکس در روز، 4/6درصد و در گروه تحت درمان با 200 ميلي‌گرم الاگوليکس با الگوي مصرف 2بار در روز، 7/9درصد بود. نتايج طي 6ماه بررسي بيماران پس از پايان درمان يا 6 ماه افزايش طول مطالعه نهايي شدند. 
 
مطالعه فاز3 با نام M12-665، يک تحقيق 24هفته اي تصادفي دوسوکور با استفاده از دارونما است که براي ارزيابي ايمني و اثربخشي الاگوليکس در 872 زن 18 الي 49 ساله که از درد با شدت متوسط تا شديد مرتبط با اندومتريوز شکايت داشتند، انجام شد. اين بيماران، از 160 مرکز در سراسر آمريکا، پورتوريکو و کانادا شرکت داشتند. مطالعه فاز3 بعدي، تحقيقي چندمرکزي، دوسوکور و با استفاده از دارونما با نام M12-671 بود که براي ارزيابي الاگوليکس در بيماراني که از درد با شدت متوسط تا وخيم ناشي از اندومتريوز شکايت داشتند، انجام شد. انتظار مي‌رود که نتايج مطالعه اخير در اواخر 2015 ميلادي منتشر شود. 

 

..:::: آزمايش نانوذرات ليپيدي عليه هليکوباکترپيلوري ::::..

اخيرا نانوذرات ليپيدي حاوي اسيد لينولنيک براي درمان عفونت هليکوباکتري روي موش‌ها آزمايش شده است. اين نانوذرات غيرسمي اثربخشي بيشتري نسبت به آنتي‌بيوتيک‌ها داشته و هيچ‌گونه مقاومت دارويي ايجاد نمي‌کنند. هليکوباکتر، نوعي باکتري است که منجر به زخم معده و سرطان مي‌شود. پژوهشگران دانشگاه کاليفرنيا موفق به ارائه نانوذرات درماني شدند که حاوي اسيد لينولنيک بوده و براي درمان عفونت اين باکتري مناسب است. اسيد لينولنيک يکي از اجزاي روغن‌هاي گياهي است. اين نانوذرات از نظر ايمني خطري براي بدن نداشته و از آنتي‌بيوتيک‌هاي استاندارد کارايي بالاتري دارند.ليانگفانگ ژانگ، از محققان اين پروژه مي‌گويد: «در حال حاضر روش درمان آنتي‌بيوتيک براي مبارزه با عفونت هليکوباکتر با چالش مقاومت آنتي‌بيوتيک روبرو است. هدف ما از اين پروژه آن است که نانوذراتي ارائه کنيم تا بتواند در شرايط بسيار خشن معده دوام آورده و اين باکتري را از بين برده و همچنين مقاومت دارويي ايجاد نکند.» 
 
اين نانوذرات از جنس چربي بوده که امکان حمل اسيد لينولينک را دارا است. زماني که اين نانوذرات با هليکوباکتر روبرو مي‌شوند با ديواره سلولي آن جوش خورده و در نهايت محتويات خود را که اسيد لينولنيک است، وارد باکتري مي‌کنند. اين اسيد مي‌تواند غشاء سلولي باکتري را از بين برده و باکتري را نابود کند. ژانگ و همکارانش اين نانوذرات را با مولکول‌هاي فلورسانس برچسب زده و آنها را وارد بدن موش‌ها کردند. مشاهدات آنها نشان مي‌دهد که اين نانوذرات درون معده موش پخش شده و در آنجا به انتظار باکتري‌ها مي‌مانند. 
 
نتايج نشان مي‌دهد که اين نانوذرات نسبت به آنتي‌بيوتيک‌ها اثربخشي بيشتري دارند. از سوي ديگر ترکيبات مورد استفاده در اين نانوذرات غيرسمي بوده و هيچ مقاومت دارويي ايجاد نمي‌کنند. ژانگ مي‌گويد: «اين اولين گام به سوي تأييد ايمني و اثربخشي درمان با اين نانوذرات است. ما با اين روش مانع از گسترش باکتري در سيستم گوارشي شديم و در حال حاضر روي بهبود عملکرد آن کار مي‌کنيم تا پايداري و اثربخشي آن را افزايش دهيم.» 

..:::: موفقيت بلورانيب در درمان چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس ::::..

زافژن، يک شرکت بيوفارماي شناخته شده در بهبود وضعيت بيماران مبتلا به چاقي و اختلالات متابوليک پيچيده، اخيرا اعلام کرده است که مطالعه ZAF221 که يک مطالعه فاز2 دوسوکور با استفاده از دارونما روي بلورانيب (Beloranib)- يک مهارکننده MetAP2- موفقيت آميز بوده است. در اين مطالعه، 14 بزرگسال مبتلا به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس توانستند به کاهش وزن هدف گرفته شده، برسند. بلورانيب در مطالعات به خوبي از سوي بيماران تحمل شد و از خطر ابتلا به بيماري‌هاي قلبي-عروقي کاست. 
 
چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس، شکل نادري از چاقي است که در نتيجه آسيب هيپوتالاموس در حين برداشتن تومورهاي دستگاه عصبي مرکزي نظير کرانيوفارنژيوما رخ مي‌دهد. تالاموس، مرکز کنترل هموستاز در مغز است که بر کار دستگاه‌هاي وابسته به چند هورمون، ميزان متابوليسم، گرسنگي و احساس سيري کنترل دارد. در بيماراني که دچار چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس هستند، تنظيم متابوليسم برهم ريخته و دريافت طبيعي غذا مختل مي‌شود. در نتيجه، وزن‌گيري سريع، مقاومت به درمان چاقي شديد و مرگ و مير ناشي از آن رخ مي‌دهد. 
 
دکتر دنيس کيم، سرپرست بخش مديکال شرکت زافژن مي‌گويد: «بسيار خوشحاليم که اين نتايج به‌دست آمده‌اند. مطالعات اخير بلورانيب را در درمان چاقي از ساير داروهاي موجود در بازار متمايز مي‌کند. قابليت بلورانيب در بازگرداندن تعادل به توليد و مصرف چربي، از اين نتايج استنتاج خواهد شد. ما معتقديم که بلورانيب در بهبود وضعيت زندگي بيماراني که به دليل چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس دچار مشکل‌اند و براي درمان آنها گزينه‌هاي درماني بسيار محدودند کمک‌کننده است. ما درصدد هستيم که در سال 2015 ميلادي درخواست ثبت اين دارو را به سازمان غذا و داروي آمريکا و اتحاديه اروپا ارائه دهيم.»
 
چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس، سومين انديکاسيوني است که براي بلورانيب تحت مطالعه قرار مي‌گيرد. زانژن درصدد است که اين دارو را درمان بقيه بيماران مبتلا به اشکال شديد و پيچيده چاقي بررسي کند. بلورانيب، اولين دارو از گروه مهارکننده‌هاي MetAP2 است که براي کاهش وزن و کاهش احساس گرسنگي در بيماران چاق تجويز مي‌شود. اين دارو تاکنون براي انديکاسيون‌هاي متعددي مورد بررسي قرار گرفته است. ZAR221، يک مطالعه باليني دوسوکور با استفاده از دارونماست که براي بررسي شکل با قابليت تزريق زيرپوستي دوبار در هفته بلورانيب 8/1 ميلي‌گرمي در مبتلايان به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس مورد بررسي قرار گرفته است. طول دوزه درمان 4 هفته بوده و 4 هفته پيگيري درماني در ادامه انجام شده است. بلورانيب باعث کاهش وزن 4/3 کيلوگرمي و 2/6 کيلوگرمي در هفته 4 و 8 درمان مبتلايان به چاقي ناشي از آسيب هيپوتالاموس شده است. زافژن، حق انحصاري توليد و تبليغات تجاري بلورانيب را در دست دارد. 

..:::: مو با چه سرعتي رشد مي‌کند؟ ::::..

ميانگين سرعت رشد موها در اکثر انسان‌ها 15 سانتي‌متر در سال است. هرچند در بيشتر مطالعاتي که به بررسي سرعت رشد مو پرداخته‌اند، نژاد افراد مورد بررسي ذکر نشده است. مي‌دانيم که رشد مو در سفيدپوستان و سياه‌پوستان از نظر ويژگي‌هاي مختلفي مانند حجم (نزديکي رشته‌ها مو) و همچنين زاويه رشد موها متفاوت است. در بررسي که در International Journal of Dermatology منتشر شد، ديده شد که سرعت رشد موها در نژادهاي مختلف هم متفاوت است. براي مثال موهاي آسيايي‌‌ها با سرعت بيشتري رشد مي‌کنند و موهاي آفريقايي‌ها با سرعت کمتر. ميانگين سرعت رشد مو در زنان آسياي شرکت‌کننده در اين بررسي 15سانتي‌متر در سال و در آفريقايي‌ها 10 سانتيمتر در سال بود.
 
در اين مطالعه سرعت رشد مو در شرکت‌کنندگان مرد و زن تفاوت چنداني باهم نداشت. همچنين محققان مي‌گويند، موها در تابستان سريع تر رشد مي‌کنند که اين به خاطر رژيم غذايي غني از ميوه و سبزيجات در اين فصل و همچنين تغييرات هورموني و در معرض بيشتر اشعه ماوراي بنفش قرار گرفتن است. اما به گفته اليزابت فيليپ، متخصص مو و پوست سر در کلينيک فيليپ کينزلي نيويورک، هرگونه افزايش فصلي در رشد موها اندک است و قابل تشخيص نيست. 

..:::: موفقيت آليروکوماب در درمان هايپرکلسترولمي ::::..

داروسازي رژنرون و داروسازي سانوفي اخيرا اعلام کرده‌اند که 2 مطالعه باليني جديد، اديسه1و2، که اولين مطالعات فاز3 انجام شده روي آليروکوماب(Alirocumab) با الگوي مصرف 4 هفته يک‌بار هستند، اهداف تعيين شده براي اثبات اثربخشي اين دارو را به‌دست آورده است. مطالعه کاهش از ميزان پايه LDL (کلسترول بد) در مبتلايان به هايپرکلسترولمي را در هفته 24 با دارونما مقايسه کرده است. آليروکوماب، يک آنتي‌بادي مونوکلونال است که PCSK9 را هدف قرار مي‌دهد. در مطالعه اديسه1، اثربخشي و ايمني آليروکوماب در 803 بيمار مبتلا به هايپرکلسترولمي در معرض خطر متوسط تا شديد بيماري قلبي-عروقي بررسي شد. بيش از دوسوم (68درصد) از بيماران در کنار آليروکوماب، استاتين درماني را هم دريافت کردند. اما در اديسه2، 233 بيمار مبتلا به هايپرکلسترولمي در معرض خطر شديد بيماري قلبي- عروقي با سابقه عدم تحمل يک يا تعداد بيشتري از استاتين‌ها شرکت کردند. در مطالعه دوم، 150 ميلي‌گرم آليروکوماب هر 4 هفته يک‌بار با دارونما مقايسه شد. شايع‌ترين عوارض گزارش شده در اين مطالعات که حداقل در 5 درصد از بيماران تحت درمان با آليروکوماب ثبت شدند عبارت بودند از واکنش‌هاي محل تزريق، سردرد، عفونت‌هاي مجاري تنفسي فوقاني، آرترالژي، تهوع و استفراغ، سينوزيت، درد در اندام‌ها و ضعف. در هر دو مطالعه، بيماراني که LDL آنها کاهش نيافت يا حداقل 30 درصد کاهش از سطح پايه LDL را تجربه نکردند، به رژيم درماني آليروکوماب 150 ميلي‌گرمي هر 2 هفته يک‌بار، تغيير درمان داده شدند. جزئيات اين 2 مطالعه به‌زودي در مجامع پزشکي بين‌المللي ارائه خواهد شد. مطالعات بيشتر براي اثبات اثربخشي و ايمني آليروکوماب هنوز هم ادامه دارد. 

 

..:::: کاهش درد پس از جراحي کودکان با آوادرماني ::::..

آوادرماني (Audio Therapy) يکي از شيوه‌هايي است که در چند سال اخير مورد توجه محققان قرار گرفته است. در مطالعه‌اي جديد، پژوهشگران نشان دادند که اين شيوه مي‌تواند به کاهش درد پس از جراحي در کودکان و نوجوانان بيانجامد. در اين مطالعه، ميزان درد 60 کودک و نوجواني که تازه تحت جراحي قرار گرفته بودند، پيش و پس از آوادرماني مورد ارزيابي قرار گرفت. اين کودکان به سه گروه اصلي تقسيم شدند. بچه‌هاي گروه نخست به مدت 30 دقيقه به موسيقي مورد علاقه‌شان گوش دادند. کودکان گروه دوم نيز به مدت 30 دقيقه به يک داستان صوتي گوش دادند. کودکان گروه سوم نيز هدفون‌هاي ويژه حذف صدا روي گوش‌هايشان گذاشتند تا به اين ترتيب چيزي نشنوند. قبل و پس از اين کار از بچه‌ها خواسته شد تا با انتخاب يکي از چند شکلک نشان دهنده شادي يا غم، ميزان دردي را که دارند اعلام کنند. بررسي نتايج نشان داد افرادي که به موسيقي و يا داستان صوتي گوش کرده بودند، کاهش درد قابل ملاحظه‌اي داشتند. در مقابل، گروهي که هيچ صدايي نشنيده بود، هيچ تغييري در درد احساس نمي‌کردند.
 اين پژوهشگران بر اين باورند که آوادرماني سبب کاهش شديد فعاليت بخشي از مسيرهاي عصبي قشر پيش پيشاني مغز مي‌شود که به خاطره درد مربوط هستند. در واقع بخشي از دردي که حس مي‌کنيم، به خاطر همين خاطره درد ايجاد مي‌شود. آوادرماني سبب مي‌شود که تمرکز فرد از درد منحرف شده و در نتيجه ميزان درد حس شده کاهش يابد. يکي از نکات جالب اين پژوهش اين بود که ميزان اوليه درد اين کودکان ارزيابي نشد و در واقع، هر ميزان درد پس از شنيدن موسيقي يا کتاب صوتي کاهش مي‌يافت. همچنين مشخص شد که ميزان تاثيرگذاري کتاب صوتي همانند موسيقي است. البته در اين ميان، بايد دقت داشت که فرد بايد موسيقي مورد علاقه اش را براي آوادرماني انتخاب کند. يافتن راه‌هايي براي کاهش درد کودکان پس از جراحي، اهميت زيادي دارد. شايد اصلي‌ترين دليل اين مسئله اين باشد که داروهاي مخدري که به عنوان مسکن و ضددرد به کار مي‌روند، موجب بروز عوارض جانبي در کودکان مي‌شوند. 

..:::: تاييد دستگاه شارژي درمان چاقي ::::..

سازمان غذا و داروي آمريکا، دستگاه‌هاي قابل شارژ براي درمان بزرگسالان را مورد تاييد قرار داده است. در ساخت اين دستگاه براي اولين‌بار مسير عصبي بين مغز و معده که احساس گرسنگي و احساس پري را کنترل مي‌کند، هدف قرار داده شده است. اين دستگاه قابل شارژ، اولين دستگاه مورد تاييد سازمان غذا و داروي آمريکا از سال 2007 ميلادي تاکنون است و براي درمان بيماران بالاي 18 که قادر به کاهش وزن با کمک يک برنامه کاهش وزن نبوده‌اند و کساني که شاخص توده‌بدني آنها 35تا 45 باشد و حداقل يک فاکتور خطرساز ديگر چاقي مانند ديابت نوع 2 را داشته باشند کاربرد دارد.BMI، که ميزان چربي بدن براساس قد و وزن فرد را اندازه‌گيري مي‌کند، براي سنجش چاقي مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
 
براساس اعلام مرکز کنترل و پيشگيري از بيماري‌ها، بيش از يک سوم از تمام بزرگسالان آمريکا چاق هستند و افراد چاق در معرض افزايش خطر ابتلا به بيماري‌هاي قلبي، سکته مغزي، ديابت نوع 2 و انواع مختلف سرطان‌ها هستند. دستگاه مذکور، متشکل از يک مولد پالس الکتريکي قابل شارژ است. طي جراحي الکترودها در شکم بيمار کار گذاشته مي‌شوند. اين الکترودها با ارسال پالس‌هاي الکتريکي متناوب به عصب واگ شکمي- که در تنظيم تخليه معده و ارسال پيام عصبي به مغز براي احساس خالي بودن معده دخيل است- کار مي‌کند. اگر‌چه نحوه عملکرد اين دستگاه، بلوک تحريک فعاليت الکتريکي بين مغز و معده است؛ اما مکانيسم اصلي آن براي کاهش وزن مشخص نيست. تنظيمات دستگاه به‌منظور ارائه درمان مطلوب با حداقل عوارض جانبي، توسط بيمار و متخصصان درماني کنترل مي‌شود.
 
ايمني و اثربخشي دستگاه قابل شارژ جديد، در يک کارآزمايي باليني روي 233 نفر با BMI 35 يا بالاتر مورد بررسي قرار گرفت. از دست دادن وزن و عوارض جانبي در 157 نفر در گروه استفاده کننده از دستگاه و 76 نفر در گروه شاهد با يکديگر مقايسه شد. اين مطالعه نشان داد که پس از 12 ماه، کاهش وزن در گروه آزمون 5/8 درصد بيشتر از گروه شاهد بوده است. حدود نيمي از بيماران (58درصد) در گروه آزمون حداقل 20 درصد از وزن خود را از دست دادند و 3/38 درصد از بيماران در گروه شاهد، حداقل 25 درصد کاهش وزن يافتند. به‌عنوان شرطي براي تاييد، سازمان غذا و داروي آمريکا مقرر کرده است که توليد کننده بايد پنج سال مطالعه پس از تاييد-که حداقل 100 نفر در آن شرکت داشته باشند- را دنبال کند و اطلاعات تکميلي در مورد ايمني و اثربخشي از جمله کاهش وزن، عوارض جانبي، نياز به تجديد جراحي و تغييرات در وضعيت چاقي را به اين سازمان ارائه دهد. 

..:::: پازوپانيب و داروهايي که pH معده را بالا مي‌برند ::::..

پازوپانيب(Pazopanib)، يک مهارکننده تيروزين کيناز خوراکي چندمنظوره است که براي درمان سرطان سلول کليوي پيشرفته و سارکوماي بافت نرم مورد استفاده قرار مي‌گيرد. قابليت حل پازوپانيب به pH محيط بستگي دارد و افزايش pH معده مي‌تواند زيست‌فراهمي آن را کاهش دهد. بنابراين، سازمان غذا و دارو هشدار داده که اين دارو با داروهاي افزايش دهنده pH معده (مهارکننده‌هاي پمپ پروتوني، آنتاگونيست‌هاي گيرنده هيستامين H2) همزمان مصرف نشوند. در اين موارد مي‌توان از آنتي‌اسيدهاي کوتاه اثر به جاي عوامل فوق استفاده کرد، اما دوز آنتي‌اسيدها و پازوپانيب بايد با فاصله چندساعته تجويز شوند. 

..:::: اسپري بيني انسولين براي درمان آلزايمر ::::..

مطالعات يک مرکز تحقيقاتي در نيويورک سيتي نشان مي‌دهد که اسپري بيني انسولين، يک روش درماني موثر براي بيماري آلزايمر است. محققان در يک رويکرد درماني جديد براي بيماران مبتلا به ديابت نوع يک، از اسپري بيني انسولين به جاي تزريق روزانه استفاده کردند. اين روش در سالمندان و کودکان بيشتر مورد توجه قرار گرفت. تحقيقات جديد نشان مي‌دهد که اين روش براي درمان بيماران مبتلا به آلزايمر حدود 65 سال، بسيار موثر است. البته تحقيقات انجام شده در سال 2011 نشان داده بود که اسپري بيني انسولين به تقويت حافظه و بهبود اختلالات شناختي در سالمندان کمک مي‌کند و تحقيقات جديد اين رابطه را کاملا تاييد کرده است. در اين روش هورمون انسولين در يک واکنش شيميايي به صورت اتم‌هايي در اسپري قرار‌مي‌گيرند و همراه با بازدم وارد بيني و سيستم تنفسي مي‌شود و مستقيما روي گيرنده‌هاي بويايي منطقه‌اي از مغز که گرفتار آلزايمر است، تاثير مي‌گذارند. تحقيقات نشان مي‌دهد که اين فرايند باعث بهبود حافظه در اين بيماران مي‌شود. در اين گزارش آمده که اسپري بيني انسولين هيچ عارضه جانبي به دنبال ندارد. آلزايمر، شايع‌ترين نوع زوال عقل است که باعث اختلال در حافظه، تفکر و رفتار فرد مي‌شود. اين بيماري از ديدگاه علمي بر اثر کاهش ماده شيميايي سروتونين در مغز بروز مي‌کند و به اين ترتيب انتقال پيام‌هاي عصبي مختل مي‌شود. دليل اين بيماري هميشه کهولت سن نيست و عوامل ژنتيکي، سکته مغزي و شوک عاطفي نيز مي‌توانند منجر به اين بيماري شوند. در آمريکا در هر 67 ثانيه، يک نفر به آلزايمر مبتلا مي‌شود و در حال حاضر بيش از 5 ميليون نفر در آمريکا به اين بيماري مبتلا هستند. 

..:::: چطور نور مصنوعي ريتم شبانه‌روزي ما را مختل مي‌کند؟ ::::..

گرچه نور مصنوعي شب‌هاي ما را نوراني کرده است، اما مشکلاتي را هم براي ما به دنبال دارد. وجود نور در شب، ريتم شبانه‌روزي بدن را مختل مي‌کند. در نتيجه خواب ما دچار اختلال مي‌شود و بدتر اينکه، پژوهش‌ها نشان مي‌دهند که اين اختلال ريتم شبانه‌روزي ممکن است با سرطان، بيماري قلبي و چاقي ارتباط داشته باشد. طول موج آبي نور مصنوعي بيشترين تاثير را در مختل کردن ريتم شبانه‌روي بدن دارد. چرخه شبانه‌روزي بدن ما به طول ميانگين 24 و يک چهارم ساعت طول مي‌کشد. اين ريتم شبانه‌روزي افرادي که شب‌ها دير مي‌خوابند اندکي طولاني‌تر است، در افراد سحرخيز اندکي از 24ساعت کمتر است. تابش نور خورشيد در طول روز ساعت دروني بدن ما را با محيطمان هماهنگ مي‌کند.
 بررسي‌هاي متعدد ارتباط کار در شيفت شب و قرارگيري در معرض نور در شب را با انواع متعدد سرطان (پستان، پروستات)، ديابت، بيماري قلبي، و چاقي ثابت کرده‌‌اند. چند نظريه درباره اين ارتباط مطرح شده است. قرارگيري در معرض نور باعث مي‌شود توليد ملاتونين، هورموني که ريتم‌هاي شبانه‌روزي بدن را تنظيم مي‌کند، مهار شود و شواهدي ابتدايي وجود دارد که ممکن است رابطه ميان رابطه نور شبانه و سرطان را توضيح دهد.
 يک بررسي ديگر هم رابطه اختلال ريتم شبانه‌روزي با ديابت و احتمالا چاقي را نشان داده است. در اين بررسي ريتم‌هاي شبانه‌روزي‌ افراد مورد آزمايش با تغيير ساعات کاري و کار در شيفت‌هاي شب مختل شد، به دنبال اين تغيير ميزان قند اين افراد بالا رفت و آنها به وضعيت پره ‌ديابت رسيدند و همچنين ميزان لپتين، هورموني که باعث احساس سيري مي‌شود، در اين افراد پايين رفت. حتي نور کم‌‌شدت شبانه با ريتم شبانه‌روزي بدن را مختل و ترشح ملاتونين را مهار مي‌کند. پژوهشگران معتقدند، نور شبانه يکي از دلايلي است که بسياري از افراد خواب کافي ندارند و پژوهشگران کم‌خوابي را با افزايش خطر افسردگي، و نيز ديابت و مشکلات قلبي- عروقي مربوط کرده‌اند. 

 

..:::: صرف وعده‌هاي غذايي بي‌موقع و امکان تداخل با حافظه ::::..

مطالعه‌اي جديد نشان مي‌دهد که سرعت وحشتناک زندگي‌هاي مدرن امروزي موجب شده تا افراد اغلب وعده‌هاي غذايي خود را در زمان‌هاي غيرمعمول روز يا شب مصرف کرده و اين تغيير برنامه زماني مي‌تواند ضررهاي زيادي براي حافظه افراد به همراه داشته باشد. مطالعه انجام شده در موش‌ها نشان داده است که غذا خوردن در ساعاتي از روز که حيوان در آن زمان‌ها به‌طور طبيعي خواب است، حتي زماني که يک برنامه‌غذايي و خواب طبيعي دارند، موجب تضعيف حافظه حيوانات در مورد اشيايي که قبلا ديده‌اند، مي‌شود. 
 
کريستوفر کلول از دانشگاه کاليفرنياي لوس‌آنجلس در چهل و چهارمين گردهمايي ساليانه متخصصين علوم اعصاب در واشنگتن گزارش داده است که انسان‌ها همانند بسياري از حيوانات داراي ساعت‌هاي داخلي به نام رفتارهاي دوره‌اي يا ريتم‌هاي شبانه‌روزي هستند که به‌وسيله چرخه‌هاي روزانه روشنايي و تاريکي تنظيم مي‌شود. در زندگي‌هاي امروزي اين ريتم‌ها به‌ميزان زيادي دچار اختلال شده‌اند. کلول مي‌گويد: «از آنجايي که بسياري از ما داراي اختلالاتي در چرخه خواب و بيداري‌مان هستيم، آيا مي‌توانيم از زمان غذا خوردن به‌عنوان يک اقدام متقابل در برابر اين اختلالات استفاده کنيم.» 
 
مطالعات نشان مي‌دهد که غذا خوردن در طي فاز خواب طبيعي بدن ممکن است براي سلامت حيوانات نامناسب باشد (موش‌ها شب رو هستند به اين معني که در طي شب بيدار بوده و در روز مي‌خوابند). پس محققان به برخي از حيوانات اجازه دادند در زماني که به‌طور طبيعي بايد خواب باشند، غذا بخورند، در حالي‌که به گروه ديگر در زماني که به‌طور طبيعي بيدار هستند، اجازه غذا خوردن داده شد. کلول مي‌گويد: «تنها موش‌ها همانند انسان‌ها مي‌توانند به سرعت ياد بگيرند که در طي زمان خواب طبيعي‌شان بيدار شوند و غذا بخورند.» 
 
در اين مطالعه موش‌هاي داراي برنامه غذايي نامنظم زمان‌هاي خواب تغيير يافته‌اي نيز دارند، اما آنها هنوز همانند موش‌هايي که در زمان‌هاي طبيعي غذا مي‌خورند، مي‌خوابند، غذا مي‌خورند و وزني مشابه آنها دارند. سپس محققان موش‌ها را از نظر حافظه مورد آزمايش قرار دادند. در يک آزمايش آنها موش را در جعبه‌اي واجد دو شيء متفاوت قرار داده و به آنها اجازه دادند تا اشيا مربوطه را مورد کاوش قرار دهند. سپس بعد از قرار دادن موش‌ها تحت برنامه غذايي متفاوت، موش‌ها در جعبه‌اي واجد يک شيء مانوس و آشنا و يک شيء جديد قرار داده شده و زماني را که موش صرف بررسي هر يک از اشيا مي‌کند، اندازه‌گيري کردند. موش‌هاي داراي برنامه‌غذايي نامنظم در مقايسه با گروه واجد برنامه منظم، از نظر حافظه افت چشمگيري را نشان مي‌دادند. همچنين حيواناتي که برنامه خواب و غذايي آنها تغيير کرده بود، زمان بيشتري را صرف کاوش اشياي مانوس و آشنا کرده که اين موضوع نشان مي‌دهد آنها مواجهه قبلي با آن شيئ را به خاطر نمي‌آوردند. 
 
در آزمايش دوم، محققان هر دو گروه موش را به‌گونه‌اي شرطي کردند تا احساس ترس از مکاني خاصي داشته باشند. سپس مجددا آنها را به آن مکان بازگردانده تا ببينند آيا آنها احساس ترس را نشان مي‌دهند يا نه؟ (حيوانات معمولا ترس را با بي‌حرکت شدن و ميخکوب ماندن در محل نشان مي‌دهند). همان‌طور که پيش‌بيني مي‌شد، موش‌هاي با برنامه غذايي تغيير يافته نسبت به گروه داراي برنامه‌غذايي منظم کمتر دچار حالت ميخکوب شدن در موقعيت‌هاي ترسناک شده و اين نشان مي‌دهد که برنامه خواب و غذايي غير عادي حافظه حيوانات را نسبت به موقعيت‌هاي ترسناک متاثر کرده است. 
 
حيوانات داراي برنامه نامنظم کمبود‌هاي شديدي در به ياد آوردن آموزش‌هاي دريافتي نشان دادند. کلول مي‌گويد، او و همکارانش از پيش مي‌دانستند که هواپيما زدگي (Jet lag) نيز اثرات مشابهي روي حافظه انسان‌ها و حيوانات مورد مطالعه دارد. در ‌‌نهايت آنها قدرت ارتباطات عصبي، نوعي سنجش يادگيري در مغز را ارزيابي کردند. آنها فهميدند، موش‌هايي که در طي دورهاي خواب طبيعي غذا مي‌خورند، نسبت به موش‌هايي که در زمان‌هاي معمول غذا مي‌خورند با سرعت کمتري ياد مي‌گيرند. پژوهشگران مي‌گويند، چگونگي به‌کار‌گيري نتايج حاصل از اين مطالعه براي انسان‌ها کاملا روشن نيست. با اين وجود، اين نتايج نگراني‌هايي درباره اثرات تغيير برنامه زماني غذايي بر عملکرد ذهني انسان‌ها ايجاد مي‌کند. 

..:::: طراحي نسل جديدي از قرص‌هاي لاغري ::::..

بسياري از قرص‌هاي لاغري موجود در بازار نظير انواع قرص‌هاي لاغري سرکوب کننده اشتها و يا مبتني بر کافئين، در خون حل مي‌شوند. اين امر ضمن کمک به کاهش وزن، موجب بروز عوارضي جانبي نيز براي فرد مصرف‌کننده خواهد شد. پژوهشگران به تازگي توانستند نسل جديدي از قرص‌هاي لاغري را طراحي کنند که جذب خون نمي‌شود و در روده‌ها باقي مي‌ماند. اين داروي جديد با نام «فکسارامين» (fexaramine)، عملکردي جالب دارد. پس از مصرف قرص، پيغامي مشابه پيغامي که پس از مصرف حجم زيادي از غذا به مغز ارسال مي‌شود، شکل گرفته و به اين ترتيب بدن بخشي از فضاي داخلي را براي غذاي وارد شده خالي مي‌کند. در واقع هيچ‌گونه تغييري در کالري يا اشتهاي فرد ايجاد نمي‌شود.
 
اين دانشمندان نزديک به بيست سال روي گيرنده FXR تحقيق کردند. گفتني است، FXR يک نوع پروتئين است که در توليد اسيدهاي صفراوي از کبد، هضم غذا و نيز ذخيره چربي و قند نقش دارد. بدن انسان به محض آغاز غذا خوردن، FXRها را فعال مي‌کند تا به اين ترتيب فضايي براي غذاي وارد شده ايجاد شود. FXR نه‌تنها موجب ترشح اسيدهاي صفراوي براي هضم مي‌شود، بلکه ميزان قند خون را نيز تغيير داده و سبب مي‌شود که بدن قند بيشتري را به محض ورود غذاي جديد بسوزاند. شرکت‌هاي مختلف داروسازي به منظور ساخت داروهايي براي درمان چاقي، ديابت، بيماري‌هاي کبد و نيز ساير مشکلات متابوليسمي، داروهايي طراحي کرده‌اند که موجب فعال شدن FXR مي‌شود و بسياري از مسيرهاي کنترل FXR را به کار مي‌اندازد، اما اين داروها تاثير نامطلوبي بر بخش‌هاي ديگر بدن دارند.
 
اين پژوهشگران براي فعال سازي FXR مسيري ديگر را در پيش گرفتند. آنها به اين نتيجه رسيدند که بهتر است دارو به جاي حرکت در مسير جريان خون به صورت مستقيم به روده‌ها برود تا به اين ترتيب عوارض جانبي آن روي ندهد، اما حضور داروي فکسارامين در روده کارايي به مراتب بيشتري نسبت به داروهاي لاغري فعلي دارد. اين پژوهشگران بر اين باورند که دليل اين امر را بايد در شيوه‌اي که بدن به صورت طبيعي در پاسخ به غذاي ورودي انجام مي‌دهد، جست. اين پژوهشگران قصد دارند با انجام آزمايشاتي روي انسان، ميزان کارايي آن در درمان چاقي و اضافه وزن و نيز بيماري‌هاي چاقي را به دقت مورد بررسي قرار دهند. جزئيات اين پژوهش در نشريه Nature Medicine منتشر شده است.

..:::: مجوز مصرف محدود فلوئوروکينولون‌ها در کودکان ::::..

در حال حاضر، تجويز فلوئوروکينولون‌ها به صورت روتين در کودکان زير 18 سال توصيه نمي‌شود، زيرا مطالعات در حيوانات نارس حاکي از پيشرفت آرتروپاتي همراه با اروزيون‌هاي غضروف در مفاصل تحمل‌کننده وزن است. در مطالعه‌اي، خطر سميت موسکولواسکلتال در طول 5 سال پيگيري در کودکان دريافت کننده لووفلوکساسين يا پلاسبو در درمان اوتيت مياني حاد يا پنوموني اکتسابي از جامعه مورد بررسي قرار گرفت. در کودکاني که دچار عوارض جانبي موسکولواسکلتال شده بودند، تعداد افرادي که احتمالا عارضه آنها مرتبط با درمان دارويي‌شان در نظر گرفته شد، به اندازه گروه مقابل کم بود. بنابراين، هيچ‌گونه عارضه جانبي که احتمالا مرتبط با درمان با لووفلوکساسين باشد، به اين دارو نسبت داده نشد. البته تا زماني که مطالعات ديگر نيز اين نتايج را تاييد کنند، تجويز فلوئوروکينولون‌ها در کودکان بايد در موارد محدودي صورت گيرد که براي درمان عفونت آنها جايگزين درماني موثر و ايمني وجود ندارد. 

..:::: عدم افزايش خطر سرطان با مصرف مهارکننده‌هاي TNF ::::..

در حال حاضر و شواهد متناقضي در مورد مصرف مهارکننده‌هاي فاکتور نکروز دهنده تومور (TNF) و افزايش خطر بروز سرطان، خصوصا در بيماران مبتلا به آرتريت روماتوئيد وجوددارد. اطلاعات کمي در مورد اين ارتباط در بيماران مبتلا به بيماري‌هاي ديگر که مهارکننده TNF مصرف مي‌کنند، وجود دارد. در اين رابطه،خطر سرطان با مصرف مهارکننده‌هاي TNF در بيماران مبتلا به بيماري التهابي روده در مطالعه‌اي در دانمارک مورد بررسي قرار گرفت. در اين مطالعه، بيش از 56 هزار بيمار مبتلا به IBD که 4600 نفر از آنها با مهارکننده TNF تحت درمان بودند با ميانگين مدت 7/3 سال پيگيري شدند. پس از تطابق متغيرهاي مخدوش کننده، شواهدي مبني بر افزايش بروز خطر سرطان در افراد مصرف کننده مهارکننده‌هاي TNF نسبت به گروه مقابل يافت نشد. همچنين اين خطر با افزايش دوز تجمعي دارو نيز افزايش نداشت. البته نمي‌توان افزايش خطر را در مدت زمان طولاني‌تر از مدت اين مطالعه رد کرد. 

..:::: کشف ارتباط اندازه انگشتان زنان با انتخاب شغل ::::..

نتایج یک پژوهش جدید نشان داد که انتخاب شغلی زنان با اندازه انگشتان آن‌ها مرتبط است. محققان دانشگاه ملی تحقیقات در روسیه دریافتند، زنانی که انگشت اشاره آن‌ها از انگشت حلقه‌شان کوتاه‌تر است، بیشتر احتمال دارد که یک شغل سنتی مردانه مانند وکالت یا مدیریت صنعتی را انتخاب کنند. 
 همچنین زنان دارای انگشت اشاره بلندتر ممکن است در کارهای زنانه‌تری مانند پرستاری یا معلم کودکان ابتدایی مشغول شوند. نسبت انگشت که نسبت انگشت چهارم به انگشت دوم نامیده می‌شود، با میزان هورمون مردانه تستوسترون که جنین در رحم با آن مواجه است، مرتبط است؛ زنان با نسبت انگشت کوتاهتر بیش از افراد با نسبت انگشت بلندتر در معرض تستوسترون قرار دارند. 
 
محققان در این پژوهش به بررسی داده‌های 1500 مرد و زن پرداختند که انگشتان آن‌ها با استفاده از کولیس دیجیتال اندازه‌گیری شده بود. آن‌ها دریافتند که تفاوت چشمگیر در اختلاف نسبت انگشتان تنها در زنان و بیشتر در دست چپ آن‌ها مشاهده می‌شود. 
 
به گفته محققان، پیش از این مشخص شده بود زنانی که در دوره جنینی در معرض سطوح بالای تستوسترون قرار داشتند، اعتماد‌ به نفس، پرخاشگری و خطرپذیری بالاتری دارند؛ اما تاکنون تاثیر آن برای انتخاب شغل نامشخص باقی مانده بود. هفته گذشته نیز پژوهش محققان دانشگاه آکسفورد نشان داد که نسبت انگشتان می‌تواند به پیش‌بینی وفاداری افراد کمک کند؛ بر این اساس، افرادی که اندازه انگشت حلقه آن‌ها مشابه انگشت اشاره باشد، وفادارتر از افراد دارای انگشت حلقه بلندتر هستند. نتایج این پژوهش در مجله Personality and Individual Differences منتشر شده است.  

..:::: زنان مبتلا به زخم معده در برابر ام‌اس ایمن هستند ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران استرالیایی نشان می‌دهد، زنانی که به عفونت هلیکوباکتر پیلوری مبتلا هستند، در مقایسه با سایر زنان در معرض خطر کمتری برای ابتلا به بیماری ام‌اس قرار دارند. محققان موسسه تحقیقات علوم اعصاب استرالیا در این پژوهش، نمونه‌های خونی و داده‌های بالینی 850 شخص مبتلا به ام‌اس را مورد بررسی قرار دادند. 
 
نتایج این تحقیق نشان می‌دهد، هلیکوباکتر پیلوری (باکتری عامل زخم معده) نقش حفاظتی در مقابل بیماری ام‌اس ایفا می‌کند؛ همچنین رویایی زودهنگام با عفونت‌ها می‌تواند سیستم ایمنی بدن را یاری کرده و خطر ابتلا به بیماری‌های خودایمن و آلرژی‌ها را در آینده کاهش دهد. محققان بر این باورند که نتایج این تحقیق می‌تواند به تولید داروهای جدید با مکانیسم مشابه هلیکوباکتر پیلوری برای مقابله با بیماری ام‌اس منجر شود. نتایج این پژوهش در مجله Neurology, Neurosurgery and Psychiatry منتشر شده است.  

..:::: افزایش هشت برابری حمله قلبی با عصبانیت شدید ::::..

مشاجرات خانوادگی، خشونت‌های جاده‌ای و مناقشات کاری برای افزایش فشار خون فرد و بروز عکس‌العمل‌های عصبی کافی هستند، اما پژوهش جدید در استرالیا حاکی از آن است که عصبانی شدن می‌تواند تا هشت برابر خطر حمله قلبی را افزایش دهد. عصبانیت‌هایی که طی آن فرد پنجه‌های خود را مشت کرده، بدن وی سفت شده و آماده انفجار است، می‌تواند خطر بیماری‌های قلبی را افزایش دهد. 
 
محققان دانشگاه سیدنی در استرالیا همچنین دریافتند، در افرادی که سطوح بالای اضطراب را تجربه می‌کنند، خطر حمله قلبی در ساعات پس از عصبانیت 9.5 برابر بیشتر است. آن‌ها در بررسی‌های خود نشان دادند، بیماران مشکوک به حمله قلبی که در بیمارستان بستری شده‌اند، اغلب پیش از حمله یک دوره عصبانیت یا اضطراب را پشت سر گذاشته بودند. به گفته محققان، دعواهای خانوادگی، جاده‌ای یا کاری همگی می‌توانند محرک باشند. 
 
یافته‌های آن‌ها به تائید پژوهش‌های قبلی و شواهد نقلی پرداخته که بر اساس آن‌ها، عصبانیت می‌تواند منجر به حمله یا سکته قلبی شود. این یافته‌ها می‌توانند راه را برای پزشکان به منظور ارائه تمرینات کاهش عصبانیت و سطوح تنش بیماران هموار کرده و خطر حمله قلبی را در آن‌ها کاهش دهند. به گفته محققان، افزایش خطر حمله قلبی پس از عصبانیت یا اضطراب شدید می‌تواند بیشتر به دلیل تندتر شدن ضربات قلب یا افزایش فشار خون باشد که رگ‌های خونی را تنگ‌تر کرده و منجر به بروز لخته خون و در نهایت حمله قلبی می‌شود. 
 
این پژوهش به بررسی بیماران مشکوک به حمله قلبی که بین سال‌های 2006 تا 2012 برای آنژیوپلاستی اولیه در بیمارستان سلطنتی ساحل شمالی سیدنی بستری شده بودند، پرداخت. این بیماران با آنژیوگرافی عروق کرونر مورد ارزیابی قرار گرفتند که یک آزمایش پرتو ایکس تخصصی برای بررسی مسدود شدن رگهای قلب است. در بخشی از این پژوهش، 313 بیمار که از یک رگ نیمه یا کاملا مسدود برخوردار بودند وارد مطالعه شدند. 
 
عصبانیت بیماران در 48 ساعت قبل از بروز علائم حمله قلبی توسط پرسش‌نامه‌هایی مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس عصبایت آن‌ها بر اساس یک مقیاس هفت امتیازی - شماره یک نشانگر «آرامش» و هفت نشانگر «عصبانیت شدید غیرقابل کنترل که با پرت کردن اجسام و آسیب رساندن به خود و دیگران همراه است» - سنجیده شد. آستانه عصبانیت در این پژوهش، عدد پنج در نظر گرفته شد که نشانگر عصبانیت شدید، سفت شدن بدن، مشت شدن دست‌ها و آماده انفجار بودن است. 
 
نتایج بدست آمده نشان داد، هفت نفر از 313 مورد که حمله قلبی در آن‌ها تائید شده بود، حداقل عصبانیت در سطح پنج را دو ساعت قبل از آغاز علائم حمله را تجربه کرده بودند. سطح عصبانیت چهار شامل عصبانیت نسبی که تنها در صدا تشخیص داده می‌شود، دو ساعت پیش از حمله قلبی در دو شرکت‌کننده و در سه شرکت‌کننده دیگر حدود چهار ساعت قبل از آن رخ داده بود. خطر رویداد حمله قلبی در دو ساعت پس از رسیدن به سطح عصبانیت پنج یا بالاتر تا هشت برابر بیشتر از سطوح عادی آن است. به توصیه محققان، میل به خشم و اضطراب باید در مدیریت یک فرد مبتلا به بیماری قلبی و یا برای جلوگیری از بیماری قلبی در دیگران ارزیابی شود.  

..:::: نقش جنسیت و شخصیت بر سلامت فرد ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران آمریکایی نشان می‌دهد، جنسیت و شخصیت افراد نقش مهمی در مبارزه با بیماری‌های روحی و روانی ایفا می‌کنند. محققان دانشگاه واشنگتن در این پژوهش 2859 نفر شامل 1471 مرد و 1388 زن را مورد بررسی قرار داده و از افراد در مورد شادی و رضایت از زندگی، همچنین سلامت روحی و روانی سوالاتی پرسیدند. 
 
محققان دریافتند، مردان در برابر بیماری‌های تک علامتی نسبت به زنان، آسیب‌پذیری کمتری دارند و در برابر بیماری‌های چندعلامتی آسیب‌پذیرتر هستند؛ همچنین زنان با دو نوع شخصیت متمایز، نسبت به سایر زنان کمتر به بیماری‌های روانی مبتلا می‌شوند. «رابرت رزمن» نویسنده این تحقیق تأکید کرد، شخصیت و جنسیت نقش بسیاری در ابتلا به بیماری ایفا می‌کند. تعداد علائم بیماری در زنان نقش کمتری داشته و آسیب‌پذیری آنها را نیز کمتر می‌کند. زنانی که سازگاری بیشتری دارند، روابط اجتماعی بهتری داشته و در مقابله با بیماری‌های روحی، حمایت بیشتری می‌شوند؛ علاوه بر این، زنانی که وظیفه‌شناسی کمتری دارند، کنترل مناسبی بر روی احساسات خود دارند.  

..:::: حذف بدون درد خالکوبی با استفاده از کرم جدید ::::..

یک محقق کانادایی، کرمی را تولید کرده است که شیوه‌ای ایمن‌تر و ملایم‌تر برای برداشتن خالکوبی‌های ناخوشایند در مقایسه با روش‌های دیگر به شمار می‌آید. بسیاری از افرادی که خالکوبی می‌کنند، معمولا خیلی زود پشیمان می‌شوند، این در حالی است که برای برداشتن خالکوبی از روی بدن باید هزینه‌ هنگفتی را پرداخت کنند. «آلک فالکنهام»، دانشجوی دکترای پاتولوژی دانشگاه دالهاوسی کانادا، کرمی موسوم به «حذف بیوفسفونات لیپوزومی تاتو» (BLTR) را برای حذف بدون درد خالکوبی‌ها ارائه داده است. 
 
کرم جدید با الهام از عملکرد سیستم ایمنی و واکنش آن به جوهر خالکوبی، طراحی شده است. این واکنش شامل درشت‌خوارها (ماکروفاژها) و گلبول‌های سفیدی است که به منظور حفاظت از بافت اطراف عامل تهاجم، ماده خارجی را مصرف می‌کنند. درشت‌خوارها، مصرف‌کنندگان بزرگ سیستم ایمنی لقب گرفته‌اند و جوهر خالکوبی موجود در پوست را مصرف می‌کنند. 
 
در مورد خالکوبی‌ها، دو نوع درشت‌خوار وارد عمل می‌شوند؛ یکی از آن‌ها، بخشی از رنگدانه واردشده به پوست را به غدد لنفاوی برده و رنگدانه را از پوست حذف می‌کند. نوع دیگر درشت‌خوارها پس از مصرف رنگدانه‌ها، به عمق پوست می‌روند و در آنجا نوعی خالکوبی مرئی را شکل می‌دهند؛ با گذشت زمان، درشت‌خوارهایی که این خالکوبی‌ مرئی را در عمق پوست شکل‌ داده‌اند، با درشت‌خوارهای جدید جایگزین می‌شوند و این موضوع منجر به ناپدیدشدن خالکوبی می‌شود. 
 
کرم BLTR مبتنی بر درشت‌خوارهای حاوی رنگدانه است و دارای نوعی لیپوزوم تولیدشده توسط محققان است. لیپوزوم‌ها، کیسه‌های مصنوعی هستند که اغلب برای تحویل‌دادن مواد مغذی و داروها به بدن به کار می‌روند. زمانی که درشت‌خوارهای جدید، اقدام به برداشتن لیپوزوم موجود در کرم از سلول‌های آلوده به رنگدانه می‌کنند، رنگدانه‌ را هم با خود به غدد لنفاوی می‌برند و در نهایت، منجر به ناپدیدشدن خالکوبی می‌شوند. 
 
این موضوع همچنین موجب ارائه فرآیند حذف هدفمندتری می‌شود که طی آن، سلول‌های عاری از رنگدانه در اطراف خالکوبی، کمتر آسیب می‌بینند. استفاده از کرم دو بار در روز بمدت هفت روز، بهترین بازه زمانی برای حذف خالکوبی محسوب می‌شود؛ در آزمایش‌های صورت گرفته، کاهش قابل‌توجه میزان جوهر خالکوبی پوست در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد. تیم علمی به دنبال انجام آزمایش‌های بیشتری برای ارزیابی عملکرد کرم BLTR هستند؛ هنوز زمان عرضه تجاری این محصول اعلام نشده است.  

..:::: ظهور نوعی باکتری‌ مضر با مصرف آنتی‌بیوتیک‌ ::::..

دانشمندان دانشگاه کارولینای شمالی و دانشگاه سن‌دیگو نشان داده‌اند، مصرف نوعی آنتی‌بیوتیک منجر به ظهور گونه‌ای باکتری جدید می‌شود. این کشف می‌تواند درک انسان از این موضوع را تغییر دهد که چرا باکتری‌ها، آنتی‌بیوتیک تولید می‌کنند. دانشمندان مدت‌ها بر این باور بوده‌اند باکتری‌ها برای کشتن باکتری‌های دیگر، آنتی‌بیوتیک تولید می‌کنند، با این حال، محققان در مطالعه جدید نشان داده‌اند، باکتری‌ها احتمالا به منظور تولید بیوفیلم‌ها و نه فقط کشتن باکتری‌های دیگر، این ماده را می‌سازند. 
 
بیوفیلم‌ها، باکتری‌هایی هستند که بر روی سطوح شکل می‌گیرند؛ پدیده‌ای که دندانپزشکان از آن به عنوان پلاک نام می‌برند. بیوفیلم‌ها می‌توانند از ریشه گیاهان در مقابل پاتوژن‌ها حفاظت کنند با این حال، آن‌ها ممکن است مضر هم باشند؛ به طور مثال، این مولفه‌ها می‌توانند بر روی کاتترها یا لوله‌های تغذیه بیماران جمع شده و منجر به ابتلای آن‌ها به بیماری شوند. بسیاری از باکتری‌ها ممکن است بیوفیلم‌ها را در واکنش به آنتی‌بیوتیک شکل دهند، زیرا بیوفیلم، موجب زنده‌ماندن آن‌ها از حمله آنتی‌بیوتیک می‌شود. دانشمندان آنتی‌بیوتیکی کشف کرده‌اند که به طور خاص شکل‌گیری بیوفیلم را فعال کرده و آن را به روشی انجام می‌دهد که هیچ ارتباطی با توانایی‌اش برای کشتن ندارد. 
 
محققان با استفاده از تصویربرداری طیف‌سنجی جرمی دریافته‌اند، باکتری Bacillus cereus (نوعی باکتری موجود در خاک و دستگاه گوارش) در رویارویی با آنتی‌بیوتیک thiocillin، بیوفیلم تولید می‌کند. آنتی‌بیوتیک thiocillin متعلق به گروه آنتی‌بیوتیک‌های پپتید تیازولیل (thiazolyl peptide) است. بر اساس یافته‌های بدست‌آمده، آنتی‌بیوتیک‌ها می‌توانند به طور همزمان و مستقل موجب شکل‌گیری بیوفیلم خطرناک در باکتری‌های دیگر شوند و این موضوع دارای مضامینی مهم برای سلامت انسان خواهد بود. جزئیات این دستاورد علمی در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شده است. 

..:::: اثرات مضر نور خورشید تا ساعاتی پس از تاریک شدن هوا ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران آمریکایی نشان می‌دهد، اثرات مضر نور خورشید تا ساعاتی پس از غروب خورشید و تاریک شدن هوا همچنان ادامه دارد. محققان دانشکده پزشکی دانشگاه ییل در این پژوهش، سلول‌های ملانوسیت انسان و موش‌ها را در معرض نور حاصل از لامپ فرابنفش قرار دادند؛ ملانوسیت‌ها سلول‌های تولیدکننده ملانین یا رنگدانه در پوست هستند. در گذشته، محققان اعتقاد داشتند که ملانین با جلوگیری از آسیب حاصل از نور فرابنفش، از پوست محافظت می‌کند، اما پژوهش جدید نشان داد که ملانین با آسیب سلول‌های پوستی در ارتباط است. 
 
نتایج بدست آمده نشان می‌دهد، قرار گرفتن در معرض نور فرابنفش باعث نوع خاصی از آسیب دی‌ان‌ای موسوم به دیمر پیریمیدین سیکلوبوتان (CPD) می‌شود. این آسیب عامل اصلی ابتلا به سرطان پوست محسوب می‌شود؛ در این حالت، دو حرف دی‌ان‌ای با هم ترکیب شده و از خوانده شدن اطلاعات موجود بر روی دی‌ان‌ای جلوگیری می‌شود. 
 
«داگلاس براش» یکی از محققان این پژوهش تأکید کرد: ملانین موجود در پوست بزرگسالان اثر حفاظتی در برابر CPD دارد و در نقش یک سپر حفاظتی عمل می کند؛ اما قرار گرفتن طولانی‌مدت در معرض نور فرابنفش مانع از بازسازی دی‌ان‌ای بصورت طبیعی می‌شود. به گفته محققان، نیمی از آسیب‌های وارده شده به دی‌ان‌ای در زمان تاریکی هوا و پس از قرار گرفتن در معرض نور فرابنفش روی می‌دهند. نتایج این پژوهش در مجله Science منتشر شده است. 

..:::: تشخیص زودهنگام آلزایمر و پارکینسون با آزمایش پوست ::::..

محققان مکزیکی آزمایش پوستی را ابداع کرده‌اند که ممکن است بتواند دانش بهتری در مورد بیماری‌های آلزایمر و پارکینسون ارائه کند. تحقیقات محققان دانشگاه سن‌لوئیس پوتوسی نشان داد که بیوپسی‌های پوستی می‌توانند برای شناسایی سطوح افزایش‌یافته پروتئین‌های غیر عادی که در دو بیماری آلزایمر و پارینسون متداول هستند، بکار گرفته شوند. 
 
به گفته محققان، تاکنون تأیید پاتولوژی بدون بیوپسی مغزی ممکن نبود، از این رو بیماری‌ اغلب تا پس از پیشرفت، ناشناخته می‌ماندند. دانشمندان این فرضیه را مطرح کردند که از آنجایی که پوست در جنین از منشا مشابهی با بافت مغز برخوردار است، ممکن است بتواند همان پروتئین‌های غیرعادی را نیز نشان بدهد. آزمایش جدید به ارائه یک نشانگر زیستی بالقوه می‌پردازد که ممکن است بتواند به پزشکان در شناسایی و تشخیص زودهنگام این بیماری‌ها کمک کند. 
 
محققان برای این تحقیق، از پوست 20 بیمار مبتلا به آلزایمر، 16 مبتلا به پارکینسون و همچنین 17 مبتلا به زوال عقل که با بیماری‌های دیگر ایجاد شده بود، نمونه‌برداری کرده و آن‌ها را با پوست 12 فرد سالم در گروه سنی مشابه مقایسه کردند. محققان این نمونه‌های پوستی را برای تشخیص وجود انواع خاص پروتئین‌های تغییریافته در آن‌ها که می‌تواند نشانه ابتلای فرد به آلزایمر یا پارکینسون باشد، آزمایش کردند. این بیماران در مقایسه با مبتلایان به زوال عقلی ناشی از بیماری‌ها دیگر و همچنین افراد سالم، از هفت برابر سطوح بالاتر پروتئین تائو برخوردار بودند. مبتلایان به پارکینسون همچنین نسبت به سایر گروهها از هشت برابر سطوح بالاتر پروتئین Alpha-synuclein برخوردار بودند. 
 
بیماری آلزایمر به عنوان ششمین عامل مرگ‌ومیر در آمریکا شناخته شده و 5.4 میلیون نفر در این کشور اکنون به این بیماری مبتلا هستند. بیماری پارکینسون نیز یک میلیون آمریکایی را مبتلا کرده و حداقل 60 هزار مورد جدید در سال به آن اضافه می‌شود. 
 
به گفته دانشمندان، بررسی‌های بیشتری برای تائید این نتایج باید انجام شود، اما یافته‌ها بسیار جالب هستند، زیرا محققان می‌توانند از بیوپسی‌های پوستی بیماران زنده برای بررسی و یادگیری بیشتر در مورد این بیماری‌ها استفاده کنند. همچنین از رویکرد جدید می‌توان برای سایر بیماری‌های مخرب نورونی بهره برد. این کشف در شصت و هفتمین نشست سالانه آکادمی علوم اعصاب آمریکا در واشنگتن ارائه شده است.  

..:::: تشخیص اچ‌آی‌وی در 15 دقیقه با یک خراش انگشت ::::..

محققان دانشگاه کلمبیا ابزار جانبی گوشی هوشمندی ارائه داده‌اند که می‌تواند ویروس اچ‌آی‌وی را با یک خراش انگشت شناسایی کرده و نتایج حاصله را ظرف 15 دقیقه ارائه دهد. این ابزار تشخیصی در یک آزمایش بالینی کوچک در رواندا، نتایج امیدوارکننده‌ای را نشان داده است؛ در این آزمایش، 96 بیمار از سه کلینیک بهداشتی به مدت دو هفته شرکت داشتند. 
 
محققان مدعی‌اند که ابزار مزبور به خوبی ابزارهای تجاری و تشخیصی کنونی عمل کرده و دقت انجام آزمایشات آن تایید شده است. این دستاورد می‌تواند در مناطقی مانند آفریقا و کشورهای در حال توسعه به شناسایی زودهنگام ویروس اچ‌آی‌وی کمک کرده و در کند کردن روند شیوع ایدز کارآمد باشد. 
 ابزار جدید با قیمت 34 دلار، علاوه بر تشخیص ایدز، می‌تواند بیماری سفلیس را نیز تشخیص دهد. این موفقیت راه را برای پیشرفت‌های دیگر در حوزه ابزار الکترونیکی مصرفی باز می‌کند که این ابزارها باید مبتنی بر آزمایش‌های تشخیصی باشند. دانشمندان امیدوارند که این ابزار جانبی گوشی هوشمند بتواند در نهایت، تایید نهایی را از سازمان بهداشت جهانی (WHO) دریافت کند.  

..:::: فلوراید موجود در آب افسردگی می‌آورد ::::..

دانشمندان دانشگاه کنت هشدار داده‌اند، فلوراید موجود در آب آشامیدنی می‌تواند منجر به افسردگی و چاقی شده و از این رو مقامات باید از افزودن مقادیر زیاد آن به آب برای جلوگیری از خرابی دندان جلوگیری کنند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که افزودن بیش از حد فلوراید به آب می‌تواند با افزایش 30 درصدی نرخ ابتلا به کم‌کاری تیروئید در انگلیس مرتبط باشد. این امر می‌تواند به این معنی باشد که حدود 15 هزار نفر بیهوده به بیماری‌های تیروئید مبتلا می‌شوند که می‌تواند منجر به بروز افسردگی، چاقی، خستگی و درد عضلانی در فرد شود. فلوراید یک ماده معدنی طبیعی است که در آب، برخی غذاهای خاص مانند چای و ماهی وجود دارد. خاصیت اصلی این ماده کمک به کاهش خطر خرابی دندان‌ها است؛ از این رو این ماده به بسیاری از خمیردندان‌ها و در برخی مناطق، به آب آشامیدنی افزوده می‌شود. 
 
کم‌کاری تیروئید از تولید هورمون‌های حیاتی توسط غده تیروئید در گردن جلوگیری می‌کند که نتیجه آن، افسردگی، چاقی و خستگی در مبتلایان است. این بیماری در زنان 15 برابر بیشتر از مردان رخ می‌دهد. در انگلیس حدود 10 درصد از جمععیت که معادل شش میلیون نفر است، در مناطق دارای آب حاوی فلوراید طبیعی یا مصنوعی زندگی می‌کنند. 
 
دانشمندان با استفاده از داده‌های بدست آمده توسط بازرسی آب آشامیدنی، به بررسی سطوح فلوراید در منابع آبی در سال 2012 پرداخته و نتایج را با شیوع کم‌کاری تیروئید در سطح ملی که توسط پزشکان طی 7935 جراحی از تعداد کلی 8020 شناسایی شده بود، ترکیب کردند. آن‌ها همچنین بررسی دیگری را با مقایسه دو ناحیه مسکونی وست میدلندز و منچستر بزرگ انجام دادند که در منطقه اول، آب آشامیدنی با فلوراید و در منطقه دوم بدون فلوراید ارائه می‌شد‌. 
 
محققان سپس با مدنظر قرار دادن عواملی مانند جنسیت زنانه و سن بالا که هر دو با خطر بیشتر ابتلا به کم‌کاری تیروئید مرتبط هستند، دریافتند که بین سطوح این بیماری و میزان فلوراید در آب آشامیدنی ارتباط وجود دارد. در مناطقی که سطوح فلوراید بیشتر از 0.7 میلی‌گرم در لیتر بود، نرخ کم‌کاری تیروئید بیشتر از مناطق با سطح کمتر فلوراید بود. نتایج این تحقیقات در مجله Epidemiology and Community Health منتشر شده است. 

..:::: تشخیص ابتلا به سرطان با یک قرص ::::..

دانشمندان دانشگاه استنفورد از دارویی رونمایی کرده‌اند که امید است بتواند راه را برای آزمایشات ساده خون بجای نمونه‌برداری‌های دردناک در تشخیص سرطان هموار کند. این محققان از مدتها پیش به دنبال تولید قرصی بودند که سلول‌های سرطانی را وادار به انتشار پروتئین‌های خاص در خون کند. در حالت نظری، این پروتئین‌ها توسط یک آزمایش خون ساده و سریع قابل شناسایی بودند؛ محققان امیدوارند این دارو به اندازه‌ای حساس باشد که حتی بر روی سلول‌های سرطانی ابتدایی نیز عمل کند. 
 دو سال پیش، محققان نتایج اولیه تحقیقات خود را در کنگره تصویربرداری مولکولی جهان ارائه کردند؛ محققان در آن زمان اعلام کردند: ما الگوی مدیریت سرطان جدیدی را در نظر داریم که شامل تشخیص تومورها توسط یک روش ابتدایی مبتنی بر خون، موقعیت‌یابی تومور توسط تصویربرداری ژنتیک مولکولی و در آخر درمان این تومورها است. دانشمندان از وجود این سلول‌های منحصربفرد آگاه بودند، اما حجم آن‌ها بقدری کوچک است که شناسایی آن‌ها را بسیار دشوار می‌کرد. 
 
رویکرد محققان استنفورد شامل ارائه دارویی حاوی قطعه‌های کروی دی‌ان‌ای به افراد است که وارد سلول‌های تومور می‌شوند. این دی‌ان‌ای موسوم به «ریزحلقه‌ها» (minicircles) باعث ترشح یک پروتئین خاص از سلول‌های سرطانی به درون خون می‌شوند؛ این پروتئین‌ها سپس توسط سرم و تصویربرداری غیر تهاجمی برای تمایز دادن سلول‌های سرطانی از سالم قابل سنجش هستند. چنین آزمایشی از توانایی شناسایی سلول‌های سرطانی منتشر شده توسط تومورها در خون در آینده برخوردار است. این پژوهش قرار است در مجله مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شود.

..:::: کمبودهاي غذايي زنان مبتلا به ام‌اس ::::..

نتايج يک مطالعه جديد از محققان دانشگاه جان هاپکينز نشان مي‌دهد، خانم‌هاي مبتلا به مالتيپل اسکلروزيس(MS)، در مقايسه با افراد سالم، ممکن است مواد غذايي ضدالتهابي و آنتي‌اکسيداني کمتري را از جمله مواد غذايي حاوي فولات، ويتامين E و منيزيم در رژيم غذايي روزانه خود گنجانده باشند. محققان معتقدند، يافته‌هاي جديد آنان کارايي مهمي براي خانم‌ها دارد، يعني مواد غذايي ضدالتهابي و داراي آنتي‌اکسيدان مي‌تواند خطر بيماري عصبي را مانند MS کاهش داده يا باعث کاهش پيشرفت بين افرادي شود که به اين بيماري مبتلا هستند.
 
براساس گفته‌هاي دکتر کاسارد و همکارانش، شيوع بيماري MS در سال‌هاي اخير منجر به ارائه نظريه‌اي شد مبني بر اينکه مواد غذايي ضدالتهابي نقش مهمي در بهبود شرايط دارند. براي اين مطالعه، پژوهشگران، 57 نفر از خانم‌هاي داراي سنين 18 تا 60 سال و داراي شاخص توده بدني 30 و کمتر را براي تاثير مکمل‌هاي ويتامين D در اين مطالعه به کار گرفتند. 27 نفر از اين افراد داراي بيماري MS و 37 نفر ديگر سالم بودند.
 
محققان دريافتند که به‌طور متوسط، زنان مبتلا به MS سطوح پايين‌تري از پنج ماده مغذي ضدالتهاب و آنتي‌اکسيدان، يعني مواد غذايي حاوي فولات، ويتامينE، منيزيم، لوتئين، zeaxanthin و کورستين، در مقايسه با افراد سالم مصرف مي‌کنند. زنان مبتلا به MS روزانه به‌طور متوسط 244 ميکروگرم محصولات غذايي داراي فولات مصرف مي‌کردند، در حالي که، مصرف متوسط محصولات غذايي داراي فولات رژيم غذايي براي افراد سالم 321 ميکروگرم بود. مصرف روزانه توصيه شده فولات در رژيم غذايي براي بزرگسالان 400 ميکروگرم است. 
 
متوسط مصرف منيزيم در روز براي خانم‌هاي مبتلا بهMS، 254 ميلي‌گرم بود، در حالي که در گروه سالم مصرف متوسط منيزيم روزانه 321 ميلي‌گرم بود. در مقايسه با گروه شاهد، زنان مبتلا به MS همچنين مقدار کالري خود درصد کمتري از چربي را دريافت مي‌کردند. 

..:::: نانوپوششي با خاصيت آنتي‌باکتريال و ضد خوردگي ::::..

استريل بودن و ايجاد شرايط بهداشتي، موضوع بسيار مهم در بيمارستان‌ها، آشپزخانه‌ها، سيستم‌هاي تهويه و کولرهاست. بسياري از شرکت‌هاي توليدکننده و بسته‌بندي‌کننده مواد غذايي به دنبال پاکيزه نگهداشتن محيط کاري خود هستند. باکتري‌ها و قارچ‌ها از جمله عوامل تهديدکننده سلامت انسان هستند. محققان مؤسسه لايبنيتز موفق به ارائه پوششي شدند که در مقابل خوردگي مقاوم بوده و خاصيت آنتي‌باکتريال دارد. در اين پوشش از نانوذرات نقره و مس استفاده شده است که خاصيت ميکروب‌کشي دارند. اين پوشش کامپوزيتي قابليت استفاده در منسوجات و سطوح مختلف را داراست.
 
کارستن بيکر ويلينگر از محققان اين پروژه مي‌گويد: «اين فناوري جديد به گونه‌اي طراحي شده که مي‌تواند مانع از تجمع ميکروب‌ها و قارچ‌ها روي سطوح مختلف شود.» نانوذرات مس‌ و نقره موجود در اين پوشش به آرامي وارد محيط مي‌شود. به دليل ابعاد نانومتري اين فلزات، مساحت سطحي آنها بالاست و در نتيجه اثربخشي بالايي دارند. از آنجايي که مصرف يون‌هاي موجود در اين پوشش بسيار کم است، اثر ضدميکروبي آن تا چندين سال ادامه خواهد داشت. 
 
سطح اين پوشش داراي خاصيت ضدچسبندگي است، بنابراين ميکروب‌ها، خواه مرده خواه زنده، نمي‌توانند به اين سطح بچسبند. با اين ويژگي، امکان تشکيل فيلم‌هاي زيستي روي اين سطح به حداقل مي‌رسد. اين گروه تحقيقاتي با استفاده از استاندارد ASTM E2 180 موفق به اثبات خاصيت ضدميکروبي و عدم امکان تشکيل فيلم زيستي روي اين سطح شدند. اين پوشش را مي‌توان روي سطوح مختلف نظير پلاستيک، سراميک يا فلزات قرار داد. براي اعمال اين پوشش مي‌توان از روش‌هايي نظير اسپري، غوطه‌وري و پخت گرمايي استفاده کرد. مؤسسه لايبنيتز به دنبال ارائه مواد جديد براي استفاده در حوزه‌هاي مختلف است. اين مجموعه با 195 کارمند در سه حوزه نانوکامپوزيت، مواد زيستي و مواد بين‌سطحي فعاليت دارد. اين مؤسسه نتايج دستاوردهاي خود را در نمايشگاه نانوتک ژاپن 2015 براي علاقه‌مند عرضه کرد. 

..:::: تاييد اولين ابزار براي آميلوئيدوز ناشي از دياليز ::::..

سازمان غذا و داروي آمريکا به تازگي اولين دستگاه براي درمان آميلوئيدوز ناشي از دياليز (يک عارضه دياليز در مبتلايان به نارسايي کليوي) را مورد تاييد قرار داده است. آميلوئيدوز ناشي از دياليز، يک بيماري مزمن، اما نادر است که در نتيجه توليد پروتئيني با نام بتا2-ميکروگلوبولين در خون ايجاد مي‌شود. اين عارضه اغلب در افراد بالاي 60 سال که بيش از 5 سال تحت دياليز قرار داشته‌اند، ايجاد مي‌شود. در صورتي که پروتئين مذکور به استخوان‌ها راه يابد، باعث علائم دردناک و سفتي مفاصل و نيز کيست‌هاي استخواني مي‌شود. ابزار تاييد شده جديد، پروتئين مذکور را از جريان خون جدا مي‌کند. اين وسيله در مطالعات باليني روي بيش از 100 بيمار آزموده شده است. شايع‌ترين عوارض گزارش شده در مطالعات از سوي مصرف‌کنندگان اين ابزار عبارت بودند از فشارخون بالاي گذرا و افت گلبول‌هاي قرمز. سازمان غذا و داروي آمريکا از توليدکننده اين دستگاه درخواست کرده است که مطالعه پس از ورود به بازار آن را که مربوط به فوايد، خطرات و عوارض جانبي آن در ميان بيماران اين کشور مي‌شود، به سازمان ارائه دهد. 

 

..:::: کاهش عوارض داروي NSAIDs با نانوکپسوله کردن ::::..

فناوري کپسوله کردن داروي ضدالتهاب غيراستروئيدي شرکت نانوسفير هلث ساينس (NanoSphere Health Sciences) توسط دفتر ثبت اختراع آمريکا پذيرفته شده ‌است. اين شرکت با استفاده از نانوحامل‌هاي کروي موفق به کاهش عوارض جانبي اين دارو شده ‌است. نانوسفير هلث ساينس اعلام کرد، دفتر ثبت اختراعات آمريکا، فناوري رهاسازي دارويي مبتني بر نانوکره اين شرکت را موسوم بهNanoSphereTM ثبت کرده است. اين فناوري، اولين داروي کپسوله شده غيراستروئيدي ضدالتهاب است. کپسوله کردن موجب شده تا در اين دارو، عوارض جانبي داروي ضدالتهاب نظير خارش و خونريزي معده به حداقل برسد. اين فرمولاسيون جديد موجب شده تا اثربخشي درماني دارو افزايش يافته و ايمني آن بهبود يابد، همچنين اثرگذاري دارو به‌صورت درازمدت خواهد بود. اين دارو قابل جذب از طريق دهان، بيني و پوست است. نانوژل‌هاي سيال مانع از بروز سوزش در دستگاه گوارش مي‌شوند. 
 
زماني که اين دارو بلعيده مي‌شود، به دليل ساختار فسفوليپيدي آن، از آسيب ديدن دستگاه گوارش به‌وسيله دارو جلوگيري مي‌شود. به محض وارد شدن به سيستم گوارش، اين دارو به سرعت خود را به سيستم گردش خون رسانده و از اين مسير به محل التهاب مي‌رسد و موجب تسکين درد مي‌شود.
 
ريچارد کوفمن، از مديران اين شرکت، مي‌گويد: «ما با افتخار اعلام مي‌کنيم که پتنت اين فناوري جديد از سوي دفتر ثبت اختراع اروپا پذيرفته شده و مالکيت فکري اين فناوري به‌صورت انحصاري در اختيار ما خواهد بود. اين فناوري جديد ايمني بالايي داشته و از پتانسيل‌هاي بالايي براي توسعه برخوردار است.» داروهاي ضدالتهاب غيراستروئيدي، معمولا مشکلات زيادي براي سيستم گوارشي ايجاد مي‌کنند که زخم معده، خونريزي معده و آسيب‌هاي کليوي از جمله اين مشکلات است، به همين دليل استفاده از اين دارو محدود شده ‌است. 30 تا 40 درصد از بيماراني که از اين داروها استفاده مي‌کنند، قادر به تحمل آن نيستند. اين نوع داروها در چربي حل شده‌اند و از قابليت انحلال کمي در آب برخوردار هستند، بنابراين جذب آنها در دستگاه گوارش به سختي اتفاق مي‌افتد و همين موضوع موجب بروز مشکلات گوارشي مي‌شود. روش جديد کپسوله کردن موجب شده تا بتوان از غلظت بالاتر اين دارو براي افزايش 2 تا 10 برابري فعاليت آن استفاده کرد. با اين حال ايمني اين سيستم دارويي بالاتر از داروهاي رايج است. 

 

..:::: تاييد اولين داروي با مشابهت زيستي ::::..

در روزهاي اخير، اولين داروي با مشابهت زيستي (Biosimilar) براي مصرف در آمريکا، از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا مورد تاييد قرار گرفت. اين تاييد، حرکتي به نفع دسترسي بيشتر و قابل خريد بودن داروهاي بيولوژيک در اين کشور است. اين دارو با نام زارکسيو (Zarxio)، تاييدشده‌اي از شکل اوليه دارو با نام نوپوژن (Neupogen) است که در 1991 وارد بازار شد. زارکسيو و نوپوژن با افزايش شمار سلول‌هاي خوني و غلبه بر عفونت‌ها، به بيماران سرطاني کمک مي‌کند. همانطور که مي‌دانيد، مبتلايان به سرطان اغلب به دليل خود بدخيمي يا درمان‌هاي ضدسرطان، کاهش تعداد گلبول‌هاي سفيدخوني را تجربه مي‌کنند. داروهاي بيولوژيک، داروهاي جديد مشتق از موجودات زنده‌اند که در درمان انواع مختلف بدخيمي‌ها، آرتريت روماتوئيد و پسوريازيس مطرح شده‌اند، اما داروهاي بيولوژيک بسيار گران‌قيمت‌اند. براي غلبه بر مشکل هزينه، توليد داروهاي با مشابهت زيستي در پيش گرفته شده است، يعني محصولاتي که از لحاظ اثرگذاري و نيز ايمني بسيار شبيه به داروهاي بيولوژيک از پيش موجود هستند. البته توجه به اين نکته نيز ضروري است که داروهاي با مشابهت زيستي، داروهاي ژنريک نيستند و بي‌شک توليد آنها هم به‌آساني ساخت داروهاي ژنريک نخواهد بود. زارکسيو داروي با فرمولاسيون تزريقي است که از 2009 ميلادي در اتحاديه اروپا موجود بوده است؛ اما سازمان غذا و داروي آمريکا در آن زمان روندي براي تاييد داروهاي با مشابهت زيستي تعريف نکرده بود. 

..:::: ليفيتگراست براي درمان خشکي چشم ::::..

درخواست ثبت مولکول دارويي جديد مربوط به ترکيب تحقيقاتي ليفيتگراست (Lifitegrast)، براي درمان علايم و نشانه‌هاي خشکي چشم در بزرگسالان، به سازمان غذا و داروي آمريکا ارائه شده است. فيليپ جي ويکرز، سرپرست بخش تحقيق و توسعه شرکت دارويي شاير، مي‌گويد: «ليفيتگراست اين پتانسيل را دارد که به‌عنوان اولين درمان براي علايم و نيز نشانه‌هاي بيماري خشکي چشم مورد تاييد قرار گيرد. قبول درخواست ثبت اين محصول از سوي سازمان غذا و دارو، قدم بزرگي در عرصه ورود داروهاي تحقيقاتي و نوآورانه به بازار مصرفي داروهاي چشمي است.» ارائه اين درخواست ثبت مولکول دارويي جديد، براساس شواهد به‌دست آمده از مجموع 4 مطالعه باليني با شرکت بيش از 1800 بيمار استوار است. اين مطالعات شامل يک مطالعه فاز2 و 2 مطالعه فاز3 روي اثربخشي و ايمني ليفيتگراست و يک مطالعه درازمدت فاز3 روي ايمني دارو است. ليفيتگراست يک مهارکننده اينتگرين کوچک مولکول است که به اينتگرين LFA1 (آنتي‌ژن مرتبط با عملکرد لنفوسيت)، يعني پروتئين موجود بر سطح سلول‌هاي لوکوسيت متصل شده است و از تداخل LFA1 با ليگاند ICAM1 جلوگيري مي‌کند. ICAM1 (مولکول چسبندگي داخل سلولي1)، در بيماري خشکي چشم در بافت‌هاي قرنيه و ملتحمه بيش از حد معمول بروز مي‌کند. تداخل LFA-1/ICAM-1، منجر به تشکيل سيناپس‌هاي ايميونولوژيک و در نتيجه، فعال‌سازي و مهاجرت سلول‌هاي T به بافت‌هاي هدف مي‌شود. 

..:::: طبقه‌بندي خطر سرطان سرويکس با تست RNA ::::..

نتايج يک مطالعه جديد حاکي از آن است که انجام يک تست با استفاده از mRNA براي تعيين چندين گونه خطرناک پاپيلوماويروس انساني پرخطر براي طبقه‌بندي خطر سرطان سرويکس در ميان زناني که نتايج تست پاپ اسمير آنها غيرمعمول است، قابل اعتماد و موثر است. نتايج مطالعه CLEAR، قبلا سازمان غذا و دارو را متقاعد کرده بود، آزمايش ژنوتيپ Aptima را با نام هولوژيک (Hologic) در اکتبر 2012 مورد تاييد خود قرار دهد. 
 
درحال‌حاضر، آزمون HPV پرخطر به‌طور همزمان با تست پاپ به‌صورت روتين در غربالگري سرطان سرويکس و درمان زنان مبتلا به سلول‌هاي آتيپيکال اسکوآموس، در شرايطي که نتايج تست پاپ نامشخص است، توصيه مي‌شود. اين آناليز جديد، زناني را مورد بررسي قرار مي‌دهد که تست Aptima مثبت داشته و بايد براي طبقه‌بندي بيشتر ‌با استفاده از تست خاص ژنوتايپ HPV 16 18/45 ارجاع داده شوند. 
 
در اين مطالعه، 912 زن مبتلا به سلول‌هاي آتيپيکال اسکوآموس که در پاپ‌اسمير اهميت نامشخصي داشتند، وارد شده و تست AHPV-GT براي افرادي انجام شد که از نظر HPV پرخطر مثبت بودند. از اين تعداد، 9/97 درصد تشخيص دقيق با تست AHPV-GT دريافت کردند. در کل مطالعه کوهورت، 8/38 درصد از نظر HPV پرخطر مثبت بودند. اين ميزان، با افزايش سن، کاهش مي‌يافت، به‌طوري‌که از 57 درصد در گروه سني 21 تا 29 سال، به 7/16 درصد در گروه سني 40 سال و بيشتر رسيد. 

..:::: دارويي جديد براي درمان مالتيپل ميلوما ::::..

سازمان غذا و داروي آمريکا اعلام کرد، استفاده از داروي خوراکي لناليدومايد (lenalidomide) را در درمان بيماران مبتلا به مالتيپل ميلوما که بيماري آنها به تازگي تشخيص داده شده، در ترکيب با دگزامتازون، تاييد کرده است. تاييد اين دارو براساس نتايج چندين فاز 3 مطالعاتي صادر شده که در آنها ترکيب دارويي لناليدومايد و دگزامتازون را در مقايسه با درمان استاندارد کنوني، يعني ملفالان، پردنيزون و تاليدومايد (MPT)، مقايسه کرده‌اند. يکي از اين مطالعات، کارآزمايي FIRST يا (MM-020/IFM 07-01) است. نتايج اين کارآزمايي در دسامبر 2013 در نشست سالانه انجمن آمريکايي هماتولوژي ارايه شد. در اين مطالعه، هزار و 623 بيمار که به تازگي مالتيپل ميلوما در آنها تشخيص گذاشته شده بود، به‌طور تصادفي به دو گروه دريافت‌کننده لناليدومايد، همراه با دگزامتازون با دوز کم که به‌طور مداوم داده مي‌شد، در 18 دوره به مدت 18 ماه يا درمان تقسيم شدند. نتايج نهايي حاکي از آن بودند که بيماران دريافت کننده درمان مداوم با لناليدومايد / دگزامتازون، با کاهش 28 درصدي خطر پيشرفت بيماري مواجه شدند. ميانه بقاي بدون پيشرفت بيماري نيز در اين دسته از بيماران، 5/25 ماه گزارش شد. در مقابل، گروه MPT، ميانه بقاي بدون پيشرفت بيماري‌اي معادل 2/21 ماه داشتند. همچنين، بيماران گروه لناليدومايد / دگزامتازون، در مقايسه با MPT، 25درصد کاهش در ميزان مرگ و مير داشتند. ميانه بقاي کلي بيماران در گروه لناليدومايد / دگزامتازون 9/58 ماه و در گروه MPT، 5/48 ماه بود.
 
عوارض جانبي با درجه 3 يا 4 که مکررا در گروه درماني لناليدومايد / دگزامتازون گزارش مي‌شد، عبارت بودند از: نوتروپني (8/27 درصد)، آنمي (2/18 درصد)، ترومبوسيتوپني (3/8 درصد)، پنوموني (3/11 درصد)، آستني (7/7 درصد)، خستگي (3/7 درصد)، درد پشت (7درصد)، هيپوکالمي (6/6درصد)، راش (3/7 درصد)، کاتاراکت (8/5 درصد)، تنگي نفس (6/5 درصد)، ترومبوز وريد عمقي (6/5 درصد)، و هيپرگليسمي (3/5 درصد). لناليدومايد در حال حاضر براي استفاده در 3 وضعيت مورد تاييد قرار گرفته است. در دسامبر 2005، اين دارو براي نخستين‌بار جهت درمان بيماران مبتلا به آنمي وابسته به تزريق، به دليل خطر کم يا متوسط بروز سندرم‌هاي ميلوديسپلاستيک، مرتبط با اختلال حذف 5q سيتوژنتيک با يا بدون ديگر اختلالات سيتوژنتيک، مورد تاييد قرار گرفت. در سال 2006، لناليدومايد براي تجويز در بيماراني مورد تاييد قرار گرفت که مبتلا به مالتيپل ميلوما بوده و قبلا يک نوبت درمان گرفته بودند. در نهايت، در ژوئن 2013، سازمان غذا و داروي آمريکا آن را براي درمان لنفوم سلول منتل، در بيماراني که بيماري آنها پس از دو دوره درمان قبلي (بايد يکي از اين درمان‌ها با بورتزومبيب (bortezomib) بوده باشد)، عود کرده يا پيشرفت کرده بود. 

..:::: تست ادراري براي تشخيص سرطان عودکننده مثانه ::::..

نتايج يک مطالعه جديد حاکي از آن است که يک تست ادرار غيرتهاجمي (با نام Cell Detect) مي‌تواند براي تشخيص عود سرطان مثانه مورد استفاده قرار گيرد. حساسيت و اختصاصيت اين تست براي تشخيص تومورهاي پيشرفته و مراحل اوليه مثانه به ترتيب، 4/84 و 7/82 درصد گزارش شده است. محققان نتايج اين تست را بسيار اميدوارکننده خوانده‌اند. 
 
به‌نظر مي‌رسد دقت اين تست جديد برتمامي تست‌هاي غيرتهاجمي دردسترس برتري دارد و مي‌تواند جايگزين مناسبي براي بعضي يا همه سيستوسکوپي‌هايي باشد که در بررسي و پيگيري سرطان مثانه به کار مي‌روند. همين‌طور، بيماران نيز تغييرات مثبتي را در مديريت بيماري‌شان حس خواهند کرد. در يک کارآزمايي باليني کورشده که در 9 مرکز پزشکي انجام شده، محققان نمونه‌هاي ادراري 217 فرد (96 بيمار مبتلا به سرطان مثانه و 121 فرد سالم) را مورد ارزيابي قرار دادند. نتايج نمونه‌هاي ادرار که با استفاده از تست Cell Detect آزمايش شده بودند با نتايج حاصل از بيوپسي يا سيستوسکوپي مقايسه شدند. 
 
نتايج نهايي تاکيد کردند که تست ادراري مذکور توانسته بود سلول‌هاي سرطاني را با حساسيت بالايي در بيماراني که سابقه سرطان مثانه داشتند، تشخيص دهد. ارزش اخباري منفي اين تست 5/98 درصد گزارش شد. اين مطالعه، همچنين نشان داد، حساسيت تست‌هاي غيرتهاجمي ديگر براي تشخيص سرطان مثانه کمتر از تست Cell Detect بوده، به‌طوري‌که حساسيت BTA stat، 8/68 درصد، urine cytology، 50درصد، NMP22 BladderChek، 4/47درصد بوده است. کمپاني مبدع اين تست قصد دارد، نتايج به‌دست‌آمده را براي سازمان‌هاي نظارتي در اروپا و سازمان غذا و داروي آمريکا فرستاده و تاييديه اين سازمان‌ها را نيز اخذ کند. 
 
پزشکان معتقدند، هميشه نياز به يک تست باليني بوده که حداقل بتواند در 80 درصد از بيماران مبتلا به سرطان مثانه که سرطانشان عود مي‌کند، آن را به درستي تشخيص دهد، زيرا در حال حاضر، تست‌هاي دردسترس از نظر باليني نتايج کمتر از حد مطلوب داشته، تهاجمي بوده يا گرانقيمت هستند. گفتني است، 50 تا 80 درصد بيماران مبتلا به سرطان مثانه، دچار عود بيماري مي‌شوند که بيشترين ميزان عود در ميان انواع مختلف سرطان است. گايدلاين‌ها توصيه مي‌کنند، بيماران در طول 2 سال پس از درمان، چندين‌بار تحت تست‌هاي تشخيصي مختلف قرار گرفته و پس از آن، سالانه تحت انجام يک تست براي پايش عود بيماري باشند. 

..:::: يک داروي جديد در خط اول درمان سرطان کولورکتال ::::..

نتايج يک مطالعه جديد حاکي از آن است که افزودن اکساليپلاتين (oxaliplatin) به رژيم شيمي‌درماني که در حال حاضر در ترکيب با بواسيزوماب (آواستين) در درمان سرطان کولورکتال متاستاتيک مورد استفاده قرار مي‌گيرد، ميزان بقاي 5 ساله را 2 برابر مي‌کند. آخرين نتايج کارآزمايي TRIBE که در 34 مرکز انکولوژي در ايتاليا انجام شده، نشان مي‌دهند، ترکيب جديد شيمي‌درماني با نام FOLFOXIRI(ترکيبي از folinic acid/leucovorin, fluorouracil, oxaliplatin و irinotecan) نسبت به رژيم کموتراپي استاندارد FOLFIRI (ترکيبي از folinic acid/leucovorin, fluorouracil و irinotecan) ارجحيت دارد. لازم به ذکر است، هر دو اين رژيم‌هاي درماني با بواسيزوماب مورد استفاده قرار گرفته‌اند.
 
FOLFOXIRI ميزان بقاي بيماران را تا 4 ماه بيشتر کرده و درواقع، ميزان بقاي بيماران درمان شده را با رژيم FOLFIRI، 2 برابر کرده است. البته عوارض جانبي هم در اين گروه بيشتر ديده شد. FOLFOXIRIبروز بيشتري از اسهال، موکوزيت، نوروپاتي و نوتروپني در بيماران ايجاد کرد. بنابراين ممکن است براي همه بيماران مناسب نباشد. نکته اميدبخش آنکه، اکثر بيماران مي‌توانند عوارض آن را تحمل کنند. اين مطالعه به‌وضوح نشان داد، رژيم FOLFOXIRI به‌اضافه بواسيزوماب، گزينه ايمن و موثري در درمان اين دسته از بيماران است. 
 
اين موضوع را هم بايد در نظر داشت که 90 درصد بيماران مورد مطالعه، در زمان ورود به مطالعه بدون علامت بودند و از آنها نيز، افراد بالاي 75 سال نامزد درمان با اين رژيم درماني جديد نبودند. بنابراين اين رژيم درماني براي همه مناسب نيست، ولي اگر بيماران به درستي انتخاب شوند، يکي از رژيم‌هاي فعال است که ميزان بقاي 5 ساله را 25 درصد بيشتر مي‌کند. از 508 بيمار مبتلا به سرطان کولورکتال متاستاتيک که وارد طرح TRIBE شدند، 252 نفر در گروه FOLFOXIRI و بواسيزوماب و 256 نفر در گروه FOLFIRI و بواسيزوماب قرار گرفتند. 
 
هر دو گروه درماني تا 12 دوره براي بيماران انجام شد و در نهايت، درمان با فلوروراسيل، لوکوورين، همراه با بواسيزوماب ادامه داده شد. در حدود 80 درصد از بيماران کانديد رزکسوين جراحي نبودند، اما پس از کموتراپي، 15 درصد بيماران گروه FOLFOXIRI و 12 درصد FOLFIRI توانستند تحت رزکسيون راديکال قرار گيرند. ميانگين دوره پيگيري بيماران، 1/48 ماه بود که در اين مدت، 174 مورد مرگ در گروهFOLFOXIRI و 200 نفر در گروه FOLFIRI فوت کردند. ميانگين بقاي کلي بيماران به‌طور مشخصي در گروه FOLFOXIRI بهتر از گروه FOLFIRI گزارش شد (8/29 ماه در برابر 8/25 ماه).  

..:::: توجئو به بازار مي‌آيد ::::..

شرکت سانوفي اخيرا اعلام کرده است که سازمان غذا و داروي آمريکا انسولين تزريقي گلارژين 300 واحد بر ميلي‌ليتر و با نام تجاري توجئو(Toujeo) را به عنوان انسولين پايه طولاني‌اثر با الگوي مصرف يکبار در روز، براي بهبود کنترل قندخون در بزرگسالان مبتلا به ديابت نوع 1 و 2 مورد تاييد قرار داده است. انتظار مي‌رود که توجئو در آغاز 3ماهه دوم 2015 ميلادي وارد بازارهاي مصرف جهاني شود. پير چنسل، از شرکت سانوفي مي‌گويد: «ما افتخار مي‌کنيم که سابقه‌اي طولاني در کنترل ديابت و انسولين درماني داريم و بيش از يک دهه است که لانتوس براي کنترل ديابت در اختيار بيماران قرار دارد. به دنبال تاييد توجئو از سوي سازمان غذا و داروي آمريکا، گزينه درماني جديدي به مبتلايان به ديابت تقديم شد.»
 
اخذ تاييديه سازمان غذا و داروي آمريکا براي توجئو، بر اساس نتايج به‌دست آمده از مطالعات باليني اديشن(EDITION)، شامل چندين مطالعه چند مليتي فاز3 براي ارزيابي اثربخشي و ايمني اين دارو در بيش از 3هزار و 500 بزرگسال مبتلا به ديابت نوع1 يا 2 صورت گرفت. در مطالعات مذکور، توجئو با الگوي مصرف يکبار در روز با لانتوس يکبار در روز مقايسه شد. مطالعه از نوع تصادفي و با اطلاع بيمار و محقق از داروي مصرفي بود. اثربخشي توجئو پس از 26 هفته با لانتوس مقايسه شد. 6 ماه تمديد اين مطالعه، براي اطمينان از ايمني داروي جديد درنظر گرفته شده است. 
 
دکتر جان اندرسون،متخصص بيماري‌هاي داخلي و رئيس سابق انجمن ديابت آمريکا، مي‌گويد: «نزديک به 50 درصد از مبتلايان به ديابت با کنترل نامناسب بيماري خود روبرو هستند. با وجود اثبات اثربخشي انسولين، پايدار ماندن اثر آن در کنترل قندخون، براي بيماران و پزشکان هنوز يک معضل است. توجئو گزينه جديدي را در اختيار اين افراد قرار مي‌دهد که بيماري را بهتر کنترل کنند.» شايع ترين عوارض گزارش شده طي مطالعات اديشن عبارت بودند از نازوفارنژيت(12درصد) و عفونت مجاري فوقاني تنفسي(10درصد). تجويز توجئو در درمان کتواسيدوز ديابتي ممنوع است. 

..:::: آنتي‌بيوتيکي براي عفونت‌هاي مقاوم به درمان ::::..

سازمان غذا و داروي آمريکا ترکيب جديد آنتي‌باکتريال، سفتازيديم-آويباکتام، با نام تجاري آويکاز (Avycaz) را براي درمان بزرگسالان مبتلا به عفونت‌هاي عارضه دار داخلي شکمي در ترکيب با مترونيدازول و نيز عفونت‌هاي عارضه دار مجاري ادراري شامل عفونت‌هاي کليه(پيلونفريت)، که گزينه‌هاي درماني براي آنان محدود است، مورد تاييد قرار داده است. آويکتاز حاوي 2 داروي سفتازيديم (يک آنتي‌باکتريال سفالوسپوريني مورد تاييد سازمان غذا و دارو) و آويباکتام (براي غلبه بر مقاومت‌هاي باکتريايي) است.دکتر ادوارد کوکس، سرپرست اداره داروهاي آنتي‌بيوتيکي مرکز ارزيابي و تحقيقات داروهاي آنتي‌ميکروبيال سازمان غذا و داروي آمريکا، مي‌گويد: «وجود آويکاز در بازار دارويي براي بيماراني که گزينه‌هاي درماني موجود محدودند يا آلترناتيو ديگري براي درمان بيمار وجود ندارد، ضروري است.»  

 

..:::: تاييد ليلتا در پيشگيري از بارداري ::::..

شرکت دارويي اکتاويس اخيرا اعلام کرده است که سازمان غذا و داروي آمريکا سيستم آزادسازي داخل رحمي لوونورژسترل با نام تجاري ليلتا (Liletta) را براي استفاده 3 ساله در پيشگيري از بارداري مورد تاييد قرار داده است. ليلتا، توسط متخصص در داخل رحم گذاشته مي‌شود و با آزادسازي مستمر لوونورژسترل(يک پروژستين)، از بارداري ممانعت مي‌کند. اکتاويس و مديسن360، با الحاق قراداد همکاري اين امکان را فراهم ساخته‌اند که زنان، صرفنظر از سطح درآمد و پوشش بيمه‌اي خود، به اين داروي جديد و موثر در پيشگيري از بارداري دسترسي داشته باشند. دکتر ديويد نيکولسون، مدير اکتاويس، مي‌گويد: «ما متعهد به توليد آلترناتيوهاي متنوعي براي پيشگيري از بارداري هستيم. به دنبال اخذ تاييديه سازمان غذا و داروي آمريکا براي محصول جديد ليلتا، مفتخريم که سيستم داخل رحمي درخشاني با اثربخشي و ايمني مطمئن 3 ساله در اختيار زنان قرار داده‌ايم. ليلتا صرفنظر از وضعيت اقتصادي-اجتماعي در دسترس زنان خواهد بود.»تاييديه ليلتا براساس بزرگ‌ترين مطالعه انجام شده روي آي‌يودي‌هاي هورموني، با نام اکسس (ACCESS IUS) در آمريکا و با شرکت يک‌هزار و751 زن استفاده‌کننده از ليلتا به دست آمد. ليلتا براي طيف وسيعي از زنان موثر بود. ميزان موفقيت آن طي 3 سال مصرف، 45/99 درصد تخمين زده شد. ليلتا، يک سيستم پلاستيکي و انعطاف‌پذير T شکل با اندازه 32 ميلي‌متر در 32 ميلي‌متر است. اين محصول با آزادسازي آهسته لوونورژسترل، با ميزان آزادسازي آغازين 18/6 ميکروگرم در روز و متوسط ميزان آزادسازي 15/6 ميکروگرم در روز، طي مدت 3 سال موثر است. به طور کلي، ليلتا را مي‌توان در صورت اطمينان از باردار نبودن زن، در هر زمان و صرفنظر از سابقه بارداري، در داخل رحم وي قرار داد و در صورت تمايل، هر زمان آن را خارج کرد. مطالعه چندمرکزي و با آگاهي بيمار و محققان نسبت به مصرف دارو، اثربخشي ليلتا در پيشگيري از بارداري را مستقل از شاخص توده بدني و سوابق بارداري زنان ثابت کرد. مطالعه مذکور هنوز ادامه دارد و قرار است اثربخشي آن در سال 4، 5 و 6 مصرف نيز بررسي شود. طيف سني زنان شرکت‌کننده در اين مطالعه 16 تا 45 سال و شاخص توده بدني آنان 8/15 کيلوگرم بر متر مربع تا 6/61 کيلوگرم بر متر مربع بود. در حدود 58درصد از زنان شرکت‌کننده، سابقه زايمان نداشتند و اين بزرگ‌ترين مطالعه انجام شده روي پيشگيري از بارداري در زنان بدون سابقه زايمان نيز هست. 97درصد از زنان طي 3 ماه پس از بيرون آوردن ليلتا، عادات ماهانه طبيعي را تجربه کردند. 

..:::: شنیدن کلمات خشن سبب بروز بیماری‌های التهابی می‌شود ::::..

پژوهشگران آمریکایی در تحقیقات خود دریافته‌اند، طرد شدن اجتماعی و شنیدن کلمات خشن و بی‌رحمانه می‌تواند سبب بروز بیماری‌های التهابی شود. محققان دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس تأثیرات شنیدن کلمات تند و خشن را بر روی سلامت جسمی و روحی افراد مورد بررسی قرار دادند. 
 
در این پژوهش از 124 داوطلب خواسته شد که در مقابل هیاتی از ناظران سخنرانی کنند و رفتارهای محرک روانی را در مقابل آنها از خود بروز دهند؛ تحلیل بزاق این افراد نشان داد، میزان دو نشانگر التهابی در ناظران با مشاهده این رفتارها افزایش پیدا کرد.  
 
سپس یک چهارم از داوطلبان بازی‌های رایانه‌ای انجام دادند و به سایر داوطلبان اجازه بازی کردن داده نشد؛ اسکن‌های مغزی نشان داد، با این اقدام فعالیت دو منطقه مغزی مرتبط با طرد شدن اجتماعی افزایش پیدا کرد. شرکت‌کنندگانی که فعالیت مغزی آنها در این دو منطقه بیشتر بود، واکنش‌های التهابی بالاتری داشتند. درک بهتر نقش مغز در حالات مرتبط با بیماری‌های التهابی مانند آسم، آرتریت، افسردگی و بیماری‌های قلبی و عروقی می‌تواند به تولید داروهای جدید برای درمان منجر شود.  

 

..:::: اثر آلومینیوم بر کاهش تعداد اسپرم ::::..

تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران انگلیس و فرانسه نشان می‌دهد، قرارگرفتن در معرض آلومینیوم می‌تواند عامل مهمی در کاهش تعداد اسپرم و درنتیجه کاهش قدرت باروری مردان باشد. طی چند دهه‌ی اخیر قدرت باروری مردان کاهش یافته است و پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد که این مسأله با عوامل زیست ‌محیطی که عامل اختلال در غدد درون‌ریز می‌شوند، مرتبط هستند. محققان دانشگاه‌های لیون فرانسه و کیل انگلیس با استفاده از یک رنگ‌آمیزی خاص آلومینیومی در زیر میکروسکوپ فلورسنس، وجود آلومینیوم در اسپرم را نشان دادند. 
 
نتایج بدست آمده نشان می‌دهد، هرچه میزان آلومینیوم بیشتر باشد، تعداد اسپرم کمتر می‌شود. به گفته محققان، قرار گرفتن انسان در معرض آلومینیوم به ‌میزان قابل‌توجهی افزایش یافته است و شناسایی آلومینیوم در اسپرم حاکی از نقش آن در تغییرات قدرت باروری مردان است. مقدار متوسط آلومینیوم در اسپرم 62 نمونه مورد بررسی درحد 339 واحد در میلیارد‌ (ppb) بود؛ همچنین مقدار آلومینیوم در اسپرم چند اهداکننده بیش ‌از 500‌ واحد در میلیارد‌ بود. نسبت معکوسی بین مقدار آلومینیوم در اسپرم و تعداد اسپرم پیدا ‌شد؛ در این حالت آلومینیوم بیشتر منجر به کاهش تعداد اسپرم می‌شود.  

 

..:::: این پروتئین فرمانده 35 میلیون ضربان قلب در برابر مرگ است ::::..

دانشمندان آمریکایی پروتئینی را در بدن شناسایی کرده‌اند که نقش مهمی در حفظ ضربان منظم قلب ایفا می‌کند. قلب به طور متوسط سالانه 35 میلیون بار ضربان دارد و در طول عمر فرد 2.5 میلیارد بار می‌زند؛ این ضربان‌ها باید به طور دقیق درجه‌بندی شوند و حتی انحراف کوچک از چنین ریتمی می‌تواند موجب مرگ ناگهانی فرد شود. 
 
محققان برای دهه‌ها به دنبال پاسخ به این پرسش بوده‌اند که قلب چگونه حتی با داشتن بخش‌های متحرک فراوان، ریتم خود را حفظ می‌کند. به تازگی محققان مدرسه پزشکی دانشگاه مریلند، موفق به شناسایی پروتئینی شده‌اند که در این روند، نقش کلیدی ایفا می‌کند. این نخستین‌باری است که چنین مکانیسمی توصیف شده و این کشف می‌تواند به دانشمندان در درمان مشکلات قلبی که سالانه میلیون‌ها نفر را به کام مرگ می‌برد، کمک کند. 
 
بر اساس یافته‌های حاصله، مولفه‌ای به نام پروتئین C به فیبرهای عضلات قلب امکان می‌دهد در توازنی کامل فعالیت داشته باشند. دانشمندان سال‌هاست می‌دانند که کلسیم به عنوان محرکی برای ضربان قلب عمل می‌کند و پروتئین‌هایی را فعال می‌کند که موجب انقباض سارکومرها می‌شوند؛ سارکومرها، پروتئین‌هایی هستند که سلول‌های ماهیچه قلب را تشکیل می‌دهند. محققان دریافتند مولکول‌های کلسیم به طور مساوی در طول هر یک از سارکومرها توزیع نشده‌اند، با این حال سارکومرها به طور منسجم و یکپارچه منقبض می‌شوند. 
 
دانشمندان از مدت‌ها پیش می‌دانستند پروتئین C در تمامی سلول‌های عضلات قلب وجود دارد، اما تا پیش از این عملکرد آن ناشناخته بود. آن‌ها با استفاده از مدل حیوانات، فیزیولوژی سارکومرها را بررسی و آزادسازی کلسیم و واکنش مکانیکی فیبرهای عضلات قلب را ارزیابی کردند. در نهایت، مشخص شد پروتئین C بخش‌های خاصی از سارکومرها را به کلسیم حساس می‌کند و بنابراین، بخش میانه ساکورمرها درست مانند انتهاهای آن‌ها و علی‌رغم داشتن کلسیم بسیار کمتر، منقبض می‌شود. به عبارت دیگر، پروتئین C بخش سارکومرها را قادر به منقبض‌شدن به صورت هماهنگ و متوازن می‌کند. 
 به گفته دانشمندان حاضر در این تحقیق، کلسیم مانند شمع در یک اتومبیل عمل می‌کند و پروتئین C مانند رینگ‌هایی است که کارآیی حرکت پیستون‌ها را افزایش می‌دهند. پروتئین C نقش مهمی را در بروز بسیاری از بیماری‌های قلبی ایفا می‌کند. در بدترین حالت، نارسایی در این پروتئین، منجر به آریتمی قلبی (غیرطبیعی بودن ریتم قلب) می‌شود که در آن، قلب توانایی‌اش برای پمپاژ کردن خون را از دست می‌دهد و این موضوع منجر به مرگ ناگهانی فرد می‌شود. این عارضه تنها در آمریکا منجر به مرگ سالانه 300 هزار نفر می‌شود. دانشمندان دانشگاه مریلند معتقدند، با اصلاح فعالیت پروتئین C از طریق دارو می‌توان بر این عارضه اثر گذاشت. جزئیات این دستاورد علمی در مجله Science Advances ارائه شد.